مریم شفیق

تاریخ عضویت:

تیر 1404

مریم شفیق

@M.Shafigh

30 دنبال شده

13 دنبال کننده

                قالَ رَسُولُ اللّه (ص) : اَلْمَـرْءُ عَلى دينِ خَـليلِهِ، فَلْيَنْظُرْ اَحَدُكُمْ مَنْ يُخالِلْ (انسان بر دين دوستش خواهد بود، بنابراين هر يك از شما دقت كند كه با چه كسى دوست مى شود).
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        برای من، "مادام بواری" کتابیست سراسر درس و عبرت و در عین حال، غیر قابل توصیه! من که بدون درنگ خواندن "آنا کارنینا" را توصیه می کنم، نمی توانم مسئولیت سنگین توصیه‌ی این کتاب را بر عهده بگیرم مگر زمانی که آشنایی عمیقی با مخاطب داشته و از مسیر صحیح فکری‌اش با خبر باشم.
مادام بواری به اندازه‌ی همین شرح، کتابیست خطرناک و روی لبه‌ی تیغ! اگر مشابه برداشت خودم را زیاد دیده بودم، با خیال راحت تری توصیه‌اش می کردم چون به بهترین نحو عواقب خیال پردازی بیش از حد، خود خواهی، بیکاری توام با تجمل گرایی و حماقت (بله! گناه شارل را هم نباید از قلم انداخت) را نشان می دهد ولی متاسفانه برداشت های زیادی مبنی بر طرفداری از اِما بواری دیده‌ام و اینکه سرگذشت گناه آلودش را صرفاً به ازدواجی نامناسب نسبت داده‌اند.
اما بواری که از شدت تجمل گرایی، نام دخترش را نامی انتخاب می کند که یکبار از زبان یک مارکی شنیده...
اما بواری که از شدت خودخواهی، به چهره‌ی معصوم دخترش هنگام خواب نگاه می کند و از زشتی‌اش حیران می ماند...
اگر قرار بود ازدواجی مناسب آدم متزلزل و زیاده خواهی مثل اِما را شفا دهد، رابطه‌اش با دیگر مردان زندگی‌اش چنین پایانی نمی داشت.
اِما بواری مصداق بارز انسانیست که خودش را به خواب زده و با هیچ تلنگر و فریادی بیدار نمی شود. خودش را از همه بالاتر می بیند و شارل را به خاطر سطح پایینش، سرزنش می کند ولی واقعیت این است که خودِ اِما هم چیز خاصی در چنته نداشت... .
      

0

مریم شفیق

مریم شفیق

3 روز پیش

        با خواندن این کتاب، یاد قهرمان های داستان های ۱۵ سالگیم افتادم : دخترانی که از پس همه‌ی کارها بر میومدن، مشکلات همه رو حل می کردن، سنگ صبور همه ی خانواده و آشنایان بودن، ملکه های زیبایی که سر سوزنی به امر ازدواج فکر نمی کردن و عشاقشون برای یک نگاهشون حاضر بودن خودشون رو به پای این علیامخدره ها بندازن!
خلاصه که شاید اگه اون موقع این کتاب رو میخوندم، خوشم میومد ولی الان به زور تمومش کردم و اتفاقاً برام خنده دار بود چون متوجه شدم اون قهرمان ها چقدر لوس، غیر واقعی و روی اعصاب بودن!
پایان بندی کتاب هم بسیا ر سریع و بی سر و ته بود که البته مترجم چندین بار متذکر شد که نویسنده رو برای زودتر به پایان رسوندن کتاب، تحت فشار گذاشته بودن ولی راستش به جناب دیکنز حق میدم چون اوایل کتاب بسیار کشدار و به طور غیر ضروری مفصله و اگه قرار بود پایانش هم همین طور باشه، احتمالاً چند جلدی میشد.
ولی تنها نکته‌‌ی جالب کتاب برای من، همین موضوع بود : تصور اینکه زمانی شارلوت برونته و الیزابت گسکل با هم دوست بودن و برای مجله ای داستان می نوشتند که سر دبیرش چارلز دیکنز بود... !
ستاره‌ی دوم رو هم فقط به خاطر مترجم دادم چون نه فقط ترجمه‌ی روان و با کیفیتی داشت بلکه نکات بسیاری در پاورقی برای توضیح و تفسیر موقعیت ها اضافه شده بود که از خواندنشون بیشتر از متن اصلی، لذت می بردم.
پ ن : حیف از جین آستین که برخی از خوانندگان  آثارش رو با این کتاب مقایسه می کنن.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.