یادداشت Sahar Chambary
1404/6/29 - 17:32
نمایش داستان زندگی ویلی لومانه، یک فروشنده دورهگرد سالخورده که سالها با این امید زندگی کرده که با کار سخت، جذابیت شخصی و ارتباطات میشه به موفقیت و خوشبختی رسید. اما در عمل، او پیر شده، شغلش در خطره، پسرانش (بیف و هپی) راهی متفاوت از آرزوهای او رفتهاند و زندگیاش فروپاشیده. ویلی به مرور در وهم و خاطره غرق میشه، به گذشته پناه میبره و به این باور میرسه که ارزشش فقط در پول بیمهی زندگیاش برای خانواده باقی مانده. ✨ از زاویهی شخصی، «مرگ فروشنده» به من یادآوری میکنه: هیچ وقت رؤیاهای تحمیلی رو دنبال نکنم. باید بفهمم چه چیزی واقعاً برای من معنا داره، حتی اگه کوچک باشه. ارزش زندگی در «خود بودن» و در لحظه زیستنه، نه در موفقیتی که دیگران برام تعریف میکنن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.