خانومِ رضوان🌿🪐

خانومِ رضوان🌿🪐

@fershteneghban

13 دنبال شده

8 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بیست و دومین کتاب ۱۴۰۳_
باروت سوخته.

شروع کتاب خیلی مبهم بود. لحن و نوشتار کتابم نسبت به سه تای گذشته تغییر کرده بود. من از نوع کلمات احتمال میدادم راوی این سری آقا باشند که بعد از خواندن نصف ماجرا فهمیدم بله اونجای داستان راوی آقا بودند.
فلش بک هایی که به گذشته داشت بدون مرز بود و این یکم گنگش میکرد اما این باعث نشد که دلت نخواد ادامه اش بدی.
هنوزم معتقدم بهترین مجموعه کتابی بود که تو این لحظه با توجه به اتفاقات اخیر و در این سن می‌تونستم بخونم.
هیجانی که شخصیت داستان تو طول زمان داشت با وجود این که مکانش تغییر نمی‌کرد خیلی خوب توصیف شده بود، آنقدر اتفاقات در طی داستان چشمات و گرد میکرد که فکرشم نمی‌کردی که از شروع ماجراش دو روز گذشته.
انگار که معمولی نبودن خیلی باید سخت باشه؛ همه‌ی اون لحظه هایی که هیام اعتماد نمی‌کرد به آدم های اطرافش من با خودم میگفتم آنقدر شک نکن دختر بهش نمیخوره آدم بدی باشه ولی آدم های داستان نشون میدادن که مجبوریم آدم بدی باشیم.


      

2

1

        شانزدهمین کتاب ۱۴۰۳_ 
آیه های جنون از خانم لیلی سلطانی.
اول راجب نویسنده بگم من از ایشون هیچ کتابی نخونده بودم ولی ایشون همیشه یکی از انسان های دوست داشتنی من بودن،مثل شب های آرام بهار .

داستان راجب دختریه که با عقاید سنتی و سختگیرانه پدرش در دوراهی قرار میگیره دوراهی بین علاقه‌اش و غرورش.
و مجبور به انتخابی میشه مسیر زندگی شو تغییر میده.

داستان قلم روانی دارد.
قابل فهمه و در سبک رمان، داستان قوی دارد.

و الحق که انسان هایی که کتاب می‌خوانند بیشتر از یک زندگی را تجربه میکنند، و من با آیه شاد شدم، خندیدم و به همان اندازه برای زندگی که برای من نبود غصه خوردم.

دلتنگی عجب استخوان سوز است روزی عشق را برای قلبت به تپش می‌اندازد و به همان زیبایی و آرامی روزی آن تپش را از قلبت میگیرد؛ که بعد از هر سختی نه، همراه هر سخنی آسانی است.

بهار همه‌ی آدم ها شکوفه ندارد گاهی میان برف ها بهار میشود دستانت داغ میکند، لپت گل می‌اندازد و تپش قلبت تند تر میشود.

آیه های جنون بهار نیست اما نسیمی بهاری است که قلبت را سنگین میکند و خودش هم دوا میگذارد روی جان پر تپش‌ات.


      

7

        پانزدهمین کتاب ۱۴۰۲_ 
آنی شرلی ۱.

بالاخره یکی از کتاب هایی که خیلی مشتاقش بودم و خوندم.
اوایل کتاب خیلی برام آشنا بود ظاهراً صحنه‌هایی از کودکیم و انیمیشن محبوب آنه شرلی در ذهنم مانده بود.

کتاب با هدف حال خوب مطالعه شد و موفق هم بود.
داستان زندگی دخترک یتیمی که توسط یه پیرزن و پیرمرد به طور اتفاقی به سرپرستی گرفته میشه، کتابی پر از خاطرات کودکیم.
داستان کاملا با فیلم تازه ساخته شده‌ی (آنه با ه) فرق میکرد و اگر شما کتاب و بخونید متوجه میشوید که جز اسامی هیچ ربط دیگه‌ای بین کتاب و فیلم وجود ندارد. ولی بجای آن سریال رویای سبز شباهت و سازگاری بیشتری با کتاب داره.

و اما در ادامه جهان به ما نشان می‌دهد که همه چیز در حال تغییر است. و آرزوهای ما آرزو باقی نمی‌ماند و غصه ها ما جاودانه نیستن، و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم خورشید هر روز در حال طلوع و غروب است بدون آنکه منتظر ما بماند.

و بلوغ می‌رسد و مارا تازه میکند و آرامش را شاید در بزرگ سالی پیدا کنیم میان تمام دغدغه های ماندگارِ ذهن خسته‌ی مان.

آنی شرلی را بخوانید و لذت ببرید.
#نگاه
      

1

        چهاردهمین کتاب ۱۴۰۳_
بر جاده های آبی سرخ.
اثر نادر ابراهیمی.

وطن غریبه‌ای آشِنا برای انسان های زاده شده در تاریخ هایی به رنگ خون‌.

کتاب  راجب میر مَهنای دوغابی، سرداری دلاور، شجاع، جسور و وطن پرست حرف میزنه اما  از وطن نیز میگه از معنای واقعی چهل پاره شدن سرزمین، از دخالت بیگانه‌ای که اگر از او جلوگیری نشود شما را حتی برای وجود داشتن در سرزمینی که مال خودتان هست سرزنش میکنند و توقع دارند نباشید، نیست شوید و راه را برای وطن دوستانی چون انگلیس ها باز کنید تا آنها بتوانند برای کشورشان آبادانی فراهم کنند حتی اگر شما به نابودی کشیده شوید.
میرمهنایی که افسانه نیست اما ما هیچ از آن نمی‌دانیم.
انسانی که حماسه می‌آفریند و قهرمان ملی ما در خلیج همیشه فارس باقی می‌ماند اما برای نامش هزینه ها می‌کنند تا به گوش ما نرسد.
ای همیشه آبی، ای غربت وطنم،
 ای دریای فارس را فارس نگه دارنده.

روایت کتاب بسیار روان و دوست داشتنی و قابل لمس است.
شما کتاب را در آغوش میکشید و بر سوار اسب بر این خاک گرانبها تاخت می‌تازید. از افشار و زند و قاجار که عبور کنید به آغوش گرمای دریا خواهید رسید.

برای بی نوری زندگی شاهرخ میرزا غصه میخورید، برای تنهایی محمد حسین خان دلتنگ می‌شوید، با اسارت آقا محمد خان به زندان میروید، به خان زند دست مریزاد می‌گویید و غزاله بانو را ستایش میکنید، از سلیمه عشق را یاد میگیرید، از آسیه صبور بودن را و با مهر زنان وطن به خواب می‌روید.
زنان؛ باید از زنان بیشتر گفت: زنان آغوش می‌گشایند و آرام می‌کنند تمام نا آرامی ها را، تیر می‌اندازند به قدرت شاهین و شکار می‌کنند هرچه را که شما نمی‌بینید، بهار میشوند شکوفه میدهند، میبارن و باران میشوند و در اوج نُامیدی امیدوارانه می‌میرند.

در ابتدای کتاب با تلخی میرمهنا کنار نیامدم اما شاید تلخی لازم است وقتی با استعمارگری هم‌صحبت میشوی که او بیش از حد شیرینی میکند.
گاهی تلخی بهتر از دل‌زدگی است.

کتاب را دوست داشتم کتاب را زندگی کردم، کتابی را که در سه روز تمام میکردم را دو هفته طولش دادم با شکست ها اشک می‌ریختم با پیروزی ها هلهله سر میدادم با غم‌ها غصه می خوردم و با شادی ها شاد میشدم.

یاد میرمهنا دیگر مرا ترک نخواهد کرد.
چه تاریخی که اینجا خواندم و چه تاریخی که در مدرسه یادمان دادند، این کجا و آن کجا.

ما که قلمتون خیلی لذت بردیم آقای ابراهیمی.
توصیه میشود به هر ایرانی🪐✨
#نگاه
      

2

11

        نهمین کتاب ۱۴۰۳_
اولین تپش های عاشقانه قلبم.
نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور یعنی همسرشونه.
 از چیز هایی که راجب شون شنیده بودم و خوانده بودم خیلی دلم میخواست بیام و بگم (چقدر تو بی لیاقتی پرویز) اما بعد از خواندن این کتاب دیدم که شاید همه‌ی تقصیر هام به دست شاپور به وجود نیامده. خیلی عوامل در یک زندگی مشترک دخیل هستند که اون رابطه را ناپایدار یا استوار بسازند.
عشق هایی که با آدم های اشتباهی تجربه میشن خیلی غمگین کننده است هر چند که بعضی ها را رشد میده و باعث سقوط بعضی ها میشود.
این زوج هم شاید یکی از این عشق های غمناک باشه.
احساسات تازه به بلوغ رسیده‌ی فروغ برای شاپوری که نزدیک به دهه سوم زندگیش بود قابل درک نبود و محدودیت هایی که از طرف شاپور برای فروغ گذاشته شده بود برای فروغ قابل درک کردن نبود.
فروغ لطیف بود و شاپور استوار. لطافت فروغ تاریک شد و غم این تاریکی شاپور و دورتر و دورتر از فروغ کرد... 

اگر به زندگی نامه مشاهیر و سبک نامه نگاری علاقه دارید این کتاب انتخاب خوبی خواهد بود.
#فروغ_فرخزاد
۶/۳/۱۴۰۳
      

15

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.