معرفی کتاب هیزم های خیس اثر کریستینابیکر کلاین مترجم آناهیتا حضرتی کیاوندانی

هیزم های خیس

هیزم های خیس

4.0
40 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

118

خواهم خواند

10

شابک
9786004622981
تعداد صفحات
183
تاریخ انتشار
1398/7/13

توضیحات

        مولی حدوداً یازده سال دارد. او دختر گوشه گیر و درون گرایی است که به راحتی نمی تواند با مادر و پدرخوانده اش ارتباط برقرار کند و تنها یک دوست دارد. یک بار کتابی را بدون اجازه از کتابخانه برمی دارد؛ او پیش خودش فکر می کند که کسی به یک کتاب کهنه و قدیمی نیازی ندارد. اما وقتی دزدی اش لو می رود، موظف می شود مدتی خدمتکار پیرزنی به نام ویویان شود و در کارهای منزلش به او کمک کند. مولی در طی رفت و آمدش به خانه ی ویویان به او وابسته می شود و ویویان نگاه مولی را به زندگی تغییر می دهد. او سرگذشت دختر مو قرمزی به نام نیو را تعریف می کند که خانواده اش را در آتش سوزی از دست داده و حالا سوار بر قطار یتیمان به سوی سرنوشت نامعلومش پیش می رود...
      

لیست‌های مرتبط به هیزم های خیس

نمایش همه
شمیم

شمیم

5 روز پیش

کتابفروشی موریساکیبازگشت به کتابفروشی موریساکیهیزم های خیس

تابستون پرماجرای 1404

16 کتاب

تابستون امسال هم گذشت؛ با تموم ماجراهایی که داشت تموم شد و خاطره هاش به جا موند... تو این سه ماه کتاب هایی خوندم و گوش دادم که روحم رو برد به دنیاهای دیگه، با شخصیت های جدید آشنا شدم، احساسات مختلفی رو تجربه کردم... 📚با گوش دادن به کتاب صوتی «کتابفروشی موریساکی» و «بازگشت به کتابفروشی موریساکی» همراه تاکاکو و دایی ساتوروی مهربون کلی چیزای ارزشمند یاد گرفتم و فهمیدم کتاب خوندن تو روزای سخت مثل مسکن میمونه 🚂با گوش دادن به کتاب صوتی «قطار یتیم» (هیزم های خیس نشر پرتقال) به گذشته های دور سفر کردم و داستان پر فراز و نشیب زندگی ویویِن (نیو) که برای مالی تعریف می‌کرد تحت تاثیر قرارم داد 🩸با گوش دادن به کتاب صوتی «بخش دی» وقتی همراه ایمی موقعیت های حساس و خطرناک رو تجربه می‌کردم آدرنالین خونم بالا رفت 😺با گوش دادن به کتاب صوتی«گربه ای که کتاب ها را نجات داد»، با رینتارو و سایو و گربه سخنگو به دنیای هزارتوها سفر کردم و تصمیم گرفتم بیشتر قدر کتاب ها رو بدونم 🗼با گوش دادن به کتاب صوتی «راز پاریس»، درد و رنج های ناشی از جنگ و تاثیراتش رو بهتر درک کردم و فهمیدم عشق از دل سخت ترین روزها به وجود میاد 🥖🌹با خوندن کتاب «نان و گل سرخ» یاد گرفتم باید از حق خودمون دفاع کنیم و برای رسیدن به اهدافمون متحد باشیم 👻با خوندن کتاب «جن های برج کبوترخانه»، به هزارتوهای اسرارآمیز زیرِ زمین سفر کردم و دنبال گنج گشتم ⭐ با خوندن کتاب «اشتباه در ستاره های بخت ما» آرزو کردم ای کاش همه آدمها کسی رو پیدا کنن که با تمام وجود دوستشون داشته باشه، تو سختی ها کنارشون باشه و هیچ وقت فراموش شون نکنه 🐟با خوندن کتاب «ماهی سیاه کوچولو» فهمیدم باید بر ترس هام غلبه کنم و راهی رو در پیش بگیرم که درسته حتی اگر کسی همراهیم نکرد 🎻 با خوندن کتاب «کیلمنی بانوی باغ»، یادگرفتم عشق واقعی، ارزش جنگیدن داره و برای رسیدن به کسی که دوستش داری باید تلاش کنی 💙با خوندن کتاب شعر «چشم هایش آبی نبود» احساسات لطیف و دلنشین شاعر رو حس کردم 📿با خوندن کتاب «اسم تو مصطفی ست» با دغدغه های همسران شهدا و زندگی ساده و عاشقانه شون آشنا شدم 💔 با خوندن کتاب «تاوان عاشقی»، برای اولین بار با نگاهی متفاوت زندگی مردم سوریه رو دیدم و فهمیدم اگر کسی واقعاً برات مهم باشه و از اعماق قلب دوستش داشته باشی راه رسیدن بهش رو پیدا می‌کنی حتی تو دل جنگ و با وجود محدودیت ها 🚶🏻‍♀️با خوندن کتاب «ما که کاری نمی‌کنیم» قلم نویسنده باعث شد از دیدگاهش به خیلی از مسائل نگاه کنم و تلخی و شیرینی که در هر کدام نهفته است را حس کنم 🍀با خوندن داستان کوتاه«بلیط بخت آزمایی» یادگرفتم تا از واقعی بودن چیزی مطمئن نشدم براش خیال بافی نکنم طولانی شد، اما دلم میخواست احساساتم رو در مورد هر کدوم از این کتاب ها در قالب کلمات بیان کنم☺️ راستی آرزو دارم پاییزی که پیش رو دارید آغاز روزهایی باشه که آرزو دارید🍁🧡🍂

7

یادداشت‌ها

Vanda ; ☆

Vanda ; ☆

1403/7/29 - 20:52

          یکی از ارزشمند ترین رمان هایی که توی عمرم خوندم؛ یکی از رمان هاییه که به قولِ فضای مجازی خیلی "آندِررِیتِده" و به اندازه‌ای که باید ازش تعریف و بهش توجه نمیشه . شاید به این خاطر باشه که روندِ خیلی آرومی داره . اما گاهی اوقات زندگیِ انسان همینقدر آرومه . از اونجایی هم که این کتاب در مکتبِ رئالیسم یا همون واقع‌گرایانه هست باید بگم که با عقل جور در میاد . کتابیه که ترکیبِ خاصی از احساسِ غم و شادی رو میتونی باهاش تجربه کنی . یادمه توی نمایشگاهِ کتابِ مدرسه بهش برخوردم بعد از اینکه ماه ها پیش در اپِ طاقچه چشمم بهش افتاد اما به خریدنش شک داشتم . اما وقتی در مدرسه دیدمش و دیدم یک خانمی که اونجا بود کلی ازش تعریف کرد ، میدونستم باید بخونمش . از همون لحظه‌ای که اولین صفحه‌ی اولین فصلِ این کتاب رو خوندم ارتباطِ عمیقی با کتاب رو حس کردم . اینکه دو داستانِ موازی با آدم های مختلف در بازه های زمانی مختلف روایت میشن خیلی برام جالب بود و از اونجایی که دوست دارم نویسنده بشم باید بیشتر به این تکنیک بپردازم . از پلات توئیستِ کتاب هم که نگم براتون‌‌.. (در واقع نمیشه گفت پلات توئیست ولی خب..) 
+حتی نوشتنِ این ریویو باعث شد دلم برای این کتاب تنگ بشه و دلم بخواد دوباره از اول بخونمش..
        

7