یادداشت رجا

رجا

رجا

1404/3/29

        ◾با این‌که دو سالی از پایان کارم با شرکت‌های ریز و درشت دانش‌بنیان تمام شده و این روزها دغدغه‌ها و برنامه‌های دیگری دارم، اما خواندن این کتاب، داغ آن روزهایم را تازه کرد.

◾شب‌خوابی کف شرکت با زیراندازی از پلاستیک حباب‌دار و کارتن‌های محصولات و پتویی از کاپشن کثیف و زنگار گرفته از باران اسیدی و نمناک تهران! یا درگیری با مسئولین پر رو و بدتر، دروغگوی وزارت نیرو، دویدن دنبال استانداردهای CE و TUV اروپایی برای شرکت دولتی داخلی که سازمان استاندارد ملی مملکت را قبول ندارد و آخر سر دور خوردن از شرکت‌های دولتی وصل به چاه‌های نفت‌خیز جنوب!

◾همگی را درک کرده بودم. در میانه‌های بحران ترور حاج قاسم عزیز، وقتی که خون در رگ‌هایم مثل روغن داغ می‌جوشید، پشت میز کار در اتاقک کوچک (که بعدها فهمیدم این اتاقک در واقع گل‌خانه آن واحد بوده و دوستانم با قیمت پایینی اجاره‌اش کرده بودند!) می‌نشستم و کار می‌کردم، حتی تصورش را هم نمی‌کردم که شرکت‌ها و مجموعه‌های خصوصی دیگری هم رنج ما را کشیده بودند و جاده پیشرفت تولید داخل را هموارتر کرده‌اند.

◾تجربیات این شرکت در پروژه‌های دولتی، نظام قراردادی و پرداختی نامنظم و پر ایراد و هم چنین حرکت به سوی محصول محوری به جای پروژه محوری و کار با مردم عادی به جای مشارکت در پروژه‌های دولتی، تجربیات مشترک بیشتر شرکت‌های ریز و درشت نوپای یکی دو دهه اخیر است.

◾دم‌شان گرم! انشاله همیشه موفق و سربلند باشند...
      
21

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.