یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
4.2
7
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. جلد دوم این کتاب که به اهتمام آقای «ابولحسن نجفی» به زبان فارسی و صدالبته به شکل ممتازی برگردان شده است، شامل سه کتابِ چهارم، پنجم و ششم از این رمانِ حجیم به نامهای «طبابت»، «سورلینا» و «مرگ پدر» میباشد. هشدار: هر آنچه که در این ریویو مینویسم، در مورد جلد دوم است، طبیعیست که برای هر جلد، مانند این ریویو و ریویوی جلد نخست نظرم را خواهم نوشت، و نهایتا در صورتی که عمر من، به خواندن کل مجموعه کفاف داد، نظر نهایی خود را به شکل کامل و مفصل خواهم نوشت. حقیر در این ریویو، به رویدادها و وقایع کتاب ورود نمیکنم و فقط به بیان نکاتی پررنگ از جلد دوم به شرح زیر بسنده میکنم: متن کتاب، همانند متن جلد نخست کاملا روان، امروز و بدون هرگونه پیچیدگی ادبی بود. تغییرات رفتار، اخلاق و افکارِ آقای تیبو در احتضار برای من که شدیدا از مرگ میترسم شدیدا هیجانآور و خواندنی بود! چطور انسان در لحظات آخر اینهمه ذوق و شوق ادامهی زندگی را در خود میبیند! ژاک همچنان غیرقابل پیشبینی است و شخصیت پیچیدهی او برای من همچنان معماگونه باقی مانده، همانطور که برای برادر بزرگش آنتوان به همین شکل مانده! حملهی تمام عیارِ آنتوانِ سی و دو ساله به کشیش پس از به خاکسپاری پدر در فصل آخر کتاب، حقیقتا شاهکار بود. جنگی واقعی بین یک جوان که اندیشه را نقطهی مقابل دین میداند با یک کشیش که هر چیزی را نام ببرید آماده است تا آن را به خدا و دین ربط دهد و ... . شخصیت محبوب: آنتوان به شخصیت محبوبم تبدیل شده و حال که همسن من است او را مردی پخته و باتجربه میدانم که حداقل میداند از زندگی چه میخواهد و به اینطرف و آنطرف بیجهت شلنگ نمیاندازد. آنتوان با تصمیم بزرگی که گرفت، به عقیدهی من گامی بزرگ برای ترسیم آیندهی زندگیاش برداشت و از جالبترین قسمتهای این کتاب که در مورد همین گام است، این بود که وقتی آن تصمیم بزرگ را به جهت تزریق گرفت، پیش از تزریق سوزن را با آتش ضدعفونی کرد!!! و این یعنی پایبندی به اصول اخلاقی در راستای هدف خود و نه هدفی که دیگران برای یک پزشک تعیین کردهاند. نقلقول نامه "آدم نمیتواند از امیدبستن به محال، خودداری کند!" "یگانه حد، برای هرکسی که خود را انسان میبیند وجدان است." "وقتی که آدم تنها زندگی میکند، هیچ چیز پیچیده نیست، به شرطی که آزادی خودش را نگه دارد." "چه خوشبختاند آنهایی که میتوانند گریه کنند." "سختتر از هرچیز بعد از تمام شدن ماجراست، یعنی وقتی که زندگی از سر گرفته میشود و آدم همه جا با خلأ برخورد میکند." "باید به خود سخت بگیریم تا حق سخت گرفتن به همه کس را داشته باشیم." "اندیشههای مذهبی تقریبا وجود ندارند، زیرا شرط اول اندیشیدن، شک کردن است." کارنامه این جلد، یعنی جلد دوم به طور کاملا محسوس یک سر و گردن از نظر سطح، محتوا و جذابیت پایینتر از جلد نخست کتاب بود، به شکلی که اگر کتاب ششم یعنی «مرگ پدر» که پیشتر آن را با یکی از مخلوقات تولستوی یعنی «مرگ ایوان ایلیچ» مقایسه نموده بودم وجود نداشت برای این جلد سه ستاره منظور میکردم، اما به لطف اینکه کتاب ششم با تریلی هجده چرخ از روی اثر تولستوی رد شد، برای این جلد چهارستاره منظور مینمایم.
(0/1000)
1402/9/17
0