از سری کتابهایی که نوشتن دربارهاش انقدر سخته که به بی حرفی میرسم. کلمات پراکنده در ذهنم به سختی تبدیل به جمله میشن.
با کاراکتر اصلی به شدت ارتباط گرفتم. نمیدونم این تلخ هست یا خوب برای درک بهتر کتاب.
شخصیت داستان یک آدم زیادی هست. همین. حسی که همهی آدمای دنیا تجربهاش کردن. فقط چند داستان کوتاه از زندگی این ادم رو میخونیم چه برسه به درک کل زندگیش.
تورگنیف عزیزم با کتاب پدران و پسران به من ثابت کرد که چه نبوغی از جنس خودش در داستان نویسی داره. و با این کتاب در قلبم تثبیت پیدا کرد.
توصیفهای فوقالعاده، درست پیش بردن یک روایت، همراه کردن خواننده با خود، کشش داستانی و غیره و غیره تا ابد میتونه از خصوصیتهای خوب قلم تورگنیف باشه.