معرفی کتاب در باب حکمت زندگی اثر آرتور شوپنهاور مترجم محمد مبشری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
53
خواندهام
305
خواهم خواند
244
نسخههای دیگر
توضیحات
کتاب در باب حکمت زندگی آخرین نوشته از مجموعه پژوهشهای فلسفی آرتور شوپنهاور دربارهی حکمت عملی و دستیابی به سعادت است. این فیلسوف آلمانی در مهمترین اثر خود، «جهان بهمثابهی اراده و تصور»، جهان را محنتکدهای میداند که در آن آدمی یا در طیف رنج و درد و نیازمندی است یا با رفع نیازهای خود و دستیابی به رفاه و آسایش، دچار ملال و بیحوصلگی شده است. نویسنده در کتاب «در باب حکمت زندگی» به سه اصل بنیادینی که سرنوشت انسان را رقم میزنند اشاره کرده و به توضیح هریک در فصلی مجزا پرداخته است: آنچه هستیم، آنچه داریم و آنچه مینماییم. شوپنهاور آنچه هستیم یا شخصیت آدمی را برای خرسندی و سعادتش در زندگی اساسی میداند و معتقد است برخلاف تصور عامه، داراییها و متعلقات یا شهرت و مقام و آبرو نمیتواند سعادتی برای انسان به ارمغان آورد. او برخورداری از نعمت سلامتی را برای دستیابی به سعادت ضروری دانسته و در بخشی از کتاب اشاره میکند: «بزرگترین حماقت قربانی کردن سلامت خویش است، حال به هر منظور که باشد؛ چه در راه کسبوکار، چه برای ارتقای مقام و…» نویسنده از تنهایی و انزوا نیز برای نیل به سعادت یاد میکند و معتقد است که زندگی منزوی برای آدمی آرامش روان به همراه میآورد و او را از معرض دید دیگران دور نگه میدارد و فرصتی برای «با خویش بودن» فراهم میکند. شوپنهاور زندگی را سراسر «سپری کردن» و «پشت سر گذاردن» دانسته و هدف زندگانی را نه لذتجویی، که فرار از رنجها معرفی کرده است. او در این کتاب برای تکمیل گفتههای خود از سخنان خردمندانی چون کانت، گوته، ولتر، ارسطو، سعدی و… بهره گرفته که به غنیتر شدن کتاب یاری رسانده است. کتاب در باب حکمت زندگی را محمد مبشری به فارسی برگردانده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به در باب حکمت زندگی
نمایش همهلیستهای مرتبط به در باب حکمت زندگی
یادداشتها
1402/4/6
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
نیرومند ترین بازو نمیتواند به هنگام پرتاب کردن جسمی سبک به آن حرکتی بدهد تا آن جسم به فاصله ی دورتری پرتاب شود و به شدت به هدفی اصابت کند. آن جسم در همان نزدیکی به سستی بر زمین می افتد،زیرا دارای جرم کافی نیست تا نیروی بیرونی را جذب کند. وضع افکار زیبا و بزرگ و حتی شاهکارهای نوابغ، هنگامی که جز اذهان کوچک، ضعیف یا منحط وجود نداشته باشند و قدر آن را نشناسند نیز چنین است.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.