فاطمه پهلوان علی عسکری

فاطمه پهلوان علی عسکری

@ayeh.p

94 دنبال شده

81 دنبال کننده

            [دچآر بآۍد بۅد.....🍂]
          

یادداشت‌ها

        خیلی سعی کردم در مورد این کتاب بنویسم ولی نمی‌دونم چرا هر چی می‌نویسم اصل مطلب ادا نمیشه اول اگه بخوام از حسن های این کتاب بگم قلم خوب محمود دولت آبادی و اونا رسم داستانی که تو ذهنت تشکیل میده ولی اینا از خوبی های خود نویسنده است و کتابی که دولت آبادی نوشته انگار هیچ جای دنیا نیست همیشه هست کسی که از خودگذشتگی کنه یا مهربون باشه برای بقیه کاری کنه ولی تو این روستا از این خبرا نیست همه به دنبال منفعت خودشون هستن :
مادری که خودش تن به ازدواج نمیده چون طرف مقابلش سنش بالاست ولی دخترش رو میده به مردی که هم زن داره هم سنش بالاست ولی سود داره.

برادری که حریصه به خاطر سیری شکمش حتی غذای خواهر و برادرش میخوره به خاطر پول برادرش و میزنه و تهش پا قمار پولش رو هدر میده

و پدری که خانواده اش رو ول می‌کنه و میره با اینکه احتمالا از اوضاع روستا خبر داره

و مردای شهر که دنبال زنای این خانواده ان 

و برادری که به خاطر بدهی هایش بدش نمیاد خواهرش رو بده به یک پیرمرد

و جایی که از دین زمانی استفاده میکنند که به کارشون بیاد 

البته شاید خیلیا با نظر من مشکل داشته باشن ولی خوب من کل داستان سر این‌ موضوع ها عصبانی و ناراحت بودم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

26

        این کتاب رو به واسطه ی یک مسابقه ی کتابخوانی خواندم 
نکته ای که من رو جذب کرد این بود که این کتاب از زبان یک خبرنگار مصری که مزه ی جنگ با صهیونیست ها رو چشیده ولی به دنبال صلح بین فلسطین و اسرائیل است یعنی این دو بیان در کنار هم دو کشور مستقل تشکیل بدن( البته بدیهی است که اسرائیل کشور نیست بلکه رژیمی است که فلسطین را غصب کرده) و هر کسی که در مورد صهیونیست مطالعه کرده باشه می‌دونه این صلح ظاهری است برای اینکه حرف ام رو متوجه بشید بزارید یک نقل قول از کتاب رو بگم:
پیش خودشون گفتن (اسرائیلی ها) بیایم این زمین مخروبه رو بکنیم یک زندان بزرگ ، کلید زندان رو هم تحویل حکومت خودگردان بدیم . می تونیم از این فرصت هم در سطح جهان استفاده کنیم و خودمون رو طرفدار صلح نشان دهیم.
و اسرائیل با دادن حکومت خودگردان مانند نمونه بارز  مثال معروف که میگه خودم بلایی رو سر خودم می آورم که دشمن همون بلا رو سرم نیاره

پ.ن: البته این کتاب مال سفر سال ۱۹۹۶ آقای عاطف حزین است و الان سال ۲۰۲۴ هستیم و طبعا تو این سال ها اتفاقات زیادی افتاده و شاید اطلاعات این کتاب به اندازه کافی نشان دهنده ی وضع فلسطین نباشه
      

9

        دا روایتی است ساده و روان از مقاومت مردم خرمشهر در برابر بعثی ها که ۳۴ روز به طول انجامید اما راوی  قصه ( سیده زهرا حسینی) در روز ۲۴ ام مقاومت به خاطر مصدومیت به پشت جبهه منتقل میشه بخش اعظم این داستان در مورد این ۲۴ روز هست از مسجد جامع گرفته تا غسالخانه ی جنت آبادو بخش های بعدی کتاب در مورد اتقافات بعد از سقوط خرمشهر و جنگ زده ها که در کمپ ها و مناطق مختلف زندگی میکردند که این نوشته سختی ها را به خوبی روایت میکند
و بعد اتفاقات به سرعت پیموده میشود ازدواج ها ، آزادی خرمشهر ، درگیری برخی از نظامی ها تا سال ۷۲ و این کتاب پایان می یابد

نکات مثبت:

۱) این کتاب نقش زنان رو به خوبی در جنگ نشون میده که بیش از غذا پختن و شستنه ( چون وقتی در مورد نقش زنان در جنگ‌ گفته میشه اینا به ذهن مردم میاد)

۲) روایت هایی شنیدنیه رو بیان میکنه که میشه گفت برای مردمی که فقط خبر از سهمیه شهدا و جانبازا دارن براشون قابل تامله

۳)نقش زنان حتی دور از جنگ رو به خوبی نمایش میده که چقدر صبر و استقامتشون قابله ستایشه


علت کامل امتیاز ندادنم این که:
۱) کتاب طولانیه و خیلی ها از خوندش صرف نظر میکنن
۲)بعد از سقوط خرمشهر کتاب به زودی طی میشه و چون بخش اول این کتاب با جزئیات بیشتری بود خواننده از بخش دوم هم همچین توقعی داره 

      

12

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

608 عضو

شما که غریبه نیستید

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

385 عضو

ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین (ع)

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه