Sahar Chambary

Sahar Chambary

بلاگر
@sahar_chambary
عضویت

فروردین 1404

36 دنبال شده

80 دنبال کننده

                پیج معرفی کتاب دارم و هر روز داخلش اطلاعاتی در مورد کتاب ها و نویسندگان گذاشته میشه
              
sahar_library

یادداشت‌ها

نمایش همه
Sahar Chambary

Sahar Chambary

7 ساعت پیش

        
«پس از تو» (After You) در واقع ادامه‌ای‌ست بر دنیایی که جوجو مویز در من پیش از تو ساخته بود — اما نه تکرار آن تأثیر احساسی عمیق. در «من پیش از تو»، محور داستان یک تضاد بزرگ بود: عشق در برابر مرگ، آزادی در برابر محدودیت. اما در «پس از تو»، این کشمکش درونی تبدیل می‌شود به فرایندِ کندِ سوگواری، بازسازی و بازتعریفِ زندگی بعد از فقدان.

از نگاه تخصصی‌تر:

1. تم محوری: این بار مویز به جای عشق ممنوع یا تراژیک، به مفهوم درمان و بازگشت به زندگی پرداخته. لوییزا در تلاش است با خلأیی کنار بیاید که ویلیام در او جا گذاشت، و نویسنده از زبان او بحران هویت پس از فقدان را بررسی می‌کند.


2. کشش روایی: در مقایسه با کتاب اول، تعلیق و درگیری عاطفی کمتر است. چون دیگر آن دوگانگی پرتنش (زندگی/مرگ) وجود ندارد، داستان بیشتر به سمت روایت روزمره، بازگشت به جامعه، و رشد درونی می‌رود — که برای بعضی خوانندگان ریتم کندتری دارد.


3. شخصیت‌پردازی: لوییزا در این کتاب انسانی‌تر و شکسته‌تر شده، اما گاهی رفتارهایش از نظر روایی ناپایدار است؛ مویز تلاش کرده نشان دهد که سوگ، روندی خطی نیست، اما همین باعث شده شخصیت گاه پراکنده و دور از قدرت درونی نسخه‌ی قبلی‌اش به نظر برسد.


4. سبک نگارش: زبان همچنان ساده و قابل‌دسترسی است، اما بارِ عاطفی جملات در کتاب اول بیشتر بود. در این‌جا نثر، بیشتر نقش گزارشگرانه دارد تا شاعرانه.
      

2

Sahar Chambary

Sahar Chambary

5 روز پیش

        داستان درباره‌ی مردی تنها و خسته است که در دل شهری بی‌رحم و بی‌امید سرگردان است. او درگیر روزمرگی، فقر، و فشارهای اجتماعی‌ست و میان تلاش برای زنده‌ماندن و حفظ انسانیتش در نوسان است.
در طول روایت، او مدام در «چنبره»‌ای از گذشته، ترس، و درماندگی گرفتار است — چنبره‌ای که استعاره‌ای از وضعیت انسان ایرانی در دوران خفقان و بی‌پناهی‌ست.
حوادث بیرونی چندان پرکشش نیستند؛ اما جریان سیال ذهن و درون‌کاوی‌های مرد عمق روانی و فلسفی داستان را می‌سازد.

💭 مضمون‌ها و درون‌مایه‌ها:

درماندگی انسان در برابر قدرت و جامعه

فقر، تنهایی، و بی‌عدالتی اجتماعی

بحران هویت و ازخودبیگانگی

زبان شاعرانه و تلخِ دولت‌آبادی که فضای بسته‌ی زمانه را در قالب واژه‌ها می‌فشارد

✍️ نگاهی تخصصی:

«در هم‌چنبر» را می‌شود پلی دانست میان آثار رئالیستی آغازین دولت‌آبادی و جهان پیچیده‌ی بعدی او مثل کلیدر.
در این اثر، او زبان را به‌مثابه قفس و رهایی به کار می‌گیرد؛ جملات بریده، ریتم تند، و تکرارهای عصبی، حس در چنبره‌بودن را به مخاطب منتقل می‌کنند.
این کتاب بیشتر از آنکه داستانی کلاسیک باشد، تجربه‌ای از زیستن در تنگنا است — تجربه‌ای ادبی و حسی.

      

13

Sahar Chambary

Sahar Chambary

7 روز پیش

        چخوف در «زندگی من» سفری درونی رو روایت می‌کنه؛ سفری از نظم ساختگی جامعه به صداقتِ زیستن. راویِ داستان، مردی از طبقه‌ی متوسطه که تصمیم می‌گیره برخلاف جریان همیشگی جامعه، کارگری و ساده‌زیستی رو انتخاب کنه. انتخابی که در ظاهر سقوطه، اما در واقع نوعی آزادیه؛ نوعی بازگشت به معنا.

در این مسیر، چخوف با نگاهی بی‌رحمانه اما انسانی، تضاد میان آرمان‌گرایی و واقعیت رو نشون می‌ده — آدم‌هایی که می‌خوان درست زندگی کنن، اما درگیر فشارهای اجتماع، خانواده و خودفریبی می‌شن.
درونمایه‌ی اصلی کتاب به نظرم اینه:

> زندگیِ واقعی، در سادگی و صداقت نهفته‌ست، نه در جاه‌طلبی یا مقام.

از نگاه چخوف، قهرمان واقعی کسیه که با وجدانش سازگار زندگی می‌کنه، حتی اگه بهای سنگینی بده.
و در نهایت، کتاب یه جور بازتاب دردناک از تنهایی انسان درستکار در دنیایی پر از ریاه.

اگر بخوام خلاصه‌اش کنم:
«زندگی من» یادمون می‌ده که معنا، همیشه در مسیرهای پذیرفته‌شده اجتماعی پیدا نمی‌شه — گاهی باید برخلاف جهت رودخانه شنا کرد، تا خودت رو پیدا کنی.
      

14

Sahar Chambary

Sahar Chambary

1404/7/11 - 23:29

        رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشته‌ی زویا پیرزاد، بیشتر از این‌که بر پایه‌ی حادثه و هیجان باشه، روی فضای روانی، سکوت‌ها، و روزمرگی‌های شخصیت‌ها کار می‌کنه. برای همین طبیعی‌ه که اگر کسی دنبال داستان پرکشش، فراز و فرود و درام باشه، با این کتاب چندان ارتباط نگیرد.

1. فضای داستان
رمان در آبادان دهه‌ی ۳۰ جریان داره، یعنی دورانی که مدرنیته و سنت کنار هم قرار گرفته‌اند. پیرزاد خیلی ریزبینانه جزئیات محیطی، خانه‌ها، روابط خانوادگی و حتی اشیای روزمره رو توصیف می‌کنه. این جزئی‌نگری نقطه‌ی قوتشه، اما برای برخی خواننده‌ها می‌تونه کسالت‌بار بشه.


2. شخصیت‌پردازی
کلافه بودن «کلاریس آیوازیان» (زن ارمنیِ داستان) از یکنواختی زندگی زناشویی و کشمکش درونی‌اش برای تغییر یا ماندن، هسته‌ی اصلی رمانه. او در میان مسئولیت‌های همسری و مادری، حس می‌کنه گم شده. این شخصیت برای نقد جایگاه زن در جامعه سنتی اون دوره نوشته شده.


3. تم‌ها و دغدغه‌ها

روزمرگی و بی‌هیجانی زندگی خانوادگی

حسرت تغییر در برابر ترس از پیامدهایش

زن و سکوت اجتماعی
در واقع، کتاب روایتگر «زندگی بدون حادثه» است، و همین خودش یک نقد اجتماعی پنهان محسوب می‌شود.



4. سبک نوشتار
پیرزاد با نثر آرام، کوتاه و بدون پیچیدگی روایت می‌کنه. این سبک، دقیقاً بازتاب روح خسته و خاموش کلاریسه. یعنی خود زبان اثر هم‌راستا با مضمونشه.



چرا ممکنه  جذاب نبوده باشه؟

چون درام و حادثه‌ی بیرونی نداره، بیشتر درونی و روان‌شناختیه.

تمرکز زیاد روی جزئیات زندگی روزمره باعث می‌شه ریتم رمان کند به نظر بیاد.

اگر انتظار تحول یا پایان پرهیجان داشتی، کتاب ناامیدت می‌کنه، چون پایان هم مثل خودش خاموش و بی‌سروصداست.


📌 در مجموع، «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» بیشتر از این‌که یک داستان سرگرم‌کننده باشه، نوعی آینه از زیست زنان طبقه متوسط در ایران دهه ۳۰ است. از دید منتقدان، ارزش کتاب در همین واقع‌گرایی و صداقتشه، نه در قصه‌پردازی پرماجرا.
      

19

Sahar Chambary

Sahar Chambary

1404/7/7 - 07:38

        برای من خیلی کاربردی بود ✨💫
هال الرود در این کتاب توضیح می‌ده که چطور صبح‌ها، قبل از شروع شلوغی روز، می‌تونیم روی رشد فردی و اهدافمون تمرکز کنیم. او می‌گه موفقیت و شادی اتفاقی نیستند؛ بلکه نتیجه‌ی عادت‌های روزانه‌اند. پس اگر صبح‌ها رو متفاوت شروع کنیم، کل زندگی‌مون تغییر می‌کنه.

او شش تمرین (به اسم Life S.A.V.E.R.S) معرفی می‌کنه که پیشنهاد می‌کنه هر روز صبح انجام بشن:

1. Silence (سکوت) → مدیتیشن، دعا، یا تمرکز آرام.


2. Affirmations (تکرار جملات تأکیدی مثبت) → برنامه‌ریزی ذهن با باورهای توانمندساز.


3. Visualization (تجسم ذهنی) → تصویرسازی موفقیت‌ها و اهداف.


4. Exercise (ورزش) → انرژی‌بخشی به بدن و ذهن.


5. Reading (مطالعه) → یادگیری و رشد ذهنی.


6. Scribing (نوشتن/یادداشت‌برداری) → ثبت افکار، قدردانی‌ها و برنامه‌ها.


چند نکته کلیدی از کتاب

کیفیت زندگی تو، به کیفیت صبح‌هات بستگی داره.

برای تغییر، لازم نیست همه‌چیز رو یک‌باره زیر و رو کنی؛ عادت‌های کوچک و ثابت، تفاوت‌های بزرگ می‌سازن.

تعهد به بیدار شدن زودتر از خواب، یعنی تعهد به رشد شخصی خودت.

ذهنیت مثبت، با تکرار و تمرین ساخته می‌شه، نه فقط با آرزو کردن.

وقتی صبح‌ها رو با انرژی و هدف شروع کنی، باقی روز هم تحت تأثیر اون شروع قرار می‌گیره.
      

3

Sahar Chambary

Sahar Chambary

1404/7/4 - 21:27

        این اثر از سارتر یکی از پیچیده‌ترین و فلسفی‌ترین نمایشنامه‌هاشه.

از دیدگاه تخصصی، این کتاب در دل خود چند محور اصلی رو بررسی می‌کنه:

1. مسئله آزادی و انتخاب
سارتر در این نمایشنامه مثل بیشتر آثارش، بر ایده‌ی اگزیستانسیالیستی خودش تأکید می‌کنه: انسان همیشه در وضعیت «انتخاب» قرار داره، حتی وقتی به نظر میاد مجبور شده. شخصیت گوتز، از ابتدا در تضاد میان خیر و شر، ایمان و بی‌ایمانی، فداکاری و خودخواهی، دائم در حال انتخاب و تغییر جهته. او حتی وقتی «شر» رو انتخاب می‌کنه، باز هم آزادانه انتخاب کرده.


2. نابکاری و ریاکاری اجتماعی
همون‌طور که گفتی، آدم‌های اطراف شخصیت‌ها بیشتر به منافع شخصی خودشون فکر می‌کنن. سارتر اینجا نقد تند و بی‌رحمانه‌ای به جامعه‌ای می‌کنه که ارزش‌هاش فقط روی ظاهر و منفعت‌طلبی بنا شده. دین، اخلاق، حتی انقلاب و عدالت، در دست آدم‌های دورو به ابزار تبدیل می‌شه.


3. پرسش از معنای ایمان و خدا
یکی از خطوط اصلی نمایشنامه اینه که آیا انسان به خاطر خدا کار نیک می‌کنه، یا به خاطر خودش؟ گوتز می‌فهمه که حتی ایمان مذهبی هم می‌تونه به خودخواهی پنهان آلوده بشه. سارتر این پرسش رو مطرح می‌کنه که آیا می‌شه به نیکی «خالص» رسید، یا همیشه منافع و سایه‌ی خودخواهی همراهشه.


4. تراژدی انسان مدرن
گوتز نماد انسانی‌ست که نه با خدا آرام می‌گیره و نه بی‌خدا. او می‌جنگه، نابود می‌کنه، می‌سازه و دوباره همه‌چیز رو ویران می‌کنه. این کشمکش، بازتاب روح انسان مدرنِ سارتره؛ انسانی که آزادی‌اش هم رهایی میاره و هم بار سنگین مسئولیت.



به طور کلی، شیطان و خدا یک نمایشنامه‌ی فلسفی-تراژیکه که به جای ارائه‌ی پاسخ، بیشتر پرسش می‌سازه. پرسش‌هایی درباره ایمان، اخلاق، آزادی، و این‌که انسان چطور در جهانی پر از دورویی می‌تونه انتخابی اصیل داشته باشه.
      

4

Sahar Chambary

Sahar Chambary

1404/6/29 - 17:32

        شوپنهاور در این کتاب سعی کرده بینش فلسفی خود را در قالبی قابل فهم‌تر برای عموم بیان کند، مخصوصاً در رابطه با سعادت، خوشبختی، زندگی انسان و این‌که چه چیزی واقعاً اهمیت دارد. برخی از ایده‌های کلیدی عبارتند از:

آنچه هستیم (ذات درونیِ انسان) مهم‌تر از آنچه داریم (دارایی‌ها و اموال خارجی) و آنچه می‌نماییم (تظاهر به دیگران) است. 

شادی واقعی وابسته به ارزیابی ذهنی ماست، نه صرفاً به شرایط بیرونی. یعنی این‌که چه چیزی را خوب بدانیم یا چگونه به موقعیت نگاه کنیم خیلی مهم است. 

وابستگی به نظر دیگران و بیرون، باعث مشکلات ذهنی و رنج می‌شود. افراد آزاد کسی است که درونی خود را پرورش داده و کمتر تحت تأثیر نام‌ها، شهرت یا تصویری که جامعه از او دارد باشد. 

بخش «تفاوت‌های سنین گوناگون» نشان می‌دهد که نیازها، دغدغه‌ها و دید ما به زندگی با گذر عمر تغییر می‌کند و پذیرش این تغییرات مهم است.
اگر به فلسفه علاقه داری و دوست داری مسائل زندگی رو عمیق‌تر بسنجی، این کتاب بسیار مناسب است.زبان آن قابل فهم‌تر از بعضی از آثار فلسفی است .
برای کسانی که احساس نارضایتی از زندگی دارند یا دائم تحت فشار اجتماعی‌اند، توصیه‌ها و بینش‌های آن می‌تواند آرامش‌بخش باشد، چون تفکر را به درون انسان و قضاوت خودش سوق می‌دهد.
      

11

Sahar Chambary

Sahar Chambary

1404/6/28 - 00:59

        این داستان خیلی فراتر از یک روایت درباره‌ی جنونه. برای من سه لایه‌ی اصلی داره:

1. هویت و گریز از بی‌معنایی
پروپیشچین در جهان واقعی هیچ ارزشی نداره، کسی جدی‌ش نمی‌گیره و حتی عشقش به دختر رئیس هم به‌خاطر طبقه‌اش پوچ و دست‌نیافتنیه. او برای اینکه از این «هیچ‌بودن» فرار کنه، به دنیای توهمی پناه می‌بره. گویی گوگول می‌خواد بگه وقتی جامعه هیچ معنایی به زندگی‌ات نمی‌ده، ذهنت ناخواسته خودش دست به خلق معنا می‌زنه—even اگر اون معنا، خیال سلطنت باشه.


2. مرز باریک میان عقل و جنون
در داستان، پروپیشچین کم‌کم از یک کارمند عادی به یک «دیوانه‌ی کامل» تبدیل می‌شه. این مسیر نشون می‌ده که جنون یک جهش ناگهانی نیست، بلکه تدریجی، روزمره و پنهانه. گوگول هشدار می‌ده که عقل و جنون خیلی دور از هم نیستند؛ جامعه و شرایط می‌تونن به‌سادگی مرز رو بشکنن.


3. طنز تلخ زندگی انسانی
پروپیشچین وقتی خودش رو «شاه اسپانیا» تصور می‌کنه، در حقیقت عمیق‌ترین آرزوی هر انسانی رو برملا می‌کنه: اینکه مهم باشه، دیده بشه، جایگاهی داشته باشه. اما وقتی این رؤیا در قالب جنون بروز می‌کنه، به یک تراژدی خنده‌دار تبدیل می‌شه. این شاید پیام فلسفی گوگول باشه: زندگی انسان اغلب چیزی بین کمدی و تراژدیه، و ما مدام میان این دو در نوسانیم.

✨ پس از زاویه‌ی شخصی، این کتاب به ما یادآوری می‌کنه: اگر جامعه و محیط به انسان‌ها معنا نده، اون‌ها خودشون راهی می‌سازن  که شاید  راه به جنون ختم بشه.

البته این کتاب شامل ۷ داستان دیگه هم میشه که هر کدوم جذابیت خودشو داره 
      

19

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.