"ملت عشق" از اون کتابهاست که بسیار خوانده شده و بسیار هم دربارهاش نوشته شده. خیلی هم نظرات مثبت و منفی راجع بهش هست. اما برخلاف اون نظرات "ملت عشق" نه شاهکار و نه اونقدر سطحِ پایینِ که بشه بهش برچسبِ کتابِ زرد زد. درواقع ملت عشق فقط یک کتابِ معمولی با روایت جالب و پر از _نمیدونم اسموشونو چی بزارم_اشتباهاتِ فاحش. پر از تناقضات. و کلی به خاطر همین اشتباهات گیج شدم برای انتخاب موضعم. آخرش نتیجه این شد که :
شمس رو اصلا نمیپذیرم، نه تنها به عنوان کسی که مولانا مریدش بشه بلکه حتی پایین تر؛ من شمس رو به عنوان یک عارف نمیتونم قبول کنم. ولی مولانا؛ مولوی شاعر خیلی خوبیه و _از نظر من انسان خوبی_ ولی بازهم نه در حدِ کسی که یک جماعتی هرروز به خاطر مواعظش سر و دست بشکونن.
و بخش اللا، زنِ خانهداری که بین روزمرگیها گم شده و شوهرِ پولدارش آشکارا بهش خیانت میکنه. راستش اصلاا به دلم ننشست، یعنی جذابیتِ این بخش به مرور کمتر میشد تا جایی که دو خط درمیون جا مینداختم داستانو.