تولستوی و مبل بنفش

تولستوی و مبل بنفش

تولستوی و مبل بنفش

نینا سنکویچ و 2 نفر دیگر
3.4
223 نفر |
97 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

40

خوانده‌ام

427

خواهم خواند

150

شابک
9786004610759
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1399/7/8

توضیحات

        مردم کتابهایی را دوست دارند که به اشتراک می گذارند.آنها می خواهند حس خوبی که موقع خواندن کتابها احساس کرده اندیا ایده هایی را که در صفحات کتابها یافته اند،با دوستان و خانواده سهیم شوند.خواننده کتاب با به اشتراک گذاشتن یک کتاب محبوب سعی می کند همان شور،شادی،لذت و هیجانی را که خودش تجربه کرده است با دیگران سهیم شود.چرا؟ سهیم شدن عشق به کتابها و یک کتاب به خصوص با دیگران کار خوبی است.اما از طرفی هم،برای هر دو تمرین دشواری است ودرست است که اهدا کننده کتاب روحش را برای دیگران رایگان آشکار نمی کند،اما وقتی کتابی را با این اعتراف که یکی از کتابها ی مورد علاقه اش است هدیه می کند،انگار که روحش را عریان کرده است.ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم.وقتی اعتراف می کنیم که آن کتاب جنبه هایی از وجودمان را به خوبی نشان می دهد،حتی اگر آن جنبه ها معلوم کند که ما هلاک خواندن رمان های عاشقانه ایم،یا دلمان لک زده برای داستان های ماجراجویانه،یا اینکه در خفا عاشق کتاب های جنایی هستیم.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تولستوی و مبل بنفش

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به تولستوی و مبل بنفش

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تولستوی و مبل بنفش

یادداشت‌ها

          نینا سنکویچ وقتی خواهرش رو به‌خاطر سرطان از دست می‌ده، برای تسکین غمش به سراغ کتاب‌ها می‌ره. هر روز یک کتاب، برای پیدا کردن جواب‌هاش درباره مرگ و زندگی...
نینا سنکویچ برای شفا به سراغ کتاب‌ها رفت، اما چیزی فراتر از بهبودی نصیبش شد. "یگانه پاسخ به اندوه، زندگی کردن است."
این کتاب درباره یک سال کتابخوانی جادویی نیناست.
🌹
دو هفته قبل از تولد یازده سالگیم، مرگ به سراغ خانواده‌م اومد و برای اولین بار لمسش کردم. سن بدی بود، نه اونقدر بزرگ بودم که توی تسلی دادن‌ها اولویت دیگران باشم، و نه اونقدر کوچک بودم که چیزی از  شرایط درک نکنم. سه ماه بعد وارد مدرسه‌ای شدم که کتابخونه شگفت‌انگیزی داشت. اون کتابخونه و کتابدار دوست داشتنیش پناهگاه من شدن و از اون شرایط سخت نجات پیدا کردم. هنوز هم شیرینی کتابخونی اون روزها رو حس می‌کنم. 
شاید این کتاب برای تسلی دادن به کسی که عزیزی رو از دست داده مناسب نباشه (که هست البته) ولی قطعاً راهی که برای تسلی پیدا کردن نشون می‌ده، عالیه. من این رو تجربه و درک کردم.
        

15

        نینا سنکویچ، نویسنده ی آمریکایی که ۳۶۵ کتاب را در یکسال خواند. 
سنگویج ، در کتاب تولستوی و مبل بنفش،  ناداستانی روایت می کند. او در این بیوگرافی، مثل تمام زندگی نامه ها،  شخصیت خودش را با زاویه دید اول شخص معرفی می کند. هدف سنگویچ صرفا نقل مقطعی از زندگی شخصی خود، نیست. 

او با وجود اینکه اهل مطالعه است و در خانواده ای کتابخوان متولد شده به راه کاری ابداعی می رسد. تسلای غم از دست دادن خواهر بزرگ او ( آنه ماری) ، نیازی است که سنگویچ برای پیدا کردن مرهمش به کتاب ها می گریزد . 

شروع کتاب تولستوی و مبل بنفش ، با تجربه ای از خواندن یک کتاب در یک روز آغاز می شود.  شخصیت اول ما "نینا سنگویچ " در سفری تفریحی کتاب "دراکولا" نوشته "برام استوکر" را به مضمون خودش در یک روز و در یک نشست تمام می کند. 

این تجربه لذت بخش و نیاز شخصیت اول به فرار از مرگ و غم از دست دادن خواهر ما را به نقطه اوج داستان می رساند. 

" نینا سنگویج" در کنار مرور خاطرات گذشته ، تصمیم می گیرد ، یکسال تمام هر روز یک کتاب بخواند. 

کشمکش ها خیلی زود پیش روی شخصیت اول قرار می گیرد.

   او مادر چهار پسر است. شاید برای هر مادری با شرایط او همین یک کشمکش  کافی باشد  تا برنامه ریزی یکساله او را زیر رو کند. 

مریضی ویروسی بچه ها، غذا درست کردن ، مرتب کردن خانه و.... از سوی و نگرانی ها درونی شخصیت برای به سرانجام رساندن تعهدی که به خود داده ، باعث می شود کتاب را بخوانیم. خواننده مطالعه " تولستوی و مبل بنفش " را ادامه می دهد تا ببیند " سنگویچ" تا چه زمان روی تعهدی که به خودش داده پای بند می ماند. 

 راه حل های جالب شخصیت برای رسيدن به هدف هم جالب است. انتخاب کتاب های کم حجم ، روکش جدید گذاشتن برای مبلی فرسوده و گذاشتن آن در قسمت دنج اتاق مطالعه ، نوشتن نقد بعد از مطالعه هر کتاب در وب سایت شخصی، تقسیم کارهای خانه بین بچه ها و....بخشی از راهکارهای شخصیت برای رسیدن به برنامه ریزی است. 

در هر قدم از کتاب شخصیت ما ، با پیشرفت مطالعه  روزانه تغییرات کوچکی در خود می بیند. ابتدا خاطرات بازمانده از شخص فوت شده برای او تنها دارای زندگی است.  سپس با به یاد آوردن سرگذشت پدر و مادرش،  رنج ها و بیماری آن دو به هنر صبر و ایستادگی ایمان می آورد.

 روند تغییر شخصیت از شخصی داغ دیده تا شخصی علاقمند به زندگی ، مهربان ، عاشق خانواده  و.... تا پایان داستان محسوس است . 

نینا سنکویچ، در پایان کتاب با خواندن کتاب "کوپن جعلی"  تولستوی به دو درک تازه از زندگی می رسد . 

او پیش تر با مطالعه این کتاب،  درک می کند زندگی هر کدام از ما مانند حلقه های  زنجیر بهم متصل است و روی هم اثر دارد. 

 مهمترین نکته ای که عصاره تمام مطالعه های یکساله شخصیت " نینا " است این بود که : 

تمام ماجرای ها شاد و غم انگیز زندگی برای این اتفاق می افتد تا واکنش ما به حوادث خط تجربه ما از زندگی را ترسیم کند. 

یک سال کتاب خوانی شخصیت " نینا " آسایشگاهی شبیه آسایشگاه پدرش بود . یکسال وقفه،  برای درک چگونه طی کردن ادامه زندگی . 

پایان کتاب با این تجربه و رسیدن شخصیت به پاسخ نیاز خود برای خواننده نیز فضای لذت بخش دارد. 

موضوع داستان تکراری و قابل لمس است. هر کدام از ما بعد از فوت عزیزی به دنبال پیدا کردن راهی، برای ادامه زندگی هستیم. پیرنگ داستان هم منطقی پیش می رود.  او با نیاز شخصیت به ادامه زندگی داستان را آغاز می کند، راه جبران این غم رابرای شخصیتی که اهل کتاب خواندن است،  پناه بردن به ادبیات معرفی می کند. در کشمکش های مختلف مثل یک قهرمان روی هدف خود پافشاری می کند. در لحظه لحظه داستان تعییر شخصیت را می بینیم تا جایی که در پایان داستان،  شخصیت به درک تازه ای از زندگی می رسد.  

سال کتابخوانی " نینا" گریزی بود به تپه های شفا بخش کتاب.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

          «تولستوی و مبل بنفش» داستان زندگی همه عاشقان کتاب است. 
«نینا سکنویچ» در دهه چهارم زندگی اش بعد از تلخی ها و شیرینی های زیادی که در این سالها تجربه کرده، نمی داند چرا دارد زندگی می کند. او سوال هایی دارد که همه ما یک روز از خودمان پرسیدیم. دارد چه کار می کند؟ به کجا می خواهد برسد؟ چرا خواهرش «آن ماری» از دنیا رفت ولی او هنوز زنده است؟ زندگی با این همه سختی کوچک و بزرگ چه فایده دارد؟ 
سوال ها آماده است. از چه راهی به آنها جواب بدهد؟ همانطوری که همیشه داده. همانطور که پدر و مادرش یادش دادند. آنهم راهی نیست جز کتاب خواندن. او تصمیم می گیرد با کتاب خود را درمان کند. نه یک کتاب و دو کتاب. نینا تصمیم می گیرد یک سال تمام هر روز یک کتاب بخواند. ۳۶۵ کتاب در یک سال. چرا؟ چون او همیشه در زندگی از کتاب ها کمک گرفته است و آنها مشکلاتش را حل کرده اند. 
اما جالب اینجاست که درصد کمی از «تولستوی و مبل بنفش» به پرداختن در مورد یکسال کتابخوانی نویسنده می گذرد. پس او ۲۷۰ صفحه از چه می گوید؟ از اصل قضیه.
از اینکه کتابها چطور آدم را درمان می کنند. چه کتابی به او یاد داد که غم فقدان خواهرش را تسکین بدهد؟ چطور یک کتاب در کودکی به او یاد داد در جزئیات دقت کند؟ از این می گوید که کدام کتاب و چطوری یادش آورد که حرف های کوچک چقدر تاثیرهای بزرگ دارند. از اینکه هدیه دادن و هدیه گرفتن کتاب برایش چه تجربه هایی داشته. 
خلاصه شما در این کتاب تجربه یک زن چهل و چند ساله شدیدا کتاب خوان را می خوانید و اگر مثل من عاشق کتاب باشید به او غبطه می خورید و اینکه زندگی با کتاب چقدر می تواند لذت بخش باشد را تجربه می کنید. 
. 
پ.ن: نویسنده کتاب را با لحن و داستان خوبی شروع کرد. اما تا آخر کتاب نتوانست ادامه دهد. هرچند محتوا در تمام کتاب در اوج بود. 
پ.ن۲: اولین بار بود که از کسی که مثل خودم دیوانه وار کتاب دوست دارد درمورد کتاب می شنیدم. تجربه جدید و لذت بخشی بود. 
پ.ن۳: اگر کتاب خوان هستید که بخوانید و از حس های مشترکتان با نویسنده لذت ببرید. اما اگر کتاب خوان نیستید حتما بخوانید که بفهمید کتاب چه گوهریست.
        

2