معرفی کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه اثر جیلیان مک آلیستر مترجم روناک احمدی آهنگر

زمان اشتباه، مکان اشتباه

زمان اشتباه، مکان اشتباه

4.1
138 نفر |
55 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

28

خوانده‌ام

271

خواهم خواند

193

ناشر
نون
شابک
9786227566833
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        چطور می شود بعد از این که کسی به قتل رسید از وقوع آن جنایت جلوگیری کرد؟
اواخر ماه اکتبر است، و ساعت از نیمه شب گذشته. پشت پنجره انتظار می کشی تا پسر هفده ساله ات به خانه برگردد. دیر کرده. ناگهان پسرت پیدا می شود اما تنها نیست. دارد به سمت مردی قدم بر می دارد، و مسلح است. چیزی که جلوی چشمت می بینی باور کردنی نیست. پسرت که یک نوجوان با نمک و خوشحال است مردی را در خیابان، درست جلوی خانه به قتل رسانده. نمی دانی مرد که بوده، و چرا چنین اتفاقی افتاده. تنها چیزی که می دانی این است که پسرت دستگیر شده و آینده اش نابود شده است.
با اندوه به خواب می روی. همه چیز از دست رفته. تا این که بیدار می شوی ..... می فهمی به دیروز برگشته ای. و روز بعد... پریروز.
هر بار که از خواب بیدار می شوی کمی بیشتر به عقب برگشته ای و از جنایت دورتر می شوی. جایی در گذشته سرنخی هست علت اصلی آن قتل در گذشته مخفی شده و چاره ای نداری، حتما باید پیدایش کنی.
جیلیان مک الیستر، نویسنده بریتانیایی معروف، برای اولین بار با رمان "زمان اشتباه، مکان اشتباه" به خوانندگان فارسی زبان معرفی می‌شود. این رمان یک تریلر روانشناختی پرهیجان است و داستان یک مادر را روایت می‌کند که شاهد قتل یک غریبه به دست پسر نوجوانش می‌شود. او راهکاری نامعمول را برای نجات فرزندش از این وضعیت پیچیده انتخاب می‌کند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به زمان اشتباه، مکان اشتباه

نمایش همه
حنا

حنا

1404/4/6

کاج هاکلکسیونربیمار خاموش

به هیچکس اعتماد نکن

33 کتاب

دنیایی از توطئه، خیانت و رازهای مرگبار! در این لیست، با تاریک‌ترین گوشه‌های ذهن بشر روبرو می‌شوید... جایی که هر لبخند پشت نقابی از دروغ پنهان شده، هر قربانی رازی دارد که با مرگش دفن می‌شود و هر شاهد بی گناه ممکن است تیغ تیز بعدی را در دست گرفته باشد. داستان هایی از خانه‌های متروکه با دیوارهایی که فریاد های خاموش را در خود نگه داشته‌اند، تا خیابان‌های تاریک شهری که هر چراغ روشن، سایه‌ای مشکوک را آشکار می‌کند. از قاتلی که با چهره‌ای دوست‌داشتنی در جمع حاضر می‌شود و قربانی‌ای که شاید به اندازه جلادش بی‌رحم باشد... ‼️هشدار‼️عوارض جانبی: در حین و یا بعد از خواندن این کتاب‌ها، ممکن است دچار: - واکنش های غیرقابل کنترل - فحاشی به شخصیت ها، روند داستان و یا حتی شخص شخیص نویسنده - تحسین یا شک کردن به مغز و هوش خودتان بابت حدس های درست و غلطی که در طول داستان زدید - نیاز سریع به ‌پیدا کردن قربانی بعدی و اسپویل کردن داستان برای او - میل شدید به قرار گرفتن جلوی آینه و صبحت کردن با فرد مقابلتان(که احتمالا تصویر خودتان است) " تموم شد؟ یه لحظه صبر کن؟ اصلا اخرش چی شد؟ یعنی....؟؟؟ پس.... اره خودمم حدس زده بودم ... ولی اخه.... اصلا مگه..... نه نه نه نه" پ.ن: بروز این عوارض پس از خواندن کتاب های موجود در لیست کاملا طبیعی و قابل درک می‌باشد و در صورت نداشتن هیچکدام از عوارض و علائم اشاره شده نیاز است در سلیقه‌ و سبک مورد علاقه‌تان تجدید نظر کنید.

147

یادداشت‌ها

Elias

Elias

1403/7/5

          کتاب: #زمان_اشتباه_مکان_اشتباه
نویسنده: جلیلیان مک الیستر
مترجم: روناک احمدی آهنگر
تعداد صفحات: ۳۶۸
ژانر: معمایی، سفر در زمان
سال انتشار: ۲۰۲۲
ناشر: نون 
⚠️ نوشته‌های داخل () نظر شخصی خودمه
خلاصه داستان: 
شبی جنیفر درست از پنجره خونشان شاهد آدمکشی پسرش میشه. زمانی که به پسرش میرسه، پلیس ها سر میرسن و پسرش رو میبرن. مردی که مرده یک ادم خلاف کار که بیست سال داخل زندان بوده و حالا ازاد شده. وقتی جنیفر و کلی( شوهرش) نمیتونن هیچ کاری داخل اگاهی انجام بدن برمیگردن خونه. صبح روز بعد وقتی جنیفر بیدار میشه متوجه میشه که یک روز به عقب برگشته. و حالا برای نجات پسرش باید رازهای زندگی خودش رو حل کنه.
بررسی:
شما قرار یه معما رو حل کنید اما برعکس🚶.
جنی هر شب که میخوابه یک روز به عقب بر میگرده و در گیر یه حلقه زمانی شده در این بین باید معمای کاری که پسرش کرده رو حل کنه. 
فصلهای نسبتا کوتاه با روایت سوم شخص و از دید دو کاراکتر ،جنی و رایان که پلیس مخفی، پله پله راز پشت داستان رو حل می‌کنه. 
شخصیت پردازی های کتاب خوب بود. 
جنیفر مادری که فکر میکنه به خاطر کم کاری خودش پسرش قاتل شده و در این راه برعکس شده سعی میکنه با پسرش بهتر باشه.
کلی پدری که مجبوره یه سری راز و سالها رو دوش خودش نگه داره تا بتونه ادامه بده.
رایان پلیسی که با گذشته تاریک خانواده‌اش در پی ساخت اینده درست واسه خودشه. 
ادمهای فرعی که از خیلی چیزهاشون گذشتن به اشتباه یا درست.
( به نظرم کل هدف کتاب همین بود که بگه خیلی ساده از یه سری موارد میگذریم که میتونه بهترین لحظات زندگیمون باشه. مثل تشویق کردن درست بچه‌امون برای گرفتن نمره بالا، مثل لحظات خاص با همسرمون، مثل شنیدن حرفهای پدرمون هرچند که اونجوری که میخوایم نباشه و... 
ساده گذشتن و نادیده گرفتن رازهای اطرافیانمون که ممکنه مسبب اتفاقات بدی بشه.
و اما مقصر دونستن خودمون در ماجرایی که هیچ ربطی به ما نداشته.) 
داستانهایی از سمت شخصیت های فرعی اورده شده بود که اونام حرف بزای گفتن داشت.
در کل کتاب پله پله بهتر میشه پیچش ها بیشتر میشه ( شاید اولش خسته کننده باشه اما رفته رفته بهتر میشه) از عشق و محبت و دروغ وگذشته تاریک و از همه مهمتر حس مادری میگه و در اخر با کمی شکه (و لبخندی بر لب ) کتاب رو تمام میکنید.
        

6

Rasta

Rasta

1404/1/10

          جنایی زیاد نمی خونم ولی این کتاب فوق العاده بود. این کتاب شاید جزو اولین کتاب هایی بود که تونست در درونی ترین لایه های من نفوذ بکنه و کاری کنه که همه ی فکر و ذهنم در گیرش باشه. از خود کتاب بخوام بگم اینه که اولاش یه داستان حوصله سر بر و گاهی پیچیده و گیج کننده بود. بعضی از جاهای این کتاب بیشتر احساسی بود تا اینکه بخواد جنایی باشه ولی من خیلی خوشم اومد مخصوصا اون عشق و علاقه ای که نسبت بهم داشتن کتاب رو به نظرم قشنگ ترم کرد.
در پایان کتاب وقتی تمومش کردم می تونم بگم  یه لبخند بزرگ روی لبم بود اما همچنان سوال هایی برام باقی موند که به نظرم میشد نویسنده سرگذشت اون شخصیت ها رو هم بگه. ایده ی کتاب خیلی جالب بود و من رو خیلی علاقه مند به بحث زمان و... کرد. حتی لابه‌لای اون کتاب خوندن من رفتم درباره ی حلقه های زمانی، اثر پروانه ای، پارادوکس، واپس نگری و... کلی مطلب خوندم و این واقعا خیلی قشنگ بود. خلاصه که خیلی دوستش داشتم و همیشه توی اعماق قلبم جاش می مونه. 
        

37