سقا علمدار

تاریخ عضویت:

مهر 1401

سقا علمدار

@Saqqa_Alamdar

21 دنبال شده

83 دنبال کننده

                متن را وارد کنید
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        پرداختن به زندگی امام خمینی رحمه الله علیه توی یه کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای کار سختی باید باشه. زندگی‌ای با اون حجم از فعالیت و جهاد و تعلیم و تربیت و …
اما فکر میکنم نویسنده خوب از پسش بر اومده. چون خودش عاشق تاریخ بوده و به همین خاطر تاریخ وقایع رو به طرز دوست داشتنی و جالبی نقل کرده. 

از افراد مختلف ( از روحانی و روشنفکر ایرانی گرفته تا وزیر دربار و سفیر و خبرنگار خارجی) جملات جالبی نقل کرده 
و دست گذاشته روی قسمت‌های مغفول و کمتر شنیده شده‌ی تاریخ که از قضا خیلی به درد امروز ما هم میخوره، و با خوندنش آدم ته دلش میگه واو، چه باحال! نمی‌دونستم! ممنون که گفتی.

تاریخ کتاب هم برمیگرده به اولین فعالیت‌های سیاسی حضرت امام ره، از زمان رضا پهلوی. با تمرکز بر وقایع قبل انقلاب. و باز اینجا هم تلاش نویسنده بر بیان اطلاعات جالب تاریخیه.

مثلا نامه‌ای که سال ۱۳۳۱ به علمای یزد مینویسن که برید توی انتخاب شرکت کنید و به پسر آیت الله حائری موسس حوزه رای بدید که اگه رای نیاره خیلی بد میشه. (توجهشون به رای مردم و انتخاب اصلح حتی توی اون شرایط)
یا نامه به پاپ توی سال ۱۳۲۷ شمسی (۱۹۴۸ میلادی) بعد از تشکیل دولت اشغالگر صهیونیستی، که متن نامه رو امام نوشتن و جمعی از روحانیون و علمای اسلام امضا کردن.

نویسنده دنبال پاسخ به سه تا سوال کلی بوده و تاریخ رو هم بر همین اساس انتخاب و روایت کرده:
۱. چرا اصلا در ایران انقلاب شد؟ چه شرایطی بود مگه؟
۲. چرا این انقلاب اسلامی بود؟ چرا کمونیستی یا لیبرالیستی نبود؟
۳. چرا از اول این نهضت، آمریکا ستیزی یک اصل بود؟

اینا ابهاماتی هست که جامعه و جوان امروز هم باهاش مواجهه و خوندن این کتاب بهش کمک می‌کنه بره توی اون زمان و ببینه چه خبر بوده.

وابستگی محمدرضا پهلوی به آمریکایی ها و منافع عجیب آمریکا توی ایران رو در خلال یه سری داده تاریخی و نقل قول از خود خارجی ها مطرح می‌کنه. 
ریخت و پاش هایی که شاه مملکت از پول مردم برای خارجی ها می کرده،‌ هدایا، حقوق و مزایا و انواع امتیازاتی که به آمریکایی ها می‌داده. طوری که خودشون هم متعجب میشدن از این بلاهت و بی حساب خرج کردن‌های شاه! 
به نوعی ایران تبدیل به طعمه‌ی چرب و نرمی شده بوده که هر آمریکایی جویای مال و کار میتونسته بیاد اینجا ولو بدون شایستگی یا صلاحیت، و یک شبه پولدار بشه و هرچی دلش میخواد برداره ببره.

عمده کتاب روایت تاریخ هست، ولی چند بار اشاره ای به
یه داستان هم میشه. داستان زنی فقیر که سال ۴۲ اتفاقی داشته توی خیابون دنبال کار میگشته که به حوادث خونین قیام ۱۵ خرداد بر میخوره و به این بهانه تصویر دقیق و پر جزئیاتی از کشتار اون روز به ما میده. در ادامه هم چندباری به سرنوشت و زندگی این زن و پسرش اشاره میشه که جالبه. این بخش‌ها محض تنوع، خوبه و نشون میده چقدر قلم نویسنده توی روایت و داستان قویه.

دو فصل پایانی کتاب (کلا ۱۰ فصل داره) مربوط به بعد از انقلابه و باز اینجا هم به بخشهای جالب و مغفول اشاره میشه. از جمله حضور گروه‌های مختلف فکری از توده‌ای و کمونیستی تا مجاهدین خلق و روشنفکر‌ها، در انتخابات‌های اول انقلاب و نتایجش و رای نیاوردن‌شون و عدم مقبولیت عمومی شون نسبت به جریان اسلام گرا.

دوست دارم خلاصه بگم کدوم بخشهای کتاب برام جذاب و به یاد موندنی شد:
-خاطراتی درباره آیت الله شهید مدرس
- روایت قیام خونین ۱۵ خرداد
- شهریه دادن دست و دلبازانه امام ره به طلاب توی نجف
-خاطره نادر ابراهیمی از غول آمریکایی در موسسه ایران پژوه
-شعارهای مردم توی راهپیمایی های قبل انقلاب
-جملات امام ره درباره مردم ایران و اینکه از مردم زمان پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم بهترن 
- و …

وقتی شنیدم حضرت آقا روی این کتاب تقریظ نوشتن و قراره توی ایام رحلت امام ره منشتر بشه (ساعت ۱۰ صبح ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ قراره از این تقریظ رونمایی بشه)
و البته وقتی دیدم نسخه صوتیش با خوانش آقای وحید یامین پور تولید شده،
سریع رفتم سراغش و توی حدود دو هفته گوش دادمش.

البته اینقدر جذاب بود که کتاب چاپیش رو هم گرفتم تا دوباره گوش بدم و قسمت‌های مهمش رو علامت بزنیم و حاشیه نویسی کنم سر فرصت.

یه پیشنهاد یا شاید انتقاد پایانی هم بگم:
البته می‌دونم نویسنده می‌خواسته شکل ظاهری کتاب هم مثل متنش روان و جذاب باشه و شاید به همین خاطر پاورقی نیاورده. چون بخشهای زیادی از کتاب اسناد مختلف هست که اگر میخواست پاورقی بذاره، احتما توی هر دو سه صفحه، چندین پاورقی نیاز بود.
ولی برای اینکه من مخاطب بهتر بتونم از مطالب کتاب توی گفتگو با دیگران استفاده کنم، نیاز به ارجاعات به منابع اصلی دارم. اگر میشد این ارجاعات رو با گذاشتن شماره روی هر نقل قول یا سند تاریخی و آوردن منبع در پایان کتاب میاوردن خیلی بهتر بود و کاربردی تر برای مخاطب.

و در پایان خطاب به نویسنده!
خیلی ممنون آقای حکیمیان از این روایت جذاب از امام عزیزمان رحمه‌الله علیه
و مبارکتون باشه تقریظ حضرت آقا. ما هم خیلی ذوق داریم بدونیم آقا چی نوشتن درباره این کتاب.
      

7

        ‌کتاب موسیو کمال رو از کتابخونه امانت گرفتم تا بخونم. فکر میکردم تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس، ژروم (کمال) کورسل زندگی جذابی باید داشته باشه و همینطورم بود.

دو سه فصلی خوندم که دیدم صوتیش هم توی ایرانصدا منشتر شده و ادامه کتاب رو صوتی گوش دادم.

اینکه چطور با اسلام آشنا شد، چطور با امام خمینی ره و خانه دانشجویان ایرانی توی فرانسه آشنا شد و چی شد تصمیم گرفت بیاد قم درس حوزه بخونه، همه‌اش جذاب و خواندنیه.
از همه زیباتر هم جذب شدنش به سمت جبهه‌هاست‌. 
وقتی می‌فهمه خدا و اسلام رو توی جبهه بیشتر از حوزه می‌تونه پیدا کنه و جنگ ایران و عراق، صرفا جنگ دو کشور نیست بلکه به قول حضرت امام ره، جنگ ایمان و کفره، با وجود همه مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها خودش رو به جبهه می‌رسونه
و در وقت اضافه به سعادت شهادت میرسه.

قلم نویسنده و مدل نگارش کتاب هم قشنگه.

با تشکر از آقای دانشگر که ما رو با شخصیت‌های ره‌یافته به اسلام آشنا میکنن و عشقمون به اسلام رو در قلب‌هامون زنده‌تر میکنن. خدا رحمت کنه شهید کمال کورسل و شهید ادوارو آنیلی و همه شهدای راه حق رو ...

🔻از اینجا میتونید کتاب صوتی رایگان موسیو کمال رو دانلود کنید:

https://book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=657951
      

13

        آشنایی من با سیمین دانشور، بر میگرده به نامه‌اش به جلال و کتاب سنگی بر گوری جلال آل احمد!
چقدرم آشنایی با شکوهی داشتم
از دست این جلال ...
در همین حد آشنا شدم که سیمین و جلال بچه‌دار نمیشدند و همه راه‌های ممکن رو برای مداوا رفتن ولی نشد که نشد.

بعد از مدت‌ها رفتم سراغ *کتاب سووشون سیمین دانشور.*
بیشتر به خاطر تعریف‌های دیگران.
و از همون اول کتاب جذبش شدم.
سیمینی که خودش مادر نشد، شخصیتی خلق کرد به نام زری که مادر سه فرزنده و خیلی خودش رو وقف خانواده‌اش کرده و همه دنیاش شدن این شوهر و سه تا بچه.
خیلی خوب احساسات مادرانه و تعامل زری با بچه‌هاش رو به تصویر کشیده با اینکه خودش تجربه شخصی از مادری نداشته.

تا یک جایی از داستان از دست زری خیلی حرص خوردم. از اینکه هرکس هر روزی بهش میگه، دم نمیزنه و کوتاه میاد.
بعد رسید به صحنه‌ای که شوهرش یوسف از دستش عصبانی میشه و بعد از دعوا، همه اون حرفهایی که توی دلم من بود رو به زری میگه
و زری شروع می‌کنه به جواب دادن
و گفتن از دغدغه‌هاش و نگرانی های همسرانه و مادرانه‌اش.
از اینجا به بعد دیگه دلم با زری صاف شد و درکش کردم و بهش حق دادم. هرچند روحیه‌م خیلی بیشتر شبیه به یوسفه و نه زری. ولی باهاش همدل شدم.

پایان داستان خیلی یکهویی رقم خورد و از اتفاقی که افتاد من هم مثل زری شوکه شدم و نفهمیدم چطور اینطوری شد.
تحولی هم که اواخر کتاب در زری رخ میده زیباست.

یکی دیگه از نقاط قوت این داستان، عاشقانه بودنش هست. عشقی که در طول زندگی متأهلی و میانسالی با همه نقاط قوت و ضعفش نشون داده شده و همین جذابش کرده.

روحیه ظلم ستیزی و استقلال طلبی هم که در دل داستان جریان داره، قشنگه.
توصیفات زیادش در بخش‌های حاشیه‌ای داستان هم گاهی جالب و گاهی خسته کننده بود. 

فقط یه نقد بهش دارم
توی کتاب‌هایی که مردها نوشتن، اغلب برای افزایش جذابیت داستان، از زن و توصیف بدن زن، استفاده ابزاری میشه. 
از یه نویسنده زن این استفاده ابزاری ناپسندتره به نظرم. حداقل خود زن‌ها باید به نوع زن بیشتر احترام بذارن و وسط داستان به عنوان عروسک خیمه شب بازی ازش استفاده نکنن.

در کل کتاب خوبی بود و خوشحال شدم از خوندمش. بهش ۴ از ۵ میدم.

پ.ن:
کتاب چاپی‌ش رو از خیلی وقت پیش دم دستم داشتم. ولی چون خودم نخریده بودم، توی اولویتم نبود بخونم.
یک بار توی کست باکس دیدم یه کتاب صوتی غیر قانونی ازش منتشر شده. چون کتاب چاپی‌ش رو داشتم، گفتم پس استفاده از صوتش اشکالی نداره.
منتها خانم راوی کتاب اینقدر بد میخوند، که پشیمون شدم و رهاش کردم.

چند وقت پیش میخواستم یه کتابی که خیلی دوست داشتم رو با استفاده از قابلیت رهوش مصنوعی راوی فیدیبو به صورت صوتی گوش بدم، ولی اینقدر بد و پر غلط خوند که بعد از دو صفحه بستم‌ش.

چند روز بعد یادم اومد که عه، اون خانوم راوی هرچند خیلی بد میخوند ولی بازم خیلی بهتر از راوی بود کارش. به هر حال هوش انسان بیشتر از هوش مصنوعیه!
و این شد که رفتم همون صوتی با خوانش نه چندان خوب رو گوش دادم و همزمان از روی کتاب چاپی قسمت های مهم رو دنبال کردم. و تجربه خوبی بود.
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.