یادداشتهای خانومِ رضوان🌿🪐 (18) خانومِ رضوان🌿🪐 1403/7/9 باروت سوخته زهرا اسعدبلنددوست 4.0 15 بیست و دومین کتاب ۱۴۰۳_ باروت سوخته. شروع کتاب خیلی مبهم بود. لحن و نوشتار کتابم نسبت به سه تای گذشته تغییر کرده بود. من از نوع کلمات احتمال میدادم راوی این سری آقا باشند که بعد از خواندن نصف ماجرا فهمیدم بله اونجای داستان راوی آقا بودند. فلش بک هایی که به گذشته داشت بدون مرز بود و این یکم گنگش میکرد اما این باعث نشد که دلت نخواد ادامه اش بدی. هنوزم معتقدم بهترین مجموعه کتابی بود که تو این لحظه با توجه به اتفاقات اخیر و در این سن میتونستم بخونم. هیجانی که شخصیت داستان تو طول زمان داشت با وجود این که مکانش تغییر نمیکرد خیلی خوب توصیف شده بود، آنقدر اتفاقات در طی داستان چشمات و گرد میکرد که فکرشم نمیکردی که از شروع ماجراش دو روز گذشته. انگار که معمولی نبودن خیلی باید سخت باشه؛ همهی اون لحظه هایی که هیام اعتماد نمیکرد به آدم های اطرافش من با خودم میگفتم آنقدر شک نکن دختر بهش نمیخوره آدم بدی باشه ولی آدم های داستان نشون میدادن که مجبوریم آدم بدی باشیم. 0 2 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/7/8 باروت خیس زهرا اسعدبلنددوست 4.3 30 بیست و یکمین کتاب ۱۴۰۳_ باروت خیس. ولی اینبار درون مرز نبودم این بار فرای مرز، در قلب اسرائیل تلاش برای ناامن کردن ایران را دیدم. گاهی خودشان طوری دستت را میگیرن که به عکس درون آینه ات مینگری که من؟ مگر چه کردم که حقم این نجاجیِ قهرمان است؟ همان لحظه که فریاد زدن را فراموش کردهای. گاهی دیر یادمان میآید که رفتن را ما تعیین نمیکنیم، شاید یکی رفت و حسرت خداحافظی نکردنش را به دلمان گذاشت، همیشه که رفتن ها برگشت ندارد. این فرمانده و آن فرمانده فرق دارد سرباز این جبهه و آن جبهه بودن توفیر دارد. گاهی اریحایی و در جبههی خودت یکه و تنهایی اما میان آن به ظاهر دشمنان فادیهای و دوستانی داری که دوستت دارند. در آخر: درون کتاب سیدحسن نصرالله پیش از اسمش شهید ندارد و سردار سلیمانی هنوز میجنگد. و حق است وعدهی الهی پس محقق میشود. #نگاه 0 4 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/7/6 مثل بیروت بود زهرا اسعدبلنددوست 4.2 46 بیستمین کتاب ۱۴۰۳_ مثل بیروت بود. در کارزار دشمن ترس حکم مرگ را دارد، بهارت را خزان و خزانت را زمستانی سیاه میکند. رعشه میاندازد بر روح و شکوه انسانیتات و قفل میزند به باب دلت که مبادا رها شوی؛ که در خیمهی یزید رهایی معنایی ندارد. داستان داستان مقاومته، داستان ایستادن و زخم خوردن از خودی و غیر خودیه. غم واژهی عجیبیه برای گفتنش بیشترش ترسه که بخوای نباشی ولی باید باشی، تو فرار میکنی اما لحظهای نقطهی شروع رهات نمیکنه پس میجنگی اما نمیدونی درست میری یا اشتباه، ماجرا ماجرای زهرا و ساراست دخترانی که تنگ میشود دل شان از نبود پدر و همسر و برادر و دل شان زخم میخورد از بودنی که بودن نیست، از شبانه نبودن ها و شبانه تنهایی کشیدن و عجیب دردی دارد فشار دادن زخم تنهایی... بخوانید و لذت ببرید✨ ۱۴۰۳/۷/۳ 0 2 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/6/27 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 3.9 112 نوزدهمین کتاب ۱۴۰۳_ چایت را من شیرین میکنم. اوایل کتاب دلم بهم پیچ میخورد و حالم بد میشد از درد و سیاهی دل کفاری که خودشون و مسلمان میدانستند، پرچم الله بالا میبرند و سر کودک میبریدند، قلبم به سوزش میافتاد از گمراهیِ بی علم و ایمانان. اما ایران آرامم کرد من با سارا دوباره وارد ایران شدم، دوباره در هوای آزاد کشورم نفس کشیدم و دوباره و دوباره و دوباره به نقطهی شروعم لبخند زدم. حسام آمد و چای تلخ روبه سرد شدنم را گرم و شیرین کرد، دلم را از سوزش بی امان ترس نجات داد و یادم انداخت ایران گلستانِ ابراهیم است، شاید شعلهور شود اما نمیسوزد. حسام فقط نور راه سارا نبود یاد آور فراموش شده های من هم بود. پیشنهادش میکنم، و فصل های آیندهاش و خواهم خواند. نه توان ماندنم هست نه بهسر خیال رفتن! بهکجا؟! بهکجا؟! بهکجا ز خود گریزم؟ که تو در میان جانی..✨️🪴 0 1 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/5/8 پسر، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 217 هفدهمین کتاب ۱۴۰۳_ پسر موش کور، روباه و اسب. شاید اصلا نشه بهش گفت کتاب. مثل یه دفترچه یادداشت قدیمی میمونه که وقتی نیاز داری یه حرف هایی و بشنوی پیداش میکنی. تک جمله های انگیزشی؟ یا شایدم امید بخش. فونت و تصویر سازی قشنگی داره... کتاب شروع ترک کردن ترس ها و کنار گذاشتن آسیب های خود خواسته و بهم یادآوری کرد. و آنقدر سبکه که در عرض نیم ساعت شایدم کمتر میتونید بخونیدش. 0 13 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/5/5 آیه های جنون لیلی سلطانی 4.4 20 شانزدهمین کتاب ۱۴۰۳_ آیه های جنون از خانم لیلی سلطانی. اول راجب نویسنده بگم من از ایشون هیچ کتابی نخونده بودم ولی ایشون همیشه یکی از انسان های دوست داشتنی من بودن،مثل شب های آرام بهار . داستان راجب دختریه که با عقاید سنتی و سختگیرانه پدرش در دوراهی قرار میگیره دوراهی بین علاقهاش و غرورش. و مجبور به انتخابی میشه مسیر زندگی شو تغییر میده. داستان قلم روانی دارد. قابل فهمه و در سبک رمان، داستان قوی دارد. و الحق که انسان هایی که کتاب میخوانند بیشتر از یک زندگی را تجربه میکنند، و من با آیه شاد شدم، خندیدم و به همان اندازه برای زندگی که برای من نبود غصه خوردم. دلتنگی عجب استخوان سوز است روزی عشق را برای قلبت به تپش میاندازد و به همان زیبایی و آرامی روزی آن تپش را از قلبت میگیرد؛ که بعد از هر سختی نه، همراه هر سخنی آسانی است. بهار همهی آدم ها شکوفه ندارد گاهی میان برف ها بهار میشود دستانت داغ میکند، لپت گل میاندازد و تپش قلبت تند تر میشود. آیه های جنون بهار نیست اما نسیمی بهاری است که قلبت را سنگین میکند و خودش هم دوا میگذارد روی جان پر تپشات. 0 7 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/31 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.6 168 پانزدهمین کتاب ۱۴۰۲_ آنی شرلی ۱. بالاخره یکی از کتاب هایی که خیلی مشتاقش بودم و خوندم. اوایل کتاب خیلی برام آشنا بود ظاهراً صحنههایی از کودکیم و انیمیشن محبوب آنه شرلی در ذهنم مانده بود. کتاب با هدف حال خوب مطالعه شد و موفق هم بود. داستان زندگی دخترک یتیمی که توسط یه پیرزن و پیرمرد به طور اتفاقی به سرپرستی گرفته میشه، کتابی پر از خاطرات کودکیم. داستان کاملا با فیلم تازه ساخته شدهی (آنه با ه) فرق میکرد و اگر شما کتاب و بخونید متوجه میشوید که جز اسامی هیچ ربط دیگهای بین کتاب و فیلم وجود ندارد. ولی بجای آن سریال رویای سبز شباهت و سازگاری بیشتری با کتاب داره. و اما در ادامه جهان به ما نشان میدهد که همه چیز در حال تغییر است. و آرزوهای ما آرزو باقی نمیماند و غصه ها ما جاودانه نیستن، و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم خورشید هر روز در حال طلوع و غروب است بدون آنکه منتظر ما بماند. و بلوغ میرسد و مارا تازه میکند و آرامش را شاید در بزرگ سالی پیدا کنیم میان تمام دغدغه های ماندگارِ ذهن خستهی مان. آنی شرلی را بخوانید و لذت ببرید. #نگاه 0 1 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/30 بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی نادر ابراهیمی 4.7 49 چهاردهمین کتاب ۱۴۰۳_ بر جاده های آبی سرخ. اثر نادر ابراهیمی. وطن غریبهای آشِنا برای انسان های زاده شده در تاریخ هایی به رنگ خون. کتاب راجب میر مَهنای دوغابی، سرداری دلاور، شجاع، جسور و وطن پرست حرف میزنه اما از وطن نیز میگه از معنای واقعی چهل پاره شدن سرزمین، از دخالت بیگانهای که اگر از او جلوگیری نشود شما را حتی برای وجود داشتن در سرزمینی که مال خودتان هست سرزنش میکنند و توقع دارند نباشید، نیست شوید و راه را برای وطن دوستانی چون انگلیس ها باز کنید تا آنها بتوانند برای کشورشان آبادانی فراهم کنند حتی اگر شما به نابودی کشیده شوید. میرمهنایی که افسانه نیست اما ما هیچ از آن نمیدانیم. انسانی که حماسه میآفریند و قهرمان ملی ما در خلیج همیشه فارس باقی میماند اما برای نامش هزینه ها میکنند تا به گوش ما نرسد. ای همیشه آبی، ای غربت وطنم، ای دریای فارس را فارس نگه دارنده. روایت کتاب بسیار روان و دوست داشتنی و قابل لمس است. شما کتاب را در آغوش میکشید و بر سوار اسب بر این خاک گرانبها تاخت میتازید. از افشار و زند و قاجار که عبور کنید به آغوش گرمای دریا خواهید رسید. برای بی نوری زندگی شاهرخ میرزا غصه میخورید، برای تنهایی محمد حسین خان دلتنگ میشوید، با اسارت آقا محمد خان به زندان میروید، به خان زند دست مریزاد میگویید و غزاله بانو را ستایش میکنید، از سلیمه عشق را یاد میگیرید، از آسیه صبور بودن را و با مهر زنان وطن به خواب میروید. زنان؛ باید از زنان بیشتر گفت: زنان آغوش میگشایند و آرام میکنند تمام نا آرامی ها را، تیر میاندازند به قدرت شاهین و شکار میکنند هرچه را که شما نمیبینید، بهار میشوند شکوفه میدهند، میبارن و باران میشوند و در اوج نُامیدی امیدوارانه میمیرند. در ابتدای کتاب با تلخی میرمهنا کنار نیامدم اما شاید تلخی لازم است وقتی با استعمارگری همصحبت میشوی که او بیش از حد شیرینی میکند. گاهی تلخی بهتر از دلزدگی است. کتاب را دوست داشتم کتاب را زندگی کردم، کتابی را که در سه روز تمام میکردم را دو هفته طولش دادم با شکست ها اشک میریختم با پیروزی ها هلهله سر میدادم با غمها غصه می خوردم و با شادی ها شاد میشدم. یاد میرمهنا دیگر مرا ترک نخواهد کرد. چه تاریخی که اینجا خواندم و چه تاریخی که در مدرسه یادمان دادند، این کجا و آن کجا. ما که قلمتون خیلی لذت بردیم آقای ابراهیمی. توصیه میشود به هر ایرانی🪐✨ #نگاه 0 2 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/20 ارتداد یامین پور 3.7 164 سیزدهمین کتاب ۱۴۰۳_ ارتداد. با خواندن این کتاب بیشتر از قبل به مکان و زمان و تاریخ تولدم افتخار کردم. تصادفی نیست این که تو ایران و تو این نقطه از زندگی به دنیا آمدم. ارتداد کتابی که از بهمن پنجاه و هفت روایت تازهای داره، تازگی با بوی نم و رطوبت و کهنهگی. انقلابی که پیروز نمیشه، دنیایی که سیاه میمونه و آدم هایی که عشق و آزادی و مبارزه و فراموش نمیکنند. شروعش همزمان با ۱۵ خرداد و تموم کردن زنان عنکبوتی انتخاب خوبی بود. آقای وحید یامینپور به نویسنده های خوش قلم و مورد علاقهام تبدیل شدن. این کتاب و به همه پیشنهاد میکنم و کاش زودتر میخواندمش.⛅️ ۱۴۰۳/۳/۲۲ 0 1 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/20 زنان عنکبوتی نرجس شکوریان فرد 3.7 24 دوازدهمین کتاب ۱۴۰۳_ زنان عنکبوتی نوشته نرجس شکوریان فرد. همه چیز به ظاهر از یه صفحهی اینستاگرامی شروع شد ولی با لایک ها و بازدید هایی که هر روز بالاتر از دیروز میشد، همه چیز تغییر کرد. کتاب بر اساس یه پروندهی واقعی نوشته شده راجب گروهک به ظاهر آزادی اندیش و فرهیخته که دنبال گرفتن مجوز برای زدن شوی لباس هستند. اما ظاهراً مدلینگ هایی که برای این کار انتخاب شدن هدف پلید تری دارن این داستان فقط از، ازبین بردن حجاب حرف نمیزنه بلکه از به لجن کشیدن زنان ایرانی و مسلمان حرف میزنه از مردانی که حرف از آزادی زن میزنند و زن را اصلا انسان نمیبینند. ۱۴۰۳/۳/۱۵ 0 0 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/20 شرارتی زیرآفتاب آگاتا کریستی 3.9 5 یازدهمین کتاب ۱۴۰۳_ شرارتی زیر آفتاب. اگر اسم خانم مارپل و آقای پوآرو و شنیده باشید حتما آگاتا کرستی، ملکهی جنایت و هم میشناسید. زیر هر آفتابی شرارتی میشود رخ بدهد. این کتاب نوشتهی خانم آگاتا کریستی. داستان در تابستانی گرم در جزیرهای دور از هیاهوی شهر روایت میشه. تابستانی که آقای پوآرو هم مثل بقیه مردمان عادی به مسافرت به ساحل و جزیرهای زیبا سفر کرده. داستان تا چهل صفحه اول برای من گیج کننده بود چون شخصیت ها و اسامیِ زیادی معرفی میشدن و به خاطر سپردن اون همه اسم انگلیسی کمی سخت بود. اما در ادامه داستان با قلم فوق العادهی این نویسنده باعث جذب مخاطب میشه و در آخر داستان، با لو رفتن قاتل به اوج خودش میرسه. روند داستان آنقدر خفنِ که شما از خط داستانی خسته نمیشین و پیوسته حدستون راجب قاتل اشتباه از آب در میاد. اگر به رمان های جنایی_ کارآگاهی علاقه دارید نوشته های این نویسنده انتخاب عالی برای شما خواهد بود. ۱۴۰۳/۳/۱۱ 0 11 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/15 ماهرخ: خاطرات سیدهماهرخ حسینی از درگیریهای سوریه مهشید اسماعیلی 3.9 6 دهمین کتاب ۱۴۰۳_ ماهرخ. اول بگم که این کتاب و من با توجه به داستانی که خانم فروشنده میگفت خریدم و دلیلش هم این بود که داستانی که اون خانم گفت خیلی شبیه داستانی بود که من یه مدتی روش کار میکردم و یه همچین چیزی و تو ذهنم داشتم؛ ولی اصلا شبیه اون تعریفات نبود. داستان دختریه که تو بچگی یتیم میشه و تو فاصله دوسال سه تا از اعضای نزدیک خانوادهاش و از دست میده. طی یک اتفاق هایی با یه پسر سوری ازدواج میکنه و مجبور به موندن تو سوریه میشه بعد از این که بچهی چهارمش به دنیا میاد جنگ سوریه شروع میشه. داستان روایت سختی هایی که به مردم سوریه مخصوصا زن ها و بچه در دوران جنگ وارد شده و روایت میکنه و با مقاومت و ایستادگی و پیروزی این زن به پایان میرسه. ۸/۳/۱۴۰۳ 0 1 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/15 اولین تپش های عاشقانه قلبم: نامه های فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور فروغ فرخزاد 3.9 7 نهمین کتاب ۱۴۰۳_ اولین تپش های عاشقانه قلبم. نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور یعنی همسرشونه. از چیز هایی که راجب شون شنیده بودم و خوانده بودم خیلی دلم میخواست بیام و بگم (چقدر تو بی لیاقتی پرویز) اما بعد از خواندن این کتاب دیدم که شاید همهی تقصیر هام به دست شاپور به وجود نیامده. خیلی عوامل در یک زندگی مشترک دخیل هستند که اون رابطه را ناپایدار یا استوار بسازند. عشق هایی که با آدم های اشتباهی تجربه میشن خیلی غمگین کننده است هر چند که بعضی ها را رشد میده و باعث سقوط بعضی ها میشود. این زوج هم شاید یکی از این عشق های غمناک باشه. احساسات تازه به بلوغ رسیدهی فروغ برای شاپوری که نزدیک به دهه سوم زندگیش بود قابل درک نبود و محدودیت هایی که از طرف شاپور برای فروغ گذاشته شده بود برای فروغ قابل درک کردن نبود. فروغ لطیف بود و شاپور استوار. لطافت فروغ تاریک شد و غم این تاریکی شاپور و دورتر و دورتر از فروغ کرد... اگر به زندگی نامه مشاهیر و سبک نامه نگاری علاقه دارید این کتاب انتخاب خوبی خواهد بود. #فروغ_فرخزاد ۶/۳/۱۴۰۳ 1 15 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/15 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 252 ۲۴/ فروردین. هفتمین کتاب۱۴۰۳_ 0 0 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/15 خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 250 ششمین کتاب ۱۴۰۳- ۲۰ فروردین. 0 0 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.0 14 ۲۰/فروردین/ پنجمین کتاب ۱۴۰۳_ جایی که عاشق بودیم. یادم نمیاد کی این کتاب و بهم معرفی کرده بود ولی یادمی خیلی زود بعد از معرفیش رفتم و خریدمش. اولین چیزی که نظرم و به خودش جلب کرد رنگ و طراحی جلدش بود. و نوشتهی روی کتاب:( اگر من پیش از تو را دوست داشتید، جایی که عاشق بودیم رمان محبوب بعدی شماست.) اون موقع من پیش از تو را نخونده بودم ولی فکر میکردم جالب باشه و برای همین خریدن این کتاب برام هیجان انگیز تر هم شد. راجب کتاب شاید چیزی برای گفتن نداشته باشم چون مستقیماً به سلیقه شما مربوطه، این کتاب یه رمان آمریکاییِ و اگر شما از فیلم هایی مثل دلیبال و من پیش از تو و داستان هایی که یکی از زوجین قهرمان زندگی اون یکی میشه خوشتون میاد شاید از این رمان هم خوشتون بیاد. این رمان به من حس غم و استرس فراوانی داد. استرس و اظطرابی که آخرین بار خیلی وقت پیش تجربه کرده بودمش. نمیدونم این اظطراب از این رمان بهم وارد شد یا از اتفاقی که ازش خبر ندارم ولی الان غمگینِ این داستان تموم شدهام. این کتاب شاید برعکس کتاب قبلی بهم نشون داد بعضی وقتا حتی عشق هم نمیتونه موجب ادامهی زندگی آدم ها بشه و این شاید برای من هیچ وقت قابل لمس نباشه؛ غمی که تو رو از دیدن همهی دوست داشتنی هایت دور کنه و موجب مرگت بشه، مرگی خودخواسته! خودکشی... از خواندن این کتاب لذت بردم؟ نمیدانم. شاید شما لذت ببرید و شایدم از اون متنفر بشید. و نکتهای که از کتاب یادگرفتم این بود که ما آدم ها معمولا وقتی یک جایی میریم نشونه هایی از اون مکان یا بعضی از اشیاء دریافت میکنیم ولی ما میتونم نشونه هایی از خودمون تو اون مکان ها به جا بزاریم تا بعضی وقتا ها بعد از نبودن مون آدم هایی که از ما دنبال بودن میگردن وجود مون و کنار خودشون هرچند کمرنگ احساس کنند. 0 0 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/12 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 14 سومین کتاب ۱۴۰۳_ سفر کوانتومی وال تنها. یه داستان معروف از یه وال تنهاست که صدای همه رو میشنوه ولی کسی صدای اون و نمیشنوه، همین باعث تنهایی و افسردگیاش میشه و یه روز یا جملهی: (اگر از این شهر برم هیچ والی دلش برام تنگ نمیشه اما اگر نرم دلم برای خودم تنگ میشه.) تصمیم به سفر کردن میکنه و اتفاقی کسی و میبینه که صداش و میشنوه و بهش میگه به سمت آب های گرم برو و داستان وال تنها از این نقطه شروع میشه. وال ها، پنگوئن ها، خرچنگ 🦀 ها، کوسه ها و... این کتاب روایتی و میگه که تو میتونی یه کوسهی قاتل باشی و همه ازت بترسن ولی به خودت افتخار کنی، خرچنگی باشی که چون خودت جرعت انجام کاری و نداری هم نوعت و که داره کاری و که تو آرزوش و داری و انجام میده تیکه تیکه کنی، به زیبایی عروس دریایی باشی و شکارچی بیرحمی باشی، یا به زشتی هشت پا باشی و قلب بزرگی داشته باشی. کتاب لذت بخشی بود. اگر اهل خط کشیدن زیر کلمات کتاب ها باشید این کتابتون پر از خط و خطوط و هایلایتر خواهد بود.* ۱۴۰۳/۱/۱۲ 0 0 خانومِ رضوان🌿🪐 1403/4/12 ارمیا رضا امیرخانی 3.8 130 دومین کتاب۱۴۰۳_ ارمیا. اولین صفحهای که از این کتاب خوندم پشیمون شدم از خریدنش اما دنیا بهم ثابت کرده دقیقا از چیز هایی که میلی به شروعشون ندارم ممکنه خیلی خوشم بیاد. و در ادامه امروز صبح شروعش کردم و بعد چند ساعت به پایان رساندمش. آقای امیرخانی تو فصل های آخر اشک ما رو هم در آوردید. رمانی متفاوت از جنگِ دفاع مقدس. طبعاً با نگاه و زاویهای متفاوت. ما که لذت بردیم. 0 0