یادداشت علی زارع بیدکی

رهش
        سومین اثری بود که از امیرخانی خواندم. به نظرم بزرگترین اشتباهم هم همین بود. سومین مواجهه‌ام با امیرخانی با -به قول خودش- ر ه ش بود. اصلا شبیه دو اثر قبلی امیرخانی نبود. امیرخانی در ر ه ش یک بوق برداشته و کنار گوش مخاطب شعارهای خودش را فریاد می‌زند، آن هم با صریح‌ترین واژگاه ممکن! تقابل شهر و رهش، خانه پدربزرگ و خانه فرازنده و... بهتر است هیچ‌کس امیرخانی را با ر ه ش شروع نکند. از حق نگذریم لیا به عنوان شخصیتِ اولِ زنِ داستانِ یک مرد چندان هم بد نیست اما من لیا را با ارمیا و قیدار مقایسه می‌کنم و نتیجه‌ای جز ناامیدی نمی‌گیرم. علا را هم با مصطفی و صفدر... و خب بازهم!
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.