فرانکنشتاین یا پرومته مدرن

فرانکنشتاین یا پرومته مدرن

فرانکنشتاین یا پرومته مدرن

3.9
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

7

ناشر
ققنوس
شابک
9786220403685
تعداد صفحات
324
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب فرانکنشتاین یا پرومته مدرن، تصویرگر دیوید پلانکرت.

لیست‌های مرتبط به فرانکنشتاین یا پرومته مدرن

یادداشت‌ها

          بالاخره تونستم خودم رو از دنیای داستان کوتاه خارج کنم و یه رمان بلند بخونم. شروعی طوفانی با فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین.
برای من فرانکنشتاین یه DVD بود که ۴ تا فیلم توش بود که یکیش جزیره دکتر مورو بود و اون یکیش فرانکنشتاین و منی که دوم راهنمایی بودم با فهم ناقص خودم فکر کردم فرانکنشتاین با خواهرش ازدواج میکرد! و به معلم فیلم بازمون این رو گفتم، اونم توجه ام رو به این نکته جلب کرد که دیالوگش این بود که میگه تو مثل خواهرمی!!!
هیچ وقت فرصت نشده بود داستانی که حدودا مال ۲۰۰ سال پیشه رو بخونم ولی بالاخره قسمت شد برای فرار از داستان کوتاه این رمان رو بخونم.
طی سال ها ترجمه های زیادی از این شاهکار دراومده، من فقط همین ترجمه رو خوندم و یه ترجمه دیگه ازش رو دارم اما یادم میاد دوران بچگیم یه نسخه ی کوچیک و جیبیش هم داشتم، اما تا الان فرصت نشده بود خونده شه.
مری شلی وقتی ۱۸ سالش بوده شروع کرده به نوشتنش و میشه گفت اولین داستان علمی تخیلی در قرون جدید با نوعی دیدگاه انسان گرایانه است.
دید منفی نویسنده به علم و کارهایی که انسان با اون میکنه در نوع خودش نوعی دیدگاه مسیحیت همون دوره رو نشون میده، اما زیبایی این اثر فقط بخاطر موضوعش نیست بلکه دیدی که مری شلی به ایجاد شر در وجود موجودی خالی الذهن داره جالبه. دیدی که همه ی ما هر روزه از خودمون میپرسیم اگه تو ایران بدنیا نمی اومدم چی میشد و چطور میشدم؟
مری شلی نشون میده حتی موجودی مثل هیولای فرانکنشتاین هم گرایش به خیر و خوبی بصورت فطری داره اما تحت تاثیر عوامل بیرونی مدام در جنگ و درگیری بین نیمه خوب و بدش میمونه و با اینکه به سمت تاریکی ها گرایش پیدا میکنه عمیقا ناراحتی درونیش اذیتش میکنه. بعد از خوندن کتاب دوباره یادم اومد چرا به نسبت فیلم ها کتاب ها رو بیشتر دوست دارم. کتاب ها سوالاتی ایجاد میکنن که بذرشون عمیق تر کاشته میشه و فیلم و سریال ها برای همچین کاری باید ده ها ساعت وقت صرف کنن.
هر چند این کتاب مال ۲۰۰ سال پیشه و منصفانه اینه که در حد همون ۲۰۰ سال پیش نگاهش کنیم و نه با دید امروزی دانشورز و آگاه خودمون.
نمیگم اگه نخونید چیزی از دست می دید ولی اگه بخونید خالی از لطف نیست و اگر مثل من نباشید که فیلم هاشو بارها و بارها دیدم براتون شیرین تر هم هست.
        

1

          گاهی عناوین فرعی کتاب‌ها بسیار مهمتر و تاریخ سازتر از عناوین اصلی‌اند. مثلا مشهورترین کتاب دکارت رو به خاطر بیارید. «تأملات» به خودی خود عنوان خنثی‌ایه ولی «رساله‌ای در اثبات خدا و بقای نفس» عنوانیه که در ترکیبش با پیش‌زمینه‌ای که از دکارت داریم آدم رو مجاب میکنه که این رساله رو باید خوند.
کتاب مری شلی هم از این دست کتاب‌هاست. در مواجهه با «فرانکنشتاین» فقط یه غول وصله پینه شده تو ذهن آدم میاد که نهایتا یه رمان گوتیک خوب باشه و لابد دست مایه‌ای بوده برای ترسوندن بچه‌های اون زمان ولی وقتی عنوان «پرومته مدرن» رو میشنویم شاخک‌های آدم تیز میشه. منم کتاب رو به خاطر عنوان فرعیش خوندم.
اولا باید دقت کرد که فرانکنشتاین اسم خالق اون هیولاست نه اسم خود هیولای داستان و پرومته مدرن هم اطلاق به اون scientist (دانشمند) میشه و نه باز اون هیولا. 
با این دقت میشه سراغ داستان رفت. آقای فرانکنشتاین در کالج با علوم جدید مخصوصا شیمی مواجه میشه و خودش رو به صورت دیوانه‌واری وقف این علوم میکنه. بعد از چندی به راز حیات پی میبره و تصمیم میگیره خودش موجودی خلق کنه و کل داستان شرح همین خلق و ما وقع بعدشه.
 مری شلی تو دوره‌ای این داستان رو نوشته که قدرت علوم جدید مخصوصا علوم تجربی داشت هویدا میشد و بشر به نوعی داشت به ورطه جنون میرسید. مثلا یه نمونه از این جنون رو میشه تو شخصیت بازارف رمان پدران و پسران تورگینیف دید. به نوعی میشه رمان فرانکنشتاین رو اخطاری به انسان مدرن دید که اگر انسان بخواد پا جای پای خدایان بذاره و به اصطلاح پرومته بازی در بیاره نهایتا به رنج پرومته هم گرفتار خواهد شد و این رنج تا دم مرگ گریبان انسان رو خواهد گرفت که خطابه آخر هیولا خطاب به جسد فرانکنشتاین هم به نوعی این مفهوم رو میرسونه.
        

30

          دفعهٔ قبل که خوندمش هم همین بود نظرم؛ اینکه من مخلوق فرانکنشتاین، این موقعیت پیش‌آمده که مخلوق با خالقش مواجه بشه و وانهادگی و طردشدگی‌اش رو خیلی خیلی می‌پسندم و به‌نظرم خیلی شگفت‌انگیزه، اما مری شلی خیلی خوب نتونسته این ایدهٔ ناب و فوق‌العاده‌ش رو پرورش بده و برای همین داستان کلی باگ و حفره داره، شخصیت‌ها خوب از آب درنیومدن و همه چی کمی می‌لنگه‌. 
زبان مری شلی بسیار زیبا و دوست‌داشتنی و شعرگونه است و این مسئله در این ترجمه خیلی خوب نمودار شده. نکتهٔ مثبت دیگر این نسخه هم تصویرسازی‌های شگفت‌انگیز و زیباشن که واقعاً تجربهٔ خوندنش رو لذت‌بخش می‌کنه. 
مری شلی با وجود مادر و پدر روشن‌فکری که داشته و شرایطی که توش بزرگ شده و البته اینکه در اوایل جوانی به‌واسطهٔ رابطهٔ نامتعارفش با پرسی شلی به حلقهٔ متفکران و هنرمندان رمانتیک راه پیدا می‌کنه و با کسی مثل لرد بایرون از نزدیک در ارتباط بوده، و البته خودش بسیار باسواد بوده، اندیشهٔ مستقل و زیبا و ژرفی داشته و برای همین هم می‌تونیم خیلی از عناصر جنبش رمانتیسیسم و نقدش به سنت خردگرای عصر روشنگری رو در این داستان مشاهده کنیم؛ مثل مرگ خدا و پذیرش وانهادگی انسان در جهانی نامتناهی و تهی از معنا، مثل گذشته و کودکی روشن و ازدست‌رفته و دلتنگی برایش، مثل خطری که پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی می‌تونن برای انسان و زندگی معنادار انسانی داشته باشن، مثل درد و رنجی که انسان در این جهان تاریک و سرد و تنها تجربه می‌کنه و خیلی چیزهای دیگه. 
اما می‌شه خوانش دیگری هم از فرانکنشتاین داشت؛ می‌شه موجود ویکتور رو بخشی از هویت خودش دونست؛ دوگانهٔ تاریک و روشنی که در وجود همه‌مون هست و آن‌قدر درهم‌تنیده‌شده که دیگه به‌راحتی نمی‌شه از هم تمیزشون داد؛ جوری که گاهی سیاهْ سفید و سفیدْ سیاه به‌نظرمی‌رسه. و البته می‌شه به‌راحتی رد پای زندگی پر فراز و نشیب خود مری شلی و ازدست‌دادن‌های زیاد و طردشدگی‌های پی‌درپی‌ای رو که در زندگی تجربه کرده بود در این داستان پیدا کرد. به‌نظرم موجود ویکتور از همه بیشتر به خود مری شلی شبیه است. 
در نهایت به‌نظرم این داستان کلی پتانسیل‌های زیبا داره و کشش و جاذبهٔ یک داستان گوتیک درست و حسابی رو هم داره و ان‌قدر جالب هست که بشه از ایرادات داستانیش تا حدی چشم‌پوشی کرد و احتمالاً به همین دلیل نسخه‌های اقتباسی‌ش مثل اجرای تئاتر ملی آن‌قدر دلنشین‌ترن. ممنونم خانم شلی برای این داستان جادویی و فوق‌العاده.
        

2