این کتاب هم به نوبهی خودش خیلی جالبه...
اول از همه به نظرم این کتاب به صورت کلی به سه موضوع میپردازه:
۱. تبیین علل جرم از منظر روانشناسی
کتاب به عوامل متعددی چون شخصیت، اختلالات روانی، نقش هیجانها، پرخاشگری، باورها و اسنادهای شناختی در شکلگیری جرم میپردازه و تأکید ویژهای بر فرایندهای یادگیری اجتماعی (مانند الگوبرداری از گروه همسالان و خانواده) و نقصهای شناختی (خطاهای اسنادی، توجیههای اخلاقی) داره.
۲. ارتباط با نظام عدالت کیفری
بخشی از کتاب به کاربرد روانشناسی در پلیس، دادگاه و زندان اختصاص یافته که به شدت نگاه نویی در جامعهی ایران میتونه ایجاد کنه. یعنی اون نگاه نهادی و کل محور به فردیترین حالت ممکن تببین میشه که این موضوع در فضای جرمشناسی ایران واقعا حرف نوییه.
بهطور خاص بحث به شدت جذابی درمورد نقش روانشناسی در بازجوییها، اعتبار شهادت شهود(زیر سوال بردن کل ساختار بازجویی و شهادت به سبب درنظر نگرفتن کانسپتهای روانشناختی)، ارزیابی صلاحیت کیفری و پیشگیری از بازگشت به جرم ارائه میشه.
۳. ارزیابی و مداخله
کتاب توضیح میده که چگونه ابزارهای سنجش روانشناختی میتونن در شناسایی مجرمان پرخطر و طراحی برنامههای اصلاحی کمک کنن.
همچنین رویکردهای درمانی، بهویژه درمان شناختی–رفتاری (CBT)، بهعنوان مؤثرترین روش در کاهش رفتار مجرمانه در نظر گرفته میشه و به خوبی شرح داده میشه.
در کل اما بزرگترین هدف کتاب اینه که روانشناسی رو بهعنوان ابزاری مکمل برای جرمشناسی معرفی میکنه.
و این نگاه به نظرم تمامی نهادهای قضایی من جمله در کشور خودمون رو میتونه زیر و رو کنه. یعنی اگر با این رویکرد به نظام قضایی کشورمون نگاه کنیم صدها برابر از آنچه فکر میکنید میشه ناعادلانه تعبیرش کرد. این درحالیه که نظامهای قضایی پیشرو در دنیا دارن از حالت نهادمحور شیفت میکنن به فردمحور تعبیرکردن و برخورد کردن با ماهیت جرم.