معرفی کتاب منسفیلد پارک (شومیز) اثر جین آستین مترجم رضا رضایی

منسفیلد پارک (شومیز)

منسفیلد پارک (شومیز)

جین آستین و 1 نفر دیگر
3.6
49 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

106

خواهم خواند

53

شابک
9789641852735
تعداد صفحات
543
تاریخ انتشار
1391/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در کتاب حاضر، داستانی انگلیسی درج شده است. «فانی» دختر زیبا امّا مریض احوالی است که در خانواده ای فقیر زندگی می کند. مادر «فانی» در ازدواج شکست خورده و با داشتن چند فرزند، پس از سال ها اسیر فلاکت می شود. او از دو خواهر خود تقاضای کمک می کند. یکی از خواهرانش با سِر «توماس برترام»، مالک «منسفیلد پارک» ازدواج کرده است. «فانی» به خاله «نوریس» سپرده می شود و زندگی خود را در منسفیلد آغاز می کند. خاله و پسرخاله اش «تام» و دختر خاله هایش «ماریا» و «جولیا» با او رفتار درستی ندارند. در این میان «ادموند»،  برادر کوچک تر آن ها با «فانی» دوست است. «توماس» در یک سفر کاری، «مری گراورد» و برادرش «هِنری» را با خود از لندن می آورد. بین «هنری» و ««ماریا» ماجراهای عاشقانه ای به وجود می آید و حتی «ادموند» نیز گاهی به «مری» ابراز علاقه می کند. در این میان «هنری» تصمیم به هوسبازی با «فانی» می گیرد، امّا مدّتی بعد دلباخته اش گشته و مشتاق ازدواج با او می شود. «فانی» پنهانی عاشق ادموند است و بعد از ماجراهای بسیار «ادموند» نیز عاشق «فانی» می شود و ازدواج آن ها و شخصیت منحصر به فرد «فانی» باعث می شود او را به عنوان بانوی «منسفیلد پارک» بپذیرند و سرانجام او را به عنوان تکیه گاه اصلی و ضروری خانوادة ساکن «منسفیلد» عزیز دارند.
      

یادداشت‌ها

          به‌به خانم آستین. کیف کردم از خوندن این کتاب چون حقیقتاً خیلی متفاوت بود با سه اثر قبلی که کمابیش شباهت‌های زیادی به هم داشتند. «منسفیلد پارک» داستانی پخته‌تر و چندلایه‌تریه با شخصیت‌ها و روایتی پیچیده‌تر. قضاوت دربارهٔ شخصیت‌ها چندان راحت نیست چون به جز فانی پرایس - قهرمان داستان - بقیه از چهارچوب‌های اخلاقی استواری پیروی نمی‌کنند که البته آستین به‌خوبی بهمون نشون می‌ده که تا حدی این مسئله تقصیر خودشون نیست و گاه عوامل بیرونی مثل شیوه‌های تربیتی نادرست خانواده باعث بروز ویژگی‌های نادرست و در نهایت سر زدن اعمال غیراخلاقی از سوی آن‌ها شده. 
قهرمان این داستان برخلاف الیزابت در «غرور و تعصب» و اما و حتی ماریان و الینور در «عقل و احساس» نه از نظر ظاهری و داشتن مهارت‌ و توانایی‌های مختلف و نه از نظر داشتن روحیه و شخصیتی منحصربه‌فرد و قوی و استوار چندان قابل‌توجه نیست. فانی از هر لحاظ دختری معمولی به‌شمارمی‌آد، اما از یک لحاظ برجسته‌ترینه: پایبندی به اصول اخلاقی تا جایی که به هیچ قیمتی حتی تا جایی که ممکنه عشق زندگی‌اش رو برای همیشه از دست بده حاضر نیست ازشون کوتاه بیاد.
شخصیت‌های دیگر داستان از جمله آقای کرافورد هم خیلی جالب‌اند و با تیپ شخصیتی ویلوبی/ویکهام/ فرانک چرچیل که در سه رمان قبلی تکرار شدند مشخصاً فرق داره، خیلی قابل‌درک‌تر و ملموس‌تره و دقیقاً در طول داستان خواننده هم در شک‌وتردید‌های فانی در اعتماد کردن یا نکردن به او همراه می‌شه و هر لحظه باورهای خودش رو به چالش می‌کشه. ادموند هم یه کم زمینی‌تر از آن مردان شگفت‌انگیز و قهرمان رمان‌های گذشتهٔ جین آستین از جمله دارسی و نایتلی و برندون شده و برای همین راحت‌تر می‌شه باهاش ارتباط برقرار کرد. حتی جولیا ‌و ماریا هم شخصیت‌هایی خاکستری‌تر دارند که در رمان‌های قبلی کم‌سابقه‌تر است. انگار در این داستان آستین بی‌پرواتر شده و دارد خودش و شیوه‌های روایی‌ معمولش را به چالش می‌کشد. 
نمی‌دانم چرا سه رمان اول آستین چنان معروف‌اند اما به «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و «نوثنرگر ابی» کمتر پرداخت شده، ولی من دست‌کم تا الان (که هنوز «ترغیب» و «نورثنگر ابی» را نخوانده‌ام) «منسفیلد پارک» را از همهٔ آثار آستین بیشتر پسندیدم؛ حتی از «غرور و تعصب» با آن حجم از نوستالژی‌های زیبا و به‌یادماندنی‌‌اش.
        

6

          یک رمان عاشقانه‌ی قشنگ دیگه از جین آستین عزیز.

شخصیت اول این کتاب خیلی خجالتی و کم رو و کم حرفه و همین باعث شده متفاوت باشه با بقیه کتابهاش.
خیلی خوب به احساسات و درونیات عشاق جوان پرداخته و شخصیت های دقیق و واقعی ساخته. 

آشنا شدن با دغدغه های و چالش ها و مشکلات شخصیت اصلی داستان برام دوست داشتنی بود.
یک داستان عاشقانه‌ی آروم و روان بود. و البته نسبت به بقیه‌ی کتاب‌های جین آستین، گره‌ها و معماهای کمتری در طول داستانش وجود داشت.

شاید این تنها کتاب جین آستین باشه که احساسات مذهبی و عقایدش توش بروز جدی داره. تو کتابهای دیگه ش اونقدری به مسائل دینی نپرداخته.

عذ و همچنان متاسفانه با افتخار از نیروی دریایی انگلستان حرف میزنه و به ملوان‌ها و افسرهای نیروی دریایی شون افتخار می‌کنه و گویا نمیدونه همین نیروی دریایی شون چه بلایی سر مردم بیچاره‌ی کشورهای مستعمره‌ی هند شرقی و هند غربی آورده (امیدوارم به خاطر جهلش باشه و دانسته و با علم، از ظالم دفاع نکرده باشه)

اما بالاخره با این کتاب، مجموعه کتابهای جین آستین رو تموم کردم و حالا سعی میکنم از نظر خودم، کارهاش رو رتبه بندی کنم و از ۵ بهشون امتیاز بدم:

۱. غرور و تعصب ۵
۲. ترغیب ۵
۳. عقل و احساس ۵
۴. اما ۴
۵. منسفیلد پارک ۴
۶. نورثنگر ابی ۳

من کتاب صوتیش رو با ترجمه رضا رضایی و گویندگی سحر بیرانوند و مهبد قناعت پیشه گوش دادم و خیلی خوب بود. مجموعه کتابهای صوتی جین آستین با همین گوینده و ترجمه موحوده.
        

0

سلام بعد ا
          سلام بعد از مدتی 😁
توی این کتاب نمیدونم چی بیشتر از همه اذیتم کرد یا چی بیشتر از اون خوشحالم کرد.
اینکه واقعا این موضوع که شخصی وقتی چیزی رو از شما میخواد و تقریبا اطمینان داره به اون خواسته از سوی شما جواب مثبت نمیگیره شروع میکنه به اجرای محبت های افراطی نسبت به شما و بدترین و سخت ترین بخش اینه که شما قصد تغییر عقیده ندارید ولی اون شخص با اون کار شما رو تحت فشار میذاره و باعث آزار بیشتر میشه چه بسا در این موقعیت افراد دیگری که اطراف شما هستند رو هم وادار میکنه به خاطر محبت هاش شمارو تحت فشار بذارن و شما هیچوقت نمیتونید موفق به رو کردن نیت خصمانش بشید😅مگر اینکه اتفاقی بیوفته که خودش باعث لو رفتن خودش بشه.😮‍💨
بگذریم بحث بعدی موقعیت چالشیِ حبس در قالب دختر خوب بودنِ فانی پرایس بود که تا آخر داستان هم تفاوتی توش ایجاد نشد 🫠
و اینکه خوشحالم که اوضاع داستان درست شد
اما در آخر به شدت کم کاری شده بود
از خانوم آستن انتظار این پایان هول هولکی رو نداشتم
انگار که حوصلشون از نوشتن سر رفته بود.🥲
        

19

        یازده ساله بودم که غرور و تعصب جین آستین رو خوندم و خیلی ازش خوشم اومد. متاسفانه کتاب بعدی که از جین آستین خوندم اما بود که اصلا  و ابدا کشش نداشت و دیگه جین آستین خوانی من قطع شد.
اخیرا به اصرار یک دوست عزیز، که می گفت منسفیلد رو بخون تا باهم سرش نعره بزنیم و جامه بدریم، منسفیلد پارک رو خوندم.
منسفیلد پارک داستان دختریه به اسم فانی که در سن ده سالگی به خاطر شرایط مالی بد و تعداد زیاد فرزندان خانواده ش،  پیش خاله پولدار ترش لیدی برترام و خاله نه چندان پولدار اما بسیار وزه ش خانم نوریس فرستاده می شه تا با اونا زندگی کنه.
اولا اینکه  بهترین مترجم آثار جین آستین رضا رضاییه. من ترجمه رضا رضایی رو نخوندم و نمی دونم این ترجمه ای که خوندم چقدر دقیق و معتبره.
کتاب بسیار عالی بود. شخصیت ها باور پذیر و واقعی، داستان فوق العاده گیرا و موقعیت ها و روابط با باریک بینی و دقت پرداخته شده بود.
همه داستان عالی بود جز اون تیکه آخرش. همون قسمتی که دوستم گفته بود سرش نعره می کشی و جامه می دری. آخه چراااااا؟ چرا خانوم آستین؟ فرار هنری با ماریا اصلا به اون چیزی که هنری از خودش به ما توی داستان نشون می داد نمی خورد. اون پایه تربیتی و رفتاری که اوایل داشت و رفتاری که بعدا به خاطر فانی پیش گرفت  یک سیر منطقی ای داشتن و اون فراره اونقدر یهویی و بی منطق و بی زمینه بود که داستان رو خراب کرد. اگر این پیچش بی دلیل توی داستان پیش نمی اومد منسفیلد پارک می تونست جزء بهترین و باارزش ترین کتاب های کلاسیک باشه که بذاریش توی دست یک دختر نوجوان و بگی بخون. حتی منسفیلد پارک توی خلق شخصیت ها و روابط  به نظرم از غرور و تعصب خیلی جلوتره.
بهرحال کتاب عالی ای بود. بی اندازه از خوندنش لذت بردم. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

23

مهشید

مهشید

1402/4/26

          این کتاب برای مدت طولانی ای توی کتابخونه ام بود اما هیچوقت نتونستم کامل بخونمش تا الان،همیشه تا صد صفحه اول میخوندم و بعد قیدش رو میزدم،حقیقتا هم از نظر من تا دویست صفحه اول داستان هیچ جذابیتی نداره،انگار فقط روتین زندگی یه خانواده رو تعریف میکنه،اما از حدود صفحه دویست به بعد داستان برام جذابیت پیدا کرد و بالاخره این شد که تونستم تمومش کنم،طوری که گاهی حتی نمیخواستم کتاب رو زمین بزارم.
چیزی که خیلی دوست داشتم شخصیت های کتاب بود،هر شخصیتی خیلی دقیق و با جزییات توصیف شده،به ویژگی های اخلاقی هرکدوم خیلی با دقت پرداخته شده و این موضوع رو من خیلی دوست دارم چون باعث میشه بتونم بیشتر و بهتر شخصیت هارو درک کنم و باهاشون ارتباط برقرار کنم.
از ابتدای کتاب نتونستم با شخصیت فانی ارتباط برقرار کنم،برای اینکه یک سری از ویژگی های اخلاقیش روی اعصابم بود،اینکه دختر ساکت و مظلومی بود،اکثر مواقع سکوت میکرد و احساسات خودش رو به زبان نمی آورد،وقتی توی مخمصه می افتاد منتظر کسی بود که از راه برسه و نجاتش بده،توی تصمیم گیری ها منتظر نظر بقیه میموند،تا فصل آخر کتاب ناخودآگاه توی ذهنم تلنگری خورد،صدایی توی ذهنم گفت میدونی چرا نمیتونی با فانی ارتباط برقرار کنی؟با خودم فکر کردم چرا،بعد به تک تک ویژگی های اخلاقی فانی فکر کردم و تازه فهمیدم منم همه اون ویژگی هارو دارم،من نسبت به شخصیت فانی گارد میگرفتم چون اون من رو یاد خودم مینداخت.چیزهایی از درون خودم که توی ناخودآگاهم ازشون بدم میومد ،همشون توی شخصیت فانی وجود داشت‌‌.
چیز دیگه ای که دوست داشتم،وجود شخصیت منفوری مثل خانم نوریس بود،وجود همچین شخصیت هایی توی داستان خوشحالم میکنه باعث میشه حرصم دربیاد از کارهاشون و خب همین داستان رو از یکنواختی درمیاره به نظرم.
پایان کتاب یکم قابل حدس بودم و خب شاید هم یکم کلیشه ای،اینکه همه به خوبی و خوشی کنارهم زندگی کردند و هرکسی سراغ زندگی خودش رفت. 
در کل کتاب رو دوست داشتم،اما به نظرم برای یکبار خوندن خوبه،کتابی نیست که باز هم بخوام سراغش برم و دوباره بخونمش،اما خب برای همین یکبار خوندن هم حالم رو خوب کرد،تصور طبیعت منسفیلد و زندگی کردن توی اون محیط احساس خوبی بهم میداد و احساسی که موقع خوندن این کتاب داشتم رو همیشه یادم میمونه.
        

2