معرفی کتاب مثل بیروت بود اثر زهرا اسعدبلنددوست

مثل بیروت بود

مثل بیروت بود

4.2
118 نفر |
44 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

297

خواهم خواند

79

شابک
9786226837545
تعداد صفحات
354
تاریخ انتشار
1399/7/8

توضیحات

کتاب مثل بیروت بود، نویسنده زهرا اسعدبلنددوست.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مثل بیروت بود

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به مثل بیروت بود

نمایش همه

یادداشت‌ها

ترنج

ترنج

1403/10/10

        تا رسید به زهرا و روایتش...
روایتِ آن تشویش و قائله ای که تا آبرویش را خاک‌مال نمی‌کرد آرام نمی‌گرفت!
سارا رفته بود... 
برادرش با آن مویِ طلاییِ نه چندان زیبا، ناپدید و احتمالی زیاد به شهادت‌اش بود...
آشوبِ دل زهرا گوشه به گوشه شهر و تا دل اتاقش همراهش بود..
آن ناشناسِ آشنا...
قصد ویرانی داشت و زهرا ناچار به اطاعت!
دیدار با خواستگارِ سابق، آقازاده ی دو تابعیتیِ فعلی!..
تهِ نامردی بود... 
آیین این بازی را ندانست و آغاز کرد..
در راه فهمید نقشِ پر رنگ آن مفقودِ مو طلایی را
عظمت و بزرگی پدر که تازه میدیدش...
به راستی که او مثل بیروت بود...
جنگ زده؛
اما آرام!
در اوج خفقان و رعب و وحشت نوبه‌ی هیجان و شوک بود..‌
شوکِ دیدار مردِ مو طلایی... به راستی که دانیال باز گشته بود..
رفت و رفت و رفت... هفت خان رستم را به غریبی زال گذراندند...
تا به بیروتِ ساکن در خانه اجاره ای و ساده شان رسیدند..
دیدار پدر برایش آرزو بود...
گذشت و گذشت... 
سالی گذشت از اتمام آن قائله در ظاهر
ولی شورش در وجود این دو
یکی در تب و تاب عشق و دیگری...
دیگری ذوق و شوق زیستن را از دست داده بود... 
شاید این دو خل وضع مکمل هم بودند...
[اصلا حالِ یک دیوانه را، دیوانه بهتر میکند]
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        خیلییی قشنگ بود. این جلد از همه بیشتر استرس داشت.😧
مخصوصا جاهایی که هی  عاصم لعنتی به زهرا پیام می داد و اون وقتی که زهرا خواست به طاها بگه و عاصم پیام داد.😖😨
به جای خون، آدرنالین تو رگام بود😂
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5