حاجی آقا

حاجی آقا

حاجی آقا

3.6
53 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

105

خواهم خواند

33

شابک
۹۷۸۶۰۰۳۲۴۵۳۹۶
تعداد صفحات
109
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        چاپ اولِ این  کتاب به  سالِ 1324 توسّطِ نویسنده، و چاپ  های دیگر (از چاپ دوم تا ششم) توسّطِ مؤسّسۀ انتشاراتِ امیرکبیر انجام گرفته است. چاپ ششمِ این  کتاب در قطعِ جیبی، به  تاریخِ آبان  ماهِ یک  هزار و سیصد و چهل و سه در چاپ  خانه  ی کاویان انجام گرفته است
      

لیست‌های مرتبط به حاجی آقا

یادداشت‌ها

          این داستان روایت زندگی حاج ابوتراب یا حاجی آقا در دهه ۳۰  می باشد ، شخصیتی که با داشتن ویژگی های تملق کاری، ریاکار ، فریب کار، متظاهر ، خودشیفته و زن ستیز  زندگی خودش رو  میگذرونه ، ایشون در هر مجلس و .. دخالت می‌کنه و سعی میکنه پیش بقیه و همچنین  افراد مهم  خودش رو خوب نشون بده تا جایی که بتونه یک مقام یا پستی رو برای خودش کنار بذاره ،البته به جز عده کمی از شخصیت های داستان ، بقیه افراد با این رفتار ها و ویژگی ها اون نه تنها مشکلی نداشتن بلکه همین رویه. رو هم اونا در زندگیشون در نظر می‌گرفتند
 به نظرم صادق هدایت با این داستان می‌خواسته شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران رو برای ما در زمان رضاشاه  برای ما بازگو کنه.
و البته این که با خواندنش متوجه شدم بعضی ویژگی های ما نه تنها بهتر نمیشه بلکه از نسلی به نسلی دیگه منتقل میشه متاسفانه و امیدوارم روزی بهتر از قبل و الان بشیم و بتونیم جمعی رشد معنوی و .... داشته باشیم .
البته این نسخه ، نسخه سانسور شده هست و نسخه اصلی کتاب حدود ۱۴۰ صفحه اینا دارد .
        

1

          یادداشتی بر رمان حاجی آقا اثری از صادق هدایت ابرمرد ادبیات داستانی و فخر ادبیات ایران در جهان است. نابغه ای که با مرگ خودخواسته اش جهان ادبیات داستانی را از وجودش محروم کرد.
محور داستان های هدایت بیان نوع زندگی اجتماعی انسان های زمانه اش است. همه‌ی آثار هدایت ریشه در اجتماع زمان خود را دارند که اساسا ادبیات، خاصه ادبیات داستانی محمل مهمی برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی است. آثار هدایت زاییده‌ی جهان نگری خاص اوست.
 حاجی آقا یکی از تیپ های ماندگار ادبیات است. 
صادق هدایت در حاجی آقا، تصویری رئالیستی از اوضاع ایران در سال های دیکتاتوری رضاشاه و پس از شهریور 20 ارائه می کند و با روایتی رسوا کننده پرده از چهره صاحبان قدرت برمی دارد.
هدایت در این اثر سعی دارد نوکیسه های بی مقدار را هجو کند که به جای آدم های اصل و نسب دار در راس هرم قدرت قرار گرفته اند.
این رمان اثری غیر ایدئولوژیک است که در آن همه‌ی گفتمان‌های سیاسی مورد نقد و خشم نویسنده قرار گرفته‌ است. هدایت معتقد است ایدئولوژی های سیاسی برای تامین منافع طرفداران و مبلغان آن‌ها به‌کار گرفته می‌شوند. هدایت، دگرگونی‌های تاریخی و سیاسی فراوانی را از دورۀ مشروطه تا روی‌ کار آمدن رضاشاه و محمدرضاشاه، از سر گذرانده است و رنگارنگی و تزویر سیاستمداران، حاکمان و سودجویان را دیده‌است و همه‌ی این رویدادها را با طنزی خشمگین در هم آمیخته. بنده معتقدم با آگاهی از رویدادها و جریان‌های سیاسی دوره‌ی صادق هدایت، بهتر و بیشتر به شناخت عمیق این اثر دست پیدا خواهیم کرد. در حاجی آقا، هدایت توانایی خود را در بیان تحولات اجتماعی به نمایش گذاشته است. بعد از خروج رضا شاه از ایران، استبداد آشکار به استبداد پنهان تبدیل می‌شود. و هدایت به خوبی این تغییر را نشان می‌دهد. 
حاجی آقا بازتاب واقعیت نه در عصر هدایت، و نه در ایران، بلکه در همه‌ی اعصار و در همه‌ی دنیا است. کیست که نداد حاجی آقاهایی در همه‌ی ممالک جهان (به ویژه جهان سوم و حکومت های ایدئولوژیک) وجود دارند که از جهل و خرافات و بی‌سوادی مردم نهایت استفاده را می‌برند.
در این کتاب می توان جملات طلایی بسیاری یافت، اما بنده به این دو جمله بسنده می کنم:
________________________________________
توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده. اگر نمی خواهی جزو چاپیده ها نباشی، سعی کن که دیگران را بچاپی.
_______________________________________
وظیفه ماست که مردم را احمق نگه داریم، تا سر به گریبان خودشان باشند و تو سر هم بزنند.
        

28

          کتابیست به شدت مناسب حال زمان من و تو.
قبل از اینکه داستان باشد یکجورهایی جامعه شناسی اجتماع ماست، انتقاد از بزرگترین آفت روزگار ما یعنی ریا.
نمیگویم همه و قصد بی ادبی ندارم اما اکثر مردم درگیرش هستند، اگر چه از صادق هدایت خوشم نمیاید اما این کتابش خیلی به دلم نشست، در ده ها سال قبل چیزی را هشدار داده بود که اکنون به سرمان می آید.
حاجی آقا نمونه ی یک آدم نان به نرخ روزخور است که خودش را اهل سیاست میداند و مذهب اما از هیچکدامشان بویی نبرده و تنها چیزی که از زندگی فهمیده است پول است و خوردن و تجدید فراش با صیغه ای هایش و از هیچ کاری مضایقه نمیکند مشروب و چشم چرانی و قمار و الخ. 
این روزها در هر کوچه ای میتوان اینجور آدم هایی را دید. کسانی که کعبه را به چشم ندیده اما تمام ادا و اطوار حاجی ها را در می آورند و حرف هایی خلاف درونشان میزنند. از اسلام و سیاست چیزی را میفهمند و میگویند که به نفعشان است مثل یک قسمتی از کتاب که میگوید:
چون خدا بنده های خودش را میشناسه که چقدر دزد و دغلند، هسته توی آلو گذاشته تا بشه شمرد.
این کتاب پر است از اینجور نکاتی که میشود بر اساسشان یک جامعه ی بیمار را درمان کرد. درست است که هدایت در این کتاب تملق و بزرگنمایی زیادی کرده اما این کتاب را میتوان به شیوه ی بهلول که ادب را آموخت برای درمان خودمان به کار ببریم.
شعر زیر هم کم ربط ندارد به این کتاب و خواندنش خالی از لطف نیست:
خوزگه م به جاران که نان ساجی بو
له هزارپیا یه کی حاجی بو
ئیسه له هر مال حاجی حاجیه
له هزاران نان یه کی ساجیه
        

3

          نظامی ما تا سربازه توسری می‌خوره، همین که درجه گرفت توسری می‌زنه و می‌دزده و دیگر شمر هم جلودارش نیست!
به قول سروش‌‌خان حبیبی: کلاسیک‌ها کهنه نمی‌شوند.
حاجی آقا کتابی کلاسیک از ادبیاتی فارسی است که پایش را از مرزهای زمان عبور داده و امروز نیز خواندنی‌ست. داستان کتاب نه کوتاه است و نه بلند. شخصا آن را در دسته‌ی رمان‌های فسقلی دسته بندی می‌کنم.
صادق‌خان یکی از نویسنده‌های محبوب من است و در این کتاب نیز همان هدایت همیشگی‌ست. قلمش به شدت تحت تاثیر کافکای دوست‌داشتنی‌ هست و این را در فصل سوم کتاب در تقابل شاعر با حاجی ابوتراب به چشم می‌بینیم اما او یک قلم طنز هم دارد که سیاه است و خواننده را از منجلاب خوانش یک واقعیت تلخ رها می‌کند. بلی، حاجی آقا یک داستان رئال است که امروزه تبدیل به کتابی ممنوعه شده است.
داستان کتاب در مورد یک حاجی بازاری چرک، فاسد و دغل باز به نام حاجی ابوتراب است که دار و ندارش را از پدرش یعنی مشتی فیض‌الله به ارث برده که یک دکان تنباکو فروشی ساده داشت اما در سال قحطی که مردم برای بدست آوردن یک تکه نان سیاه و سیر کردن شکم زن و بچه‌ی خود به هر دری می‌زدند، به شکلی که در داستان می‌خوانیم با احتکار تنباکو در دوران ممنوعیتش کلی مال حرام به جیب زد و با یک سفر حج مال حرامش را شسته و حلال کرده بود!
ماجراهای کتاب در دوره‌ای از زمان به وقوع می‌پیوندد که فضای اجتماعی ایران به شدت ملتهب بود چون به عنوان خواننده صدای پا و چکمه‌‌های سربازان آلمانی را می‌شنویم.
حاجی ابوتراب که یک حاجی قلابی بود حتی به مانند پدرش برای حلال کردن پول‌هایش هم که شده راهی حج نمی‌شد و برای جا زدن خود به عنوان حاجی و خر کردن مردم جاهل، از خاطرات پدرش در خصوص سفر حج بهره می‌گرفت. هفت زن عقدی و صیفه‌ای در خانه جمع کرده بود و با آن همه پولی که می‌اندوخت حبه‌های قندی که زن‌هایش می‌خوردند را هم می‌شمرد! صبح تا شب خانه‌اش را کاروانسرایی کرده بود برای ارباب رجوعی که به جهت واسطه‌گری برای کارهای مختلفی به دست بوسی‌ او می‌آمدند. منظور از واسطه‌گری هر چیزی بود که بتواند رشوه‌ای از مردم بدبخت که در حکومت تا بن دندان فاسد که در هر اداره‌ای برای ساده‌ترین کارها از مردم رشوه مطالبه می‌کردند، به امید انجام کارشان بگیرد. او رسما کاره‌ای نبود اما با دوز و دغل مردم را به خانه‌اش می‌کشید و مردم هم که با حکومت و مسئولین فاسد کارشان راه نمی‌افتاد ترجیح می‌دادند پولی کف دستش بگذارند تا او برایشان از طریق رابطه‌هایی که می‌گفت، امور را رتق و فتق کند.
بیش از این به داستان کتاب ورود نمی‌کنم چون منجر به اسپویل می‌شود. صادق‌خان داستانش را در چهار فصل روایت می‌کند. در دو فصل نخست با روندی آرام که گاهی برای من خسته‌کننده بود اما پس از انتهای داستان متوجه شدم لازم بود، زمینی چینی می‌کند و همه چیز را برای شورش خود آماده می‌کند. در فصل سوم او به مانند یک رهبر در نقش یک شاعر، نقش یک شهروند عاصی از خفقان و تحمل رنج را ایفا می‌کند و مقابل ابوتراب می‌ایستد و نگفته‌هایی که در سینه‌ی مردم در فضای خفقان کشور حبس شده بود را به صورتش می‌کوبد.
این شورش و بلوا من را شدیدا به یاد بلوای شخصیت «کریلف» در شاهکار داستایفسکی یعنی «شیاطین»‌ انداخت که با توجه به شاعر بودن کریلف، و شاعر بودن شخصیت هدایت در این کتاب، این احساس به من دست داد که ممکن است هدایت آن شاهکار را خوانده و از آن الهام گرفته باشد. 
به هر روی خواندن این کتاب برای من یک روز به درازا انجامید اما با توجه به اینکه پیشتر عرض کردم که کلاسیک است و حین خواندنش احساس می‌کنیم یک نویسنده از امروز کشور نوشته است، به شدت خواندنی‌ و جذاب است و خواندنش را به دوستانم پیشنهاد می‌کنم.
ضمنا ویدئوی معرفی کتاب را ضبط و در یوتوب آپلود کرده‌ام. برای دسترسی به کانال یوتوب می‌توانید وارد صفحه پروفایل من شوید و روی لینک یوتوب کلیک نمایید.

پانزدهم بهمن‌ماه یک‌هزارو چهارصد و دو
        

25

          به نام او

دومین کتابی بود که از هدایت میخواندم بعد از بوف کور
از لحاظ  تکنیکهای داستانی رمان ضعیفی بود البته که سال نگراش آن و پیشرو بودن هدایت در جریان رمان نویسی مهم است و باید  در قضاوت کلی در نظر گرفته شود، ولی به هر رو داستان ایرادات فراوانی چه در زمینه شخصیت پردازی و چه در زمینه روایت داشت. بهتر است بگوییم اصلا خط داستانی نداشت، هدایت در این رمان فقط حرفهای خودش را در دهان شخصیتهایش گذاشته بود و به جای آنکه فصلها با اتفاقات و گره های داستانی پیشبرنده داستان باشد مملو بود از حرفهای آسیب شناسانه سیاسی، فرهنگ هدایت (حرفهایی که اتفاقا پربیراه نبودند و به اعتدال نزدیک بودند چنین توقعی از هدایت نداشتم) و اما بزرگترین امتیاز حاجی آقا زبان شسته رفته اثر بود برای منی که بوف کور را خوانده بودم و از زبان پریشانش خوشم نمیآمد این وجه حاجی آقا بسیار خوب و دلنشین بود و این نکته را ثابت کرد که زبان پریشی هدایت در بوف کور تعمدی و به خاطر فرم داستانی بوده نه از جهت ناتوانی او.
مخلص کلام اینکه زبان تند و تیز، طنز آلود و سرشار از مثلها و متلهای فارسی حاجی آقا برای علاقمندان به زبان و ادبیات فارسی بسیار دلچسب و خواندنی خواهد بود
        

4