سقا علمدار

سقا علمدار

@Saqqa_Alamdar

18 دنبال شده

75 دنبال کننده

            متن را وارد کنید
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        آشنایی من با سیمین دانشور، بر میگرده به نامه‌اش به جلال و کتاب سنگی بر گوری جلال آل احمد!
چقدرم آشنایی با شکوهی داشتم
از دست این جلال ...
در همین حد آشنا شدم که سیمین و جلال بچه‌دار نمیشدند و همه راه‌های ممکن رو برای مداوا رفتن ولی نشد که نشد.

بعد از مدت‌ها رفتم سراغ *کتاب سووشون سیمین دانشور.*
بیشتر به خاطر تعریف‌های دیگران.
و از همون اول کتاب جذبش شدم.
سیمینی که خودش مادر نشد، شخصیتی خلق کرد به نام زری که مادر سه فرزنده و خیلی خودش رو وقف خانواده‌اش کرده و همه دنیاش شدن این شوهر و سه تا بچه.
خیلی خوب احساسات مادرانه و تعامل زری با بچه‌هاش رو به تصویر کشیده با اینکه خودش تجربه شخصی از مادری نداشته.

تا یک جایی از داستان از دست زری خیلی حرص خوردم. از اینکه هرکس هر روزی بهش میگه، دم نمیزنه و کوتاه میاد.
بعد رسید به صحنه‌ای که شوهرش یوسف از دستش عصبانی میشه و بعد از دعوا، همه اون حرفهایی که توی دلم من بود رو به زری میگه
و زری شروع می‌کنه به جواب دادن
و گفتن از دغدغه‌هاش و نگرانی های همسرانه و مادرانه‌اش.
از اینجا به بعد دیگه دلم با زری صاف شد و درکش کردم و بهش حق دادم. هرچند روحیه‌م خیلی بیشتر شبیه به یوسفه و نه زری. ولی باهاش همدل شدم.

پایان داستان خیلی یکهویی رقم خورد و از اتفاقی که افتاد من هم مثل زری شوکه شدم و نفهمیدم چطور اینطوری شد.
تحولی هم که اواخر کتاب در زری رخ میده زیباست.

یکی دیگه از نقاط قوت این داستان، عاشقانه بودنش هست. عشقی که در طول زندگی متأهلی و میانسالی با همه نقاط قوت و ضعفش نشون داده شده و همین جذابش کرده.

روحیه ظلم ستیزی و استقلال طلبی هم که در دل داستان جریان داره، قشنگه.
توصیفات زیادش در بخش‌های حاشیه‌ای داستان هم گاهی جالب و گاهی خسته کننده بود. 

فقط یه نقد بهش دارم
توی کتاب‌هایی که مردها نوشتن، اغلب برای افزایش جذابیت داستان، از زن و توصیف بدن زن، استفاده ابزاری میشه. 
از یه نویسنده زن این استفاده ابزاری ناپسندتره به نظرم. حداقل خود زن‌ها باید به نوع زن بیشتر احترام بذارن و وسط داستان به عنوان عروسک خیمه شب بازی ازش استفاده نکنن.

در کل کتاب خوبی بود و خوشحال شدم از خوندمش. بهش ۴ از ۵ میدم.

پ.ن:
کتاب چاپی‌ش رو از خیلی وقت پیش دم دستم داشتم. ولی چون خودم نخریده بودم، توی اولویتم نبود بخونم.
یک بار توی کست باکس دیدم یه کتاب صوتی غیر قانونی ازش منتشر شده. چون کتاب چاپی‌ش رو داشتم، گفتم پس استفاده از صوتش اشکالی نداره.
منتها خانم راوی کتاب اینقدر بد میخوند، که پشیمون شدم و رهاش کردم.

چند وقت پیش میخواستم یه کتابی که خیلی دوست داشتم رو با استفاده از قابلیت رهوش مصنوعی راوی فیدیبو به صورت صوتی گوش بدم، ولی اینقدر بد و پر غلط خوند که بعد از دو صفحه بستم‌ش.

چند روز بعد یادم اومد که عه، اون خانوم راوی هرچند خیلی بد میخوند ولی بازم خیلی بهتر از راوی بود کارش. به هر حال هوش انسان بیشتر از هوش مصنوعیه!
و این شد که رفتم همون صوتی با خوانش نه چندان خوب رو گوش دادم و همزمان از روی کتاب چاپی قسمت های مهم رو دنبال کردم. و تجربه خوبی بود.
      

6

        داستان یک دختر برزیلی که به خاطر سختی های زندگی، سوالات زیادی درباره خدا توی ذهنش شکل میگیره و دنبال جواب می‌ره.
از مسیحیت و بودیسم جواب نمیگیره و عقلش حرفاشونو نمی پذیره.

مدتی آتئیست و بی خدا میشه و بعد به طرز عجیبی و از جایی که تصورش رو هم نمیکرده، ذره ذره یا اسلام آشنا میشه.

سیر تحولات درونی و احساساتش و مخصوصا واکنش‌های خانواده‌اش خیلی جالبه.
ماجرای سفرهاش و ازدواجش هم جذابه.

یک کتاب کوتاه و پر هیجان و تاثیرگذار که قطعا ارزش خوندن داره.
امتیاز ۵ از ۵ بهش میدم چون خیلی دوستش داشتم. مخصوصا به خاطر ارتباطی که با سفر اربعین داشت و با حال و هوای این روزها متناسب بود...

بعد از اتمام کتاب اسم ایشون رو جستجو کردم و دیدم یه بار مهمان برنامه محفل هم بودن و خیلی کوتاه از خاطرات شون گفتن. دیدن خودشون و همسرشون و دخترشون هم جالب بود. البته اینو حتما بعد از اتمام کتاب ببینید که داستانش لو نره.

از همین مجموعه‌ی تولد دوباره، کتاب تولد در توکیو که داستان مسلمان شدن یه دختر ژاپنیه هم خیلی قشنگه.
      

2

4

باشگاه‌ها

نمایش همه

پویش کتاب مادران شریف

61 عضو

جمعه، دوم آوریل = Friday, April 2nd : شهید محمدحسین ابراهیمی به روایت همسر

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

0

0

0

0

0

0

0

0

0

یه مقدار به خاطر صدا و نوع خوانش گوینده هم هست این حستون و البته زمان حاضری که نویسنده انتخاب کرده زمان خوبی نبود. هی برمیگرده به دوران بعد از شهادت. اگر از کودکی شروع میکرد روایت میکرد اینقدر غمش زیاد نمیشد

4

          آشنایی من با سیمین دانشور، بر میگرده به نامه‌اش به جلال و کتاب سنگی بر گوری جلال آل احمد!
چقدرم آشنایی با شکوهی داشتم
از دست این جلال ...
در همین حد آشنا شدم که سیمین و جلال بچه‌دار نمیشدند و همه راه‌های ممکن رو برای مداوا رفتن ولی نشد که نشد.

بعد از مدت‌ها رفتم سراغ *کتاب سووشون سیمین دانشور.*
بیشتر به خاطر تعریف‌های دیگران.
و از همون اول کتاب جذبش شدم.
سیمینی که خودش مادر نشد، شخصیتی خلق کرد به نام زری که مادر سه فرزنده و خیلی خودش رو وقف خانواده‌اش کرده و همه دنیاش شدن این شوهر و سه تا بچه.
خیلی خوب احساسات مادرانه و تعامل زری با بچه‌هاش رو به تصویر کشیده با اینکه خودش تجربه شخصی از مادری نداشته.

تا یک جایی از داستان از دست زری خیلی حرص خوردم. از اینکه هرکس هر روزی بهش میگه، دم نمیزنه و کوتاه میاد.
بعد رسید به صحنه‌ای که شوهرش یوسف از دستش عصبانی میشه و بعد از دعوا، همه اون حرفهایی که توی دلم من بود رو به زری میگه
و زری شروع می‌کنه به جواب دادن
و گفتن از دغدغه‌هاش و نگرانی های همسرانه و مادرانه‌اش.
از اینجا به بعد دیگه دلم با زری صاف شد و درکش کردم و بهش حق دادم. هرچند روحیه‌م خیلی بیشتر شبیه به یوسفه و نه زری. ولی باهاش همدل شدم.

پایان داستان خیلی یکهویی رقم خورد و از اتفاقی که افتاد من هم مثل زری شوکه شدم و نفهمیدم چطور اینطوری شد.
تحولی هم که اواخر کتاب در زری رخ میده زیباست.

یکی دیگه از نقاط قوت این داستان، عاشقانه بودنش هست. عشقی که در طول زندگی متأهلی و میانسالی با همه نقاط قوت و ضعفش نشون داده شده و همین جذابش کرده.

روحیه ظلم ستیزی و استقلال طلبی هم که در دل داستان جریان داره، قشنگه.
توصیفات زیادش در بخش‌های حاشیه‌ای داستان هم گاهی جالب و گاهی خسته کننده بود. 

فقط یه نقد بهش دارم
توی کتاب‌هایی که مردها نوشتن، اغلب برای افزایش جذابیت داستان، از زن و توصیف بدن زن، استفاده ابزاری میشه. 
از یه نویسنده زن این استفاده ابزاری ناپسندتره به نظرم. حداقل خود زن‌ها باید به نوع زن بیشتر احترام بذارن و وسط داستان به عنوان عروسک خیمه شب بازی ازش استفاده نکنن.

در کل کتاب خوبی بود و خوشحال شدم از خوندمش. بهش ۴ از ۵ میدم.

پ.ن:
کتاب چاپی‌ش رو از خیلی وقت پیش دم دستم داشتم. ولی چون خودم نخریده بودم، توی اولویتم نبود بخونم.
یک بار توی کست باکس دیدم یه کتاب صوتی غیر قانونی ازش منتشر شده. چون کتاب چاپی‌ش رو داشتم، گفتم پس استفاده از صوتش اشکالی نداره.
منتها خانم راوی کتاب اینقدر بد میخوند، که پشیمون شدم و رهاش کردم.

چند وقت پیش میخواستم یه کتابی که خیلی دوست داشتم رو با استفاده از قابلیت رهوش مصنوعی راوی فیدیبو به صورت صوتی گوش بدم، ولی اینقدر بد و پر غلط خوند که بعد از دو صفحه بستم‌ش.

چند روز بعد یادم اومد که عه، اون خانوم راوی هرچند خیلی بد میخوند ولی بازم خیلی بهتر از راوی بود کارش. به هر حال هوش انسان بیشتر از هوش مصنوعیه!
و این شد که رفتم همون صوتی با خوانش نه چندان خوب رو گوش دادم و همزمان از روی کتاب چاپی قسمت های مهم رو دنبال کردم. و تجربه خوبی بود.
        

6