یکی از زمینه های مورد علاقه م برای مطالعه، رمانهایی هست که زنان درباره زنان نوشتن. ایرانی، خارجی، معاصر، قدیمی و ...
باعث میشه مسایل و چالش های ذهنی و جسمی زنان اون جامعه و زمانه رو بهتر درک کنیم.
این مدل رمانها که مشابهش هم اخیرا زیاد شده، نشون میده زن توی تمدن غربی چقدر وضعیت اسفباری داره
اینکه زنها صادقانه درباره این چالش ها مینویسن، جای تقدیر داره
اما عبرت هم داره، که مسیر تمدن غربی زن رو به کجا میرسونه
چیزهایی که به وضوح آسیب هاش رو توی این مدل رمانها می بینیم و یه جورایی جزء تمدن غربی شده به نظرم اینهاست:
شراب و عوارضش
روابط جنسی آزاد که معمولا زن بیشتر توش آسیب میببینه
خشونت علیه زنان، چه به صورت خانگی چه اجتماعی
مشکلات روانی ناشی از سه مورد بالا در اعضای خانواده
آخر کار هم معمولا راهکاری ارائه نمیشه
یعنی به نظر میاد وضعیت عمده زن و مردها و خانواده ها توی غرب همین باشه
و راه آسایش زن اینه که تنها زندگی کنه!
خلاصهی ماجرا
حال و هوای داستان رو دوست نداشتم و سیاه بود تا حدی.
ولی از همین جهاتی که گفتم، به نظرم خوندنش بی فایده نبود.
البته صوتی گوش دادم و تفریحی! هرچند خیلی تفریح حال خوبکنی نبود.