یادداشت‌های مهدی جمشیدیان (75)

تاریخ خاص تنهایی
          
معمولا علاقه ای به ادبیات ترکیه ندارم. شافاک، پاموک و ... را امتحان کردم و چنگی به دل نزد و در قفسه کتاب فروشی سمت ادبیات ترکیه نمی روم. اما آن رو فرق می کرد انگار. دو ماه پیش بود شاید رفته بودیم پارک هنرمندان برای مافیا و تا بچه ها جمع شوند سری به کتاب فروشی داخل عمارت زدم. ورق می زدم و از چرخیدن لاک کتابها لذت می بردم. (تاریخ خاص تنهایی) اسمش جذاب بود. می شد گزینه خرید باشد. اما اسم نویسنده، برای اطمینان صفحه عنوان را چک کردم. ترکیه ای بود. صفحه ای اول را خواندم. شروع جذابی نداشت. ضربه ای که بخواهد مشتاقت کند به ادامه.. برخلاف معمول که از ترس لو رفتن قصه، خلاصه ی پست جلد را نمی خوانم، اینبار خواندم. انکار محورش عاشقیت بود در همان چند خط چندین بار عشق آمده بود. سریالهای زرد ترکیه ای به ذهنم ریخت. کتاب را سر جایش گذاشتم. کتاب من نبود. چرخ زدن در کتاب فروشی اما نمی دانم چرا با این همه گزینه منفی در نهایت با (تاریخ خاص تنهایی)از کتاب فروشی خارج شدم. 
 امروز تمامش کردم. و چقدر شبیه حال این روزها یم است. شرح درد. ترس مرگ. اما با روایتی جذاب و متفاوت. روایت سه انسان که به جبر در عمارتی قدیمی با هم زندگی می کنند .  فلش بک های به موقع و خرده داستانها، به مرور هم قصه را روایت کرده و هم پرداخت کارکترها را در ذهن خواننده تکمیل می کند.  شخصیت های به شدت ملموس و باور پذیر در عین خاص بودن. 

کتاب خوب به مخدر می ماند. درد را تسکین میدهد. حادثه اول درد جسم می آورد. درد جسم که کمی سبک شد  ذهن را درگیر می کند. تصویر می سازد پشت تصویر. وارد خواب می شود. ترس می آورد.  کتاب درد ذهن را می کاهد. پس از حادثه ، کتاب خوب بخوانید باشد که رستگار شوید.
        

29

مردگان بی کفن و دفن
          معمولا در شرایط اضطراری مثل جنگ، قحطی و... اخلاق به مسئله ای فانتزی تبدیل شده یا باز تعریف  می شود و انسان برمی‌گردد به تنظیمات کارخانه و تلاش برای بقاء فردی یا جامعه. که حالت دوم خارج  از طبیعت انسان است و به عقیده نیچه، توسط مذهب یا جامعه مدرن به فرد تحمیل می شود به طمع بهشت یا اتوپیا. 
سارتر در خلال این نمایشنامه که روایتی از روزهای پایانی جنگ دوم جهانی در فرانسه، این موضوع را خلاقانه و با زیرکی به چالش می کشد و ذهن خواننده را درگیر مفاهیمی همچون،
 اخلاق، وظيفه، افتخار، وطن، بقا، جهان پس از مرگ و... می‌کند. از آنجا که جناب سارتر بیشتر فیلسوف است تا نمایشنامه نویس، برخی ضعف های روایی ، شخصیت پردازی و... در اثر به چشم می خورد. مثلا تفاوتی در لحن و نوع روایت کاراکترهایی با سن، جنسیت وملیت های مختلف وجود ندارد و اگر اسم راوی از مقابل دیالوگ حذف شود به سختی می توان گوینده اش را تشخیص داد. اما محتوا آنقدر عمیق و درگیر کننده است که می‌توان این اشتباهات روایی را به جناب سارتر بخشید و همچنان در عمق کتاب غوطه‌ور شد و با ذهنی درگیر و آشفته از آن بیرون آمد. 
        

19

همه چیز، همه چیز
          همه خوان، سر راست و گاهی موارد جذاب.
روایت ساده و خطی بیمار  اس آی دی از زندگی یک نواخت و پر مخاطره خودش.  شخصیت های فرعی کتاب به گمانم بسیار سطحی و سریع پرداخت شده اند  تا فقط قصه اصلی داستان را پیش ببرند. کاراکتر های کتاب  بیشتر در حد تیپ اند و نویسنده زحمت زیادی بابت خلق کاراکترهای جدید، شخصیت پردازی عمیق از طریق روایت قصه های فرعی به خود نداده. و اما کاراکترها :
مادر فدا کار
پرستاری مثل مادر که از قضا دختر هم سن کاراکتر اصلی دارد. 
پسری  خوش تیپ و ورزشکار در همسایگی  که پدری دائم الخمر، مادری مظلوم و کتک خور و خواهری سیگاری و از همه جا بریده دارد.
این تعداد کاراکتر و این مدل شخصیت پردازی شاید برای داستان کوتا که مجال کمتری دارد مناسب باشد ولی  به گمانم خواننده جدی رمان را کمی سرخورده کند.
به لحاظ محتوا، انگار داستان از روی کتاب‌های روانشناسی و زندگی مثبت نوشته شده تا با مقایسه خود با شخصیت اصلی داستان، امید به زندگی  را در خواننده تقویت کند  واین امر شاید به خودی خود بد نباشد اما وقتی این داستان را با نوع روایت رمان‌های مشهوری که شخصیت مصیبت زده  دارند (بینوایان، خاطرات خانه مردگان، سمفونی مردگان و...) مقایسه می کنیم بیشتر سطحی کاری و سری دوزی بودن این اثر به چشم می زند.
اما نکته مثبت این داستان شاید گره افکنی و نقطه اوج قصه باشد که ضربه ای به مخاطب وارد می کند که البته تا حدودی قابل پیش بینی است. و در نهایت پایان خوش

        

5