یادداشتهای علی زارع بیدکی (16) علی زارع بیدکی 1403/7/28 رسم جهاد: تجربه های کار جمع در جهاد سازندگی به روایت حسینعلی عظیمی علی مشایخی 4.3 8 با داستان تلخ جهاد فقط میتوان حسرت خورد! همین. جا داشت محتوای ناب و مهم کتاب در قالب بهتری نسبت به پیادهسازی مصاحبه منتشر شود... 0 1 علی زارع بیدکی 1403/7/12 درد که کسی را نمی کشد: پنج جستار درباره ی گم شده های خلوت و شلوغی جاناتان فرانزن 3.3 13 روی جلد نوشته پنج اما یک جستار را هم مترجم به عنوان مقدمه ترجمه کرده که با آن میشود شش. جستار اول در مورد خودِ جستار است. مقدمهای که نویسنده برای کتاب بهترین جستارهای آمریکایی ۲۰۱۶ نوشته. دومی سخنرانی نوسنده در سال ۲۰۱۱، کالج کنیون، مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان است با موضوع عشق(البته با تعریف خاص نویسنده از آن) در سومین جستار نویسنده میگوید که از اظهار محبت مردم در مکانهای عمومی خسته شده و به نظرش تکنولوژی جملاتی مثل دوستت دارم را دم دستی و از معنایش تهی کرده. روایتهایی را هم از آشنایی پدر و مادرش و نامهنگاری هایشان آورده. چهارمی کمی خودزندگینامه است در مورد این که چطور کتابهایش را نوشته و کمی جستار درباره وضعیت رو به افول رمانهای اجتماعی در عصر حاضر. پنجمی در مورد رفیقش دیوید فاستروالاس و آخری هم مرورینویسی بر یکی از کتابهای آلیس مونرو... بیش از آن که فکرش را نکنید، جستار و جستارروایی با فرهنگ گره خورده و درونفرهنگی است. بعضی جاها که شورتر هم میشود و درونی و کاملا شخصیست. همین کار را سخت میکند، از ترجمه تا خواندنش. خب فرهنگ نویسنده با ما متفاوت است. چه کنیم؟ نظر شخصیام بعد از خواندن چند مجموعهجستار این است: در موضوع هر جستار باید کمی خیس خورده، بود و آشنایی بیشتر از سطحِ سطحی داشت! البته هیچوقت جواب صد در صدی نمیدهد. اما بهتر از ارتباط نگرفتن است... 0 16 علی زارع بیدکی 1403/7/12 کوچک و سخت ریوکا گالچن 3.1 18 مجموعه جستار و جستارروایی شامل ۵۵ تکه ظاهرا به هم بیربط. باطنا هم بیربط. نویسنده این جستارها را اوایل تولد فرزندش نوشته و موضوع اصلی زندگی نوزاد و احوالات است که او را شیر کوهی مینامد! در کنارش درباره واکنشهای دیگران و نوزاد در ادبیات و یکی دوتا رمان ژاپنی هم نوشته. شخصا به هیچ مادری توصیه نمیکنم بخواند مگر جهت آشنایی با فرم و نه به عنوان تجربههای یک مادر. شاید بگویید دارم سخت میگیرم. بله باید سخت گرفت. مادری شوخیبردار نیست! در پایان کتابهای جستار نشر اطراف(البته به جز این یکی) بخشی هست برای تعریف و تفاوت مقاله، جستار و جستار روایی. هدف جستار و جستار روایی این بیان میشود: طرح دیدگاه شخصی و توجیه مواضع نویسنده... مسئله دقیقا همینجاست که دیدگاههای شخصی همه افراد ارزش وقتگذاشتن ندارد... البته این چیزی از ارزش فرمی کتاب کم نمیکند. 0 0 علی زارع بیدکی 1403/6/29 اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه: خاطرات خبرنگار عرب از سفر سال 1996 به شهرهای صهیونیست نشین و مسلمان نشین فلسطین اشغالی عاطف حزین 4.0 19 ۲۸ سال پیش برخی گمانِ صلح به اسرائیل میبردند. این خبرنگار مصری هم یکی از آنها بوده که یک روز صبح سفری کاری به فلسطین و سرزمینهای اشغالی برایش جور میشود. بازه زمانی سفرش هم زمانیست که اسرائیل یحیی عیاش(از مغزهای متفکر حماس) را ترور کرده و حماس در جواب یکی دوتا عملیات انجام داده و اسرائیلیها برای به هم زدن صلح بهانهشان را پیدا کردهاند و حالا غزه در محاصره کامل است. در سفر ۱۰روزهاش سعی میکند هم با مردم هم با سرشناسان فلسطینی صحبت کند و از دید آنها به جریانات صلح بنگرد. نتیجهاش هم در نام کتاب مشخص است: اسرائیل التی رأيتها، لا سلام... ولا كلام! کتاب گزارشیست که سعی کرده روایی باشد. در ابتدا نویسنده به دوران کودکیاش و جنگ اسرائیل با مصر اشاره میکند و روایتهایی میگوید. نمیدانم بهش بشود گفت سفرنامه یا نه اما بخشهای زیادی در گفتوگوها کاملا گزارشی آمده.(فلانی گفت: ... گفتنش هم تا یکی دو صفحه حداقل ادامه دارد تا خبرنگار سؤال بعدی را بپرسد.) با این حال خودِ بحثها و نظرات متفاوت جذاباند. بخش قابل توجه صحبتهای خبرنگار با مردم عادیست. برای آشنایی ابتدایی با ماجرای فلسطین زیاد جالب نيست چون از وسط ماجرا میپرد داخل. مترجم هم هدفاش آشنایی بیشتر با این ماجراست و در مقدمه دلیل انتخابش را حضور نویسنده در قلب ماجرا و جذابیت قالب خاطره و سفرنامه گفتهاست. ترجمه هم عالیست اما شاید برخی به ورود جانبدارانه مترجم در پاورقی و توضیحات و تصحیحات او ایراد بگیرند که به نظرم اشتباه میکنند این دوستان! این ماجرا با همه ماجراها فرق دارد. :))) 0 9 علی زارع بیدکی 1403/6/24 یادت باشد ...: شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر محمدرسول ملاحسنی 4.2 182 آسیب این دست از کتابها از جایی شروع شد که ما الگوبرداری را با کپیبرداری اشتباه گرفتیم. در یکی سرمشقهای کلی میگیریم و در دیگری مصداقهای جزئی را عیناً تکرار میکنیم... رهبری در اشاره به این کتاب به دومصداق اشاره میکنند:۱. نذر سه روز روزهای که شهید و همسرشان برای نبودن گناه در عقدشان میگیرند و در نهایت آن را به توسل امتداد میدهند. ۲. 《پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم!》 در ادامه هم به این که از این دست افراد در زمان ما زندگی میکنند نه در افسانهها، اشاره دارند. البته که سرمشقهای کلی از جمع مصداقها برمیآید. نمیفهمم مخاطب کتاب کیست؟ دختران و پسران مجرد؟ پس چرا دوز عاشقانههای کتاب اینقدر بالاست؟ زنان متاهل؟ پس چرا چیز زیادی از همسر شهید گفته نمیشود؟ مردان متاهل؟ شاید منطقیترین گزینه این است اما واقعیت چیز دیگریست. کتاب را بیشتر دختران و پسران مجرد میخوانند و معمولا هم دچار اشتباه کپیبرداری میشوند که نتایجش زیاد خوبی ندارد. مثلا یکیاش کپیبرداری در انتخاب همسر... 2 16 علی زارع بیدکی 1403/6/19 اگر حافظه یاری کند: چهار جستار از زبان و خاطره در سال های تبعید جوزف برودسکی 3.5 6 جستار اول مروری بر زندگی نویسنده است. جستار دوم در مورد نادژدا ماندلشتام شاعر روسیست. جستار سوم در مورد پدر و مادر نویسنده و جستار آخر هم سرگذشت نثر روسیست که از نظر نویسنده در حال رفتن به قهقراست. جستار چهارم کاملاً تخصصیست. اگر متخصص نثر روسی نیستید یا هنوز چیزی از روسی ترجمه نکردهاید نخوانید. برای فهم آن باید تولستوی و داستایوفسکی را خوانده باشید. همینطور پلاتانوف که خودم اولین بار بود اسمش را میشنیدم... چیزی که در تمام کتاب موج میزند، نفرت از شورویست تا حدی که نویسنده برای اعتراض این جستارها را به زبان انگلیسی نوشته! جستار و جستارروایی را از آن جهت که نویسندهها اکثرا هرچه میخواهند، میتوانند در آن ببافند، دوست ندارم. کتاب به من ثابت کرد که ترجمه جستار و جستار روایی مو سفید میکند. 0 10 علی زارع بیدکی 1403/6/17 آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری میلاد حبیبی هوجقان 4.1 26 جدا از محتوای جذاب این دست از کتابها روی فرم آنها هم خیلی میشود مانور داد. یکی از دورههای مهم روایتهای ایرانی، دوره گذار از کپی، پیستِ مصاحبههاست. جداً دیگر شورش داشت در میآمد! به گفته خودِ آقای نویسنده در مقدمه، بعد از جمعآوری مصاحبه در فکر یک فرم جدید بوده و بعد از بررسیهای آثار مشابه ایرانی و خارجی به این نتیجه میرسد که باید طرحی نو درانداخت. حاصل کار میشود این که کتاب از زبان یک دانشجوی خیالی برای دوره کارآموزی به همین شرکت میرود، بیان میشود و او راوی روایتهاست. البته با پایبندی کامل به واقعیت ماجرا. در مورد محتوای کتاب مفصلتر در نظرات دوستان دیگر میتوانید بخوانید... 0 5 علی زارع بیدکی 1403/5/5 مهمانگاه | پانزده روایت از روضههایی که زندگی میکنیم جمعی از نویسندگان 3.9 19 برخلاف کآشوب که تمرکز روایتها روی خودِ رخدادها بود و سوژهها خود به خود جذاب بودند، تمرکز این جلد روی آدمهاست. راویان بیش از رخداد، از خودشان میگویند و نوع مواجهه خود و دیگران با امام حسین(ع)، هیئت و روضه. در روایتها(به جز دو، سه تا) رخداد خاص یا نابی روایت نمیشود، بلکه این آدمها و راویان هستند که خاصاند... 0 6 علی زارع بیدکی 1403/4/30 جنگ و صلح جلد 2 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.7 10 یادم نیست کدام تعریف را شنیدم یا کدام نقد را خواندم که جنگ و صلحِ لییف نیکالایویچ تولستوی تبدیل شد به یکی از آن قلههایی که جایی دور در رؤیاهایم پرچمِ (خواندهام) را باید میزدم نوکش. این چهارجلدی(از گالینگور خوشم نمیآید) حاصل سفر یکروزه به تهران، برای نمایشگاه کتاب سال ۹۸، با دایی بزرگم بود. بعد از آن هر وقت در خانه از کنار جنگ و صلح رد میشدم، هیچی!فقط رد میشدم... اثر کلاسیک چیست؟ مارک تواین میگوید: چیزی که مردم از آن تعریف میکنند ولی نمیخوانندش. این قله برایم محال بود. وقتی قله فتح میشود، ابهت کوه میریزد... تا ۳سال بعد از خرید، تعریف میکردم و نمیخواندم. بازهم یادم نیست چه شد که دل را به قله زدم و شروع کردم. ابتدای داستانهای کلاسیک، باتلاقی وجود دارد به نام پیشمقدمه! جایی که هر چه دست و پا بزنی به جای جلو رفتن، میروی پایین... تا چشمهایم در گل فرو رفتم. بعد از ۱۸۰ صفحه رها کردم. داستان شروع نمیشد. اتفاقات نمیافتادند و توصیفات و توضیحات هم که اصلا افتادنی نیستند. ترس افتاد به جانم. ترجمه ثقیل است و توصیفات فراوان و داستان پیش نمیرود. این خلاصه توصیفم بود از کتاب، برای آنها که از من میپرسیدند. بدون استثناء همه منصرف میشدند. بار دوم ۶ماه پیش شروع کردم. اینبار تجربه یکبار غرقشدن با من بود. آرام میرفتم، خیلی آرام. روزی ۵ دقیقه! تا امروز که رسیده بین ۱۵ تا ۲۰. بعد از پیشمقدمه تازه ماجرا آغاز میشود... اوصاف جنگ و صلح را از زبان بزرگان بخوانید و به نظرم هرچه زودتر خودش را... پ.ن: جبرانی به خاطر همه آنهایی که از جنگ و صلح ترساندمشان... 0 27 علی زارع بیدکی 1403/4/21 کآشوب: بیست و سه روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم احسان رضایی 3.8 59 روی جلد نوشته ۲۳ روایت از روضههایی که زندگی میکنیم. هر روایت، روایت روضهای خاص است. از یک روضه خانگی در واترلوی کانادا، تا در خانه بُنَکدار اصفهان، تا روضه خانگی آقاتهرانیِ توبهکار، تا هیئت معتادان در دهه محرم تا مجلس آیتالله جوادی و حاجآقا مجتبی و... روضههایی که هیچوقت نمیتوانیم زندگی کنیم! یکی دوتا از این ۲۳تا، بیشتر جستاررواییاند تا روایت. سطح متنها بالا پایین دارد. بعضیها خیلی خوباند و بعضیها فقط خوب. روایتها اکثرا جذاباند و خواندنی. 0 13 علی زارع بیدکی 1403/1/16 مستوری صادق کرمیار 3.4 17 یکبار چند سال قبل و یکبار هم چند روز پیش کتاب را شروع کردم. هردوبار نتوانستم کتاب را تمام کنم. تنها مزیت کتاب که تا صفحه ۱۳۷ خواندم، روانبودن متن آن بود. داستان بیشتر شبیه یک خاطره هیجانانگیز است تا داستان. صرفا بیان یکسری اتفاقات مربوط به هم. شخصیتها به شدت مصنوعی و تیپیکال. راوی داستان در اول هربخش حرفهای کلیشهای در مورد عشق و زندگی میزند که واقعا خوب نیست. توصیفات به شدت کلی و معمولی. حتی نزدیک به نامیرا هم نبود... 0 7 علی زارع بیدکی 1402/11/12 عزازیل آیزاک آسیموف 4.0 1 مجموعه داستانهای عزازیل، سه شخصیت ثابت دارد. یکی جرج که راوی داستانها و ماجراهاست. یکی خودِ آیزاک آسیموف که معمولا پول ناهار جرج را حساب میکند و داستانهایش را میشنود. دیگری هم عزازیل است، ابلیس دوسانتیمتری که جرج او را احضار میکند و با او در ارتباط است. هریک از داستانهای جرج در مورد یکی از دوستان و آشنایانش است که مشکلی برایشان پیش آمده و جرج هم که قلب رقیقی دارد، به کمک عزازیل میخواهد مشکلشان را حل کند. عزازیل هم با قدرتهای ماوراییاش همیشه موفق است اما با گذشت زمان، جادوی عزازیل اتفاقات ناگوارتری برای شخصیتها رقم میزند و اتفاقا اعتقادی به پاککردن جادویش هم ندارد. آسیموف در مقدمه کتاب میگوید که از فلان طنزپرداز مطرح در این داستانها تأثیر پذیرفته... خب بهتر بود یا تأثیر نمیپذیرفت یا طنز او در ترجمه کمرنگ شده یا طنزش فقط در فرهنگ آمریکایی طنز است! طنز کتاب برای شخص من به جز موارد محدودی دلنشین نبود. در داستان اول شخصیتها معرفی میشوند و فضای حاکم بر کتاب که در پاراگراف اول آن را توضیح دادم، دستتان میآید. در ادامه مدام میخواهید جرج داستان بعدیاش را تعریف کند... کدام دوستش، چه مشکلی دارد و جرج به کمک عزازیل چه تدبیری برای او میاندیشد و چه بلای بدتری بر سرش میآید. به نظر من داستان دوم که تقریبا اولین داستان آسیموف در این فضاست، بهترین داستان مجموعه است. کاملا غیرقابل پیشبینی و با پایانی جذاب... این را هم بگویم به نظرم کتاب در کل امتیاز پایینتری دارد ولی من کمی آسیموف را بیش از حد دوست دارم :) 0 2 علی زارع بیدکی 1402/11/7 نبرد هنرمند: موانع را در هم بشکنید و در نبرد خلاقیت درون پیروز شوید استیون پرسفیلد 2.8 3 نویسنده در فصل اول و دوم کتاب سعی میکند نیرویی به نام مقاومت را معرفی کند و یاد بدهد چگونه میتوان برآن پیروز شد. بخشهایی از کتاب، بخواهم رُک بگویم، چیزی در حد همان قورباغه را بالا بیاور و لحافت را مرتب کن است! در فصل سوم هم نویسنده، دینِ عرفانیِ نوظهورش را شرح میدهد. خلاصهاش را بخواهم بگویم: خدایان و فرشتگان الهام در آن جایگاه والایی دارند! شخصا برای من قسمتهایی که جناب پرسفیلد در لباس یک نویسنده حرف میزد واقعا قابل استفاده بود اما وقتی در لباس پیامبر عصر جدید ظاهر میشد و از تجربیاتش، دینوارانه حرف میزد... خب... خودتان میدانید دیگر! نویسنده در کتاب مدام از نیرویی درونی به نام مقاومت صحبت میکند. نیرویی که شما را از هدف اصلیتان در دنیا بازمیدارد. البته حس میکنم نویسنده هنوز خودش هم دقیق نمیداند مقاومت چیست... جالب است که در جاهایی، توصیفاتش از مقاومت شبیه میشود به نفس و شیطان در اسلام. مثلا آنجا که میگوید: «مقاومت کارش دائمی و ابدی است و هر روز با چهرهای جدید بازمیگردد.»(نقل به مضمون) همین! 0 3 علی زارع بیدکی 1402/11/1 زهر الربیع نعمت الله بن عبدالله جزایری 3.8 2 همین ابتدا بگویم که من عربیام زیاد خوب نیست و خب ترجمه حاجسیداحمد کتابچی را خواندم. البته به سختی یک نسخه PDF آن را در کوچه پسکوچههای گوگل پیدا کردم و خریدم. اگر میخواهید بدانید انسانها قبل از به وجودآمدن اکسپلور اینستاگرام، وقت خود را چگونه تلف میکردند، میتوانید این کتاب را بخوانید. کلاً ژانر کشکول کارکرد اکسپلور را دارد. انگیزه اصلیام از خواندن ۴۰۴ صفحه ترجمه فارسی این کتاب این بود که آیتالله خامنهای آن را به عنوان یک کتاب فکاهه معرفی کردند. در فرایند آن نثر فارسیِ کمی قدیمی آن(کتاب چاپ سال ۱۳۳۳ است) توجهم را جلب کرد. کشکولها هیچ سندی ندارند و نگارنده همه داستانها را یا در بعض کتب دیدهاست یا از یک ثقه شنیدهاست یا از بعضی که گفتهاند! اما خب میگویند در افسانهها هم کمی واقعیت تهنشین میشود. میتوانید ترک اینستاگرام را با این کتاب شروع کنید البته برخی حکایاتش هم به قول قدیمیها چشم و گوشتان را باز میکند! بازِ بازِ باز! 0 1 علی زارع بیدکی 1402/11/1 رهش رضا امیرخانی 3.2 86 سومین اثری بود که از امیرخانی خواندم. به نظرم بزرگترین اشتباهم هم همین بود. سومین مواجههام با امیرخانی با -به قول خودش- ر ه ش بود. اصلا شبیه دو اثر قبلی امیرخانی نبود. امیرخانی در ر ه ش یک بوق برداشته و کنار گوش مخاطب شعارهای خودش را فریاد میزند، آن هم با صریحترین واژگاه ممکن! تقابل شهر و رهش، خانه پدربزرگ و خانه فرازنده و... بهتر است هیچکس امیرخانی را با ر ه ش شروع نکند. از حق نگذریم لیا به عنوان شخصیتِ اولِ زنِ داستانِ یک مرد چندان هم بد نیست اما من لیا را با ارمیا و قیدار مقایسه میکنم و نتیجهای جز ناامیدی نمیگیرم. علا را هم با مصطفی و صفدر... و خب بازهم! 0 1 علی زارع بیدکی 1402/10/12 قیدار رضا امیرخانی 4.0 128 اگر بخواهم تکجملهایِ قیدار را بگویم، یک کلمه میگویم: «قیدار!» دومین کتابیست که از امیرخانی میخوانم. قیدار هم مثل ارمیا بسیار شخصیت محور است. همانطور که از اسم دو کتاب معلوم است. انگار زندگینامهای میخوانی از یک شخصیت خیالی. البته قیدار خیلی هم واقعی است! میتوان با قیدار زندگی کرد. امیرخانی داستان را از قصه شروع نمیکند. اول قیدار را ـ احتمالا پس از ماهها تلاش ـ خلق میکند و بعد قیدار را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد تا ببیند «قیدار» چه میکند. به عبارتی این خودِ قیدار است که تصمیم میگیرد نه امیرخانی. خواننده هم به جای قصه، خودِ قیدار بیشتر در ذهنش میماند. 0 1