معرفی کتاب آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری اثر میلاد حبیبی هوجقان

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

4.1
62 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

129

خواهم خواند

49

شابک
9786226689069
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1399/6/17

توضیحات

        میلاد حبیبی در «آرزوهای دست‌ساز» از رویایی می‌نویسد که یک گروه دانشجو از رشته‌های مختلف آن را رقم می‌زنند؛ آرزوی پیشرفت و ساخت یک شرکت دانش‌بنیان که یکی از آشنا ترین دستاوردهای آن دوربین‌های مداربسته راهنمایی و رانندگی سطح شهر‌های ما است.

این کتاب در مجموعه تاریخ شفاهی با موضوع پیشرفت نوشته‌شده که در نشر راهیار تهیه می‌شود و می‌تواند علاوه بر یادآوری سختی‌ها و صخره‌های این مسیر امواج اراده و امید را در قلب جوانان سرزمینمان به حرکت درآورد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب «آرزو‌های دست ساز» را که خواندم، انگار دستی مرا دوباره هول داد وسط روزگار دانشجویی و فیزیک و مدار‌های الکترونیک و اتاق بسیج دانشجویی و تمام آن دغدغه‌های علمی و فرهنگی و تعهدات ملی و رویا‌ها و دوندگی ها... .

راستش غبطه خوردم به آن همه ایستادگی و جهد و تلاش متعهدانه و خستگی ناپذیر.

کتاب از چند جهت دارای برجستگی بود: فُرم و ادبیات نگارش آن و محتوای آن.

نویسنده با ادبیاتی ساده و روان و در قالبی نیمه داستانی توانسته بود مفاهیم ـ گاه تخصصی ـ را به ساده‌ترین شکل ممکن بیان کند که این باعث شده بود کتاب مخاطب بیشتری پیدا کند و تا انتها، همراه بماند.

محتوای کتاب، دو مدل قهرمان را معرفی می‌کرد که هردو در کنار هم، روند شکل‌گیری و موفقیت این شرکت دانش بنیان را به بهترین نحو پیش می‌بردند:

مدل اول، دانشجو‌ها و اعضای اصلی شرکت بودند با این ویژگی ها:

۱. نگاه رو به بالا: آن‌ها دانشگاه و اسباب و لوازمش را کعبه آمال خود نمی‌دانستند؛ بنابراین چهارچوب دانشگاه، آن‌ها را در برابر افکار و فعالیت‌ها و دغدغه هایشان متوقف نکرد.

۲. رفاقت و صمیمیت و نداشتن منیّت: بنای همکاری اعضای این تیم قوی و پُرانگیزه، رفاقتی ماورای مادیات دنیایی بود. رفاقتی از جنس معنویت و عقیده. برای همین هیچ‌گاه مشکلات و موانع مادی، آسیبی به آن وارد نکرد و آن‌ها را از هدفشان باز نداشت.

۳. رعایت حق و انصاف و احکام دین: شاید آن زمان که شرکت، در سخت‌ترین شرایط مالی بود، ولی اعضا، بخشی از لوازم را برای خمس در نظر گرفتند؛ یا آن زمان که برای ارائه دقت بیشتر و جلوگیری از خطا، خطر از دست دادن مشتری‌های ارزان پسند را به جان خریدند و قطعات بیشتری در سیستم قراردادند، در حالت عادی کسی حتی فکرش را هم نمی‌کرد که وعده خدا آن قدر حتمی و قریب الوقوع باشد و چند برابر، جبران کند.

۴. ایمان و تعهد: بچه‌ها به کاری که می‌کردند ایمان داشتند و این ایمان، آن‌ها را در کارشان ثابت قدم کرد. طوری که با دست خالی در برابر تمام پارتی بازی‌ها و رانت بازی‌ها و موانع پیش رو ایستادگی کردند. آن‌ها با همین ایمان حرکت کردند. خدا هم به کارشان برکت داد.

۵. عملگرایی: آن‌ها تنها به حرف بسنده نکردند، بلکه برای تمام حرف‌ها و رؤیا‌ها و برنامه هایشان، نقشه اجرایی رسم کردند و به آن‌عمل کردند. بسیجی واقعی یعنی همین. چیزی که در جامعه ما نباید رنگ ببازد. تشکل‌های دانشجویی ما باید از حرف به عمل و تولید برسند.

۶. تجربه‌گرایی و فرصت‌سازی. هر مشکل و شکست، برای آن‌ها تجربه‌ای می‌ساخت که به خوبی از آن استفاده می‌کردند و برای حل مشکلات بعد، راه حل‌های بهتری را به کار می‌گرفتند.

۷. داشتن امید و انگیزه بسیار قوی: جامعه ما، نیازمند چنین فضای پُرامید و پُرانگیزه‌ای است که جوانان بتوانند با وجود تمام مشکلات، اینقدر زیبابین باشند و رو به جلو حرکت کنند. جمله‌ای که بار‌ها در کتاب تکرار شد، شاید موتور محرکه‌ای برای تمام آنهاییست که می‌خواهند کاری ارزشمند را با تمام سختی به انجام برسانند: «ارزش هر کار با میزان دور از دسترس بودن آن رابطه مستقیم دارد...».

مدل دوم قهرمان که کتاب معرفی کرد، بزرگ مردی بود که اعتماد، حمایت و تشویق‌های او، بازوی محکم اهرم موفقیت این شرکت بود؛ و او جناب آقای «حمید کاظمی» بود که با تمام وجود، از بچه‌ها و تلاش و تعهد آنان دفاع کرد.

به امید روزی که این دست مسؤولان و بزرگان، بیشتر و محکم تر، دست جوانان پُرتلاش کشور را بگیرند و بلند کنند.

همچنین نویسنده با وجود اینکه عقیده و پسند سیاسی خود را در لا به لای جملات بیان کرده، و چندان بی طرفانه ننوشته، اما جانب حق و انصاف را به درستی رعایت و در انتقال کامل مفاهیم لازم و مفید کاملاً توانا و موفق عمل کرده است.

به امید روزی که همه جوانان و آینده سازان ایران اسلامی، از تجربیات موفق پیشرفت هموطنانشان بدانند و با امید و عشق و تلاش، آن را گسترش دهند.

رهبر انقلاب می‌فرماید: «دشمن می‌خواهد بگوید که شما نمی‌توانید یا ندارید؛ بنده اصرار دارم به مردم بگویم که ما می‌توانیم و ما دارا هستیم و امکاناتمان فراوان است. مسئولین ما باید به قدرت جوانان و به توانایی جوانان ایمان بیاورند و اهمّیّت بدهند؛ جوانان ما هم باید از کار خسته نشوند، از ابتکار خسته نشوند، از بعضی از قدرنشناسی‌ها دلسرد نشوند.» (بیانات رهبر معظم انقلاب ۱/۱/۱۳۹۷) /۹۲۵/ن ۶۰۲/ش
برچسب ها: یادداشت نویسی آرزوهای دست ساز
        

14

          اگر دنبال کتابهای روانشناسی موفقیت، توسعه کسب و‌کار، افزایش امید و انگیزه، مقابله با اهمال کاری میگردید، به جای کتابهای فانتزی غربی، حتما «آرزوهای دست ساز» را بخوانید که اراده جوانان همسن و سال خودمان را نشان میدهد که با تمام مشکلات همین جامعه جنگیدند و به جای آیه یاس خواندن، آیه امید را تلاوت کردند و کاری کردند کارستان!

این کتاب روایت عده ای از دانشجویان همین دانشگاههای خودمان است که با دست خالی در برابر مافیای قدرت و ثروت، در برابر بوروکراسی های دست و پاگیر اداری، در برابر زالوصفتهایی که تحریم برایشان آب و نان داشت، در برابر جذابیتهای آنسوی مرز، در برابر تمام نشدن ها، فعل توانستن را صرف کردند و با تاسیس یک شرکت دانش بنیان ، مسائلی را از مسائل کشورمان حل کردند.
کارابین، فقط یک دوربین سرعت سنج مبتنی بر پردازش تصویر نیست، کارابین دوربینی است که تلاش و زحمات شبانه روزی جهادی یک گروه نخبه و با ایمان را در تاریخ این انقلاب ثبت کرد.
این فقط یک روایت از هزاران هزار تجربه موفق حل مساله و پیشرفت متکی بر بوم و اعتماد به جوانان در میدان مردمی ترین انقلاب جهان است که به هزاران دلیل هنوز روایت و ثبت نشده.
        

5

          با اینکه بی¬نهایت اهل کتاب هستم اما به دلیل علاقه و فعالیت خاصی که دارم کتاب¬های ادبی همیشه در اولویت هستند. گاهی هم تاریخ شفاهی یا زندگی¬نامه افراد. خیلی کم پیش آمده که از خواندن زندگی¬نامه¬ای به اندازه¬ئ کافی لذت برده باشم مگر اینکه در روند زندگی فرد، اتفاقی جمعی رقم خورده باشد. کتاب¬هایی که به بررسی اتفاقات خاص اشاره می¬کنند هم به تازگی در دسته¬ئ علاقمندی¬های من قرار گرفته¬اند. مثلاً کتاب-هایی که جریان¬های سیاسی، مذهبی مثل بهایت را بررسی کرده¬اند. «آرزوهای دست¬ساز» یکی از آن کتابها بود. کتاب که به ماجرای شکل¬گیری یک شرکت دانش¬بنیان پرداخته است. اما بهانه¬ئ روایت این کتاب به صورت داستانی شکل گرفته. جوانی برای دوره¬ئ کارآموزی خود به یک شرکت دانش¬بنیان معرفی می¬شود و در دوره¬ئ کارآموزی پای صحبت اعضای شرکت می¬نشیند تا رمز و راز موفقیت آنها را کشف کند. اما با خواندن مقدمه¬ئ کتاب و با بررسی منابع متوجه می¬شویم که کار بیش از یک گفتگوی ساده است. مصاحبه¬ها همه کاملاً تخصصی بوده و راوی کتاب از صفر تا صد شرکت را بر اساس مستندات، مکتوب کرده است. در مقدمه عنوان شده «برخی اتفاقات حاشیه¬ای از جمله خلق شخصیت کارآموز، تلاشی است برای حفظ انسجام و افزایش جذابیت متن، با این توضیح که به هیچ¬¬وجه دخل و تصرفی در اصل رخدادها و نقل قول¬ها انجام نشده است» 
راوی ابتدا به صورت ظاهری شرکت و افراد را معرفی می¬کند و از محصولی به نام « کارابین» صحبت می¬کند. محصولی که برای منِ مخاطب نام آشنایی نبود. اما با خواندن این کتاب هم با کارابین آشنا شدم هم از فرآیندی که باعث ساخته شدن این محصول شده است. یک فرآیند سخت و پیچیده که در نوع خود یک جهاد محسوب می¬شود. 
        

1

          تاب آرزوهای دست ساز را که دست می گیری، بیش از همیشه این مفهوم عالی در ذهن انسان تداعی و پررنگ می شود که  «لیس الانسان الا ما سعی». آرزوها و رویا و تمناها بیش از آن که دست یافتنی باشند، دست سازند! این پیام اصلی کتاب است که اگر بخواهی و همت پیشه کنی، مانع و رادعی پیش تو نیست و آرزو و رویایت در دستان توست...

یکی از محصولات متفاوت انتشارات راه یار، همین  «آرزوهای دست ساز» است. سوژه، چیزی است که کمتر کسی سراغ آن میرود. اساساً وقتی صحبت از تاریخ شفاهی می شود، با توجه به سابقه ی ذهنی ما و محصولاتی که در این حوزه دیده ایم، ذهنمان می رود به سمتِ تاریخ جنگ و انقلاب و خاطرات رزمندگان و شهدا و... . و حال اینکه موضوع  «پیشرفت» در عرصه های علمی هم جزیی از تاریخ مبارک انقلاب اسلامی و کشور ماست. از این جهت پرداختن به این مقوله، بکر و نشان از هوشمندی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی دارد.



 «آرزوهای دست ساز» قصه ی الگو گرفتنیِ بچه هایی است که رشد و نموشان ریشه در فرهنگ انقلاب و مکتب امام دارد. این را از تقیدشان به نماز، پرداخت خمس سود شرکت، پرهیز از مال حرام و قرارداد شبه ناک، وجدان کاری، مشارکت در امور جهادی، تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیری و... در جای جای کتاب، به عیان می توان دید.

طرح روایت کتاب، که با ورود دانشجویی کار آموز به شرکت، پی ریزی شده است، در نوع خود جالب است. همین قالب توانسته زوایای مختلف فعالیت ها و موفقیت های بچه ها را خوب پوشش دهد. 

فرازهایی از کتاب انصافا جسورانه است. مخصوصا آنجا که از شرکت ها و مدیرانی نام می برد که منافع و مطامع دنیایی و پول و حق ماموریت و سفرهای خارجی خود را بر همه چیز ترجیح می دهند، حتی به بهای نابودی انگیزه ی پاک جوانان و زمین خوردن ایده ها و تشکیلات آنها. این درد بزرگی است که کتاب، از کنار آن به راحتی نگذشته و به نظرم پته ی آقایان را خوب روی آب ریخته!

مسؤلان بالادستی لطفا کتاب را ببینند و بفهمند اوضاع از چه قرار است! 

در عین حال از آقای کاظمی نامی هم در مجموعه ی ناجا نام برده شده است که حتما یکی از قهرمانان کتاب و عامل امید و ثبات و رشد بچه های شرکت، هموست. کاش امثال کاظمی ها در بدنه ی مدیریت کشور باشند و تکثیر شوند. هرجا که مدیران فهیم و انقلابی به تور این بچه‌ها خورده اند، کار بلند شده و جلو رفته و هرجا که مدیران دنیایی و مادی و محتاط و محافظ کار و منفعت طلب، جلوی راه بچه ها سبز شده اند، گند زده اند به کار و بار و حال و احوال بچه ها! 

عزت نفس خوب این بچه‌ها، مقاومت و پوست کلفتی شان در مصائب و مشکلات، مهارت و اعتماد به نفسشان در ارائه ایده ها و... از نقاط درخشان کتاب است. هر کدام از بچه های شرکت کارشان را خوب بلدند و دانش لازم در حیطه ی وظایفشان را دارند. 

با توجه به اینکه عمده ی روایت ها مربوط به نضج و شکل گیری و رشد شرکت است، خوب بود که به فعالیت‌های دو سه ساله ی اخیر شرکتبا توجه به اینکه دانش بنیان ها روی بورس افتاده اند بیشتر پرداخته می شد.

کتاب خوش ساخت، خوش خوان و کم حجم است و وقت چندانی برای مطالعه نمی‌گیرد. حدود 150 صفحه متن دارد اما انرژی و برکت این سطور فوق العاده است.

ضمائم، اسناد و عکس های آخر کتاب هم، قابل ملاحظه است. 

نه فقط شرکت های دانش بنیان و مجموعه‌ های علمی و فنی و دانشجویی، بلکه خوب است مجموعه های فرهنگی و تربیتی کشور هم سری به  «آرزوهای دست ساز» بزنند و یاد بگیرند. جهاد همین است دیگر!

به لطف الهی این کتاب در همین روزها به چاپ پنجم رسیده است که جای خوشحالی و تقدیر دارد.

والسلام.
        

0