یادداشتهای فاطمه افضلی (34) فاطمه افضلی 1403/6/22 کورسرخی: روایتی از جان و جنگ عالیه عطایی 4.1 58 توی هر کارگاه و دوره و کلاس روایتی که رفتم گفتند روایت را جستار را -مخصوصا اگر تلخ است- باید طوری بنویسید که دل مخاطب به حالتان نسوزد. شما فقط وظیفه دارید حستان را تمام و کمال به خواننده منتقل کنید. نه اینکه حس ترحمش را برای خودتان بخرید. عالیه عطایی در کورسرخی دقیقا همین کار را کرده است. خط به خط کورسرخی تلخ بود، پر از حیرانی و سرگردانی. پر از نفرت از مرز از جنگ از بیوطنی در عین وطن داشتن. اما توی هیچکدامشان دل من برای عالیه نسوخت. نگفتم چقدر بدبخت است این زن. نگفتم خوب شد من جای او نیستم. غم جاری توی کورسرخی، با هر کلمهاش ریخت به جانم. و من برای لمس بیشتر این غم، برای فهم عالیه، برای درک رابطه جان با جنگ چه کردم؟ هر روز که مقرری صوتی را گوش میدادم، شبش مینشستم و همان بخش را از روی نسخه چاپی هم میخواندم. و این از معدود دفعاتی بود که با مرور کتابی -مرورِ درلحظهاش- احساس اتلاف وقت نمیکردم. حتی با وجود اینکه تمرین دورهی استاد مانده بود و چند روز پشت هم آزمون داشتم و متن ماهنانه را باید تحویل میدادم و از همخوانیها عقب بودم و ... عالیه عطایی در سرتاسر متنش بود و نبود. بود مثل ملالی و انار و فاروق. و نبود مثل فوؤاد و امانخان و محبوبه. و حالا من ماندهام و یک قطار اسم که دیگر فقط اسم نیستند و هرکدامشان را هر روز جلوی چشمم، توی خانه میبینم. جوری که انگار نشستهایم روی زمین جلوی تاب ریحان و دارند با با زبان دری، روایتهایشان را برایم میگویند. پن: شدیدا توصیه میکنم کتاب را اگر خواندهاید، یک بار هم بشنویدش. اگر هم تازه تصمیم دارید بخوانیدش، حتما بشنویدش. ترکیب کلمه و صدا و حس، معجزه میکند. 0 14 فاطمه افضلی 1403/6/9 کتاب یحیا امیرحسین معتمد 3.9 49 پیشنوشت: اگر دورههای نویسندگی، مخصوصا مبنا را نگذراندهاید، این یادداشت را جدی نگیرید! کاش سوژهها ناب را میدادند دست نویسندههای ناب. کل ۷۸ صفحه را نچ و نوچ کردم که حیف این سوژه، حیف این روایتها، حیف این کتاب. گزارشهایی ناقص، توصیفاتی ناقص، ماجراهایی ناقص، شخصیتهایی ناقص، پایانبندی گنگ و غریب. زبانش اما بد نبود. روان و تقریبا داستانی. حالا اصل ماجرا چه بوده؟ طلبهای جوان -سید یحیا- برای اولین تبلیغش راهی دهبالا میشود. روستایی از توابع فومن، حوالی جایی که میرزا کوچک خان شهید شد. و ماجراها و شخصیتهایی که سی روز ماه رمضان با آن درگیر بوده. پن ۱: آقایان طلبه، بروید دورههای نویسندگی بگذرانید. روایتها و تجربههای ناب زیستهتان را دست این و آن ندهید. شهیدش میکنند. پن ۲: از این دست کتابها خواسته باشید، «سی و ده» را بخوانید از سید احمد بطحایی. 1 4 فاطمه افضلی 1403/4/31 پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا مهدی قزلی 4.1 63 حرف و حدیثهای آن سال را یادم است. حکومت بر جهل مردم سوار شده و اینها. اما مهم نبود ضریح هنوز روی مزار حضرت نصب نشده. همه چیزِ حسین (ع) برای این مردم جدیست. آنها حسین (ع) را و هرچه مربوط به حسین (ع) باشد را دوست دارند. حتی اگر توی چشمشان نگاه کنی و بگویی «تو یک مشرکِ خرافاتی هستی.» مهدی قزلی توی این کتاب در توصیف موفق بود. نماهنگ تولید شده از انتقال ضریح را یکی دو هفته بعد از تمام کردن کتاب دیدم. تمام صحنهها همانی بود که قزلی نوشته بود و من در ذهنم تصور کرده بودم. ریتم کتاب هم مناسب بود و کمتر پیش آمد که حوصلهام سر برود. پن: «پنجرههای تشنه» اولین تجربهی کتاب صوتیام بود. یعنی آنقدر جذاب بود که اگر نسخه چاپی دم دستم نبود، هدست را میگذاشتم و ادامهاش را گوش میدادم. 0 2 فاطمه افضلی 1403/3/10 زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها محمد طلوعی 3.5 27 اگر نمیدانید خودافشایی دقیقا چیست، این کتاب را بخوانید. البته حواستان باشد عریانیِ بعضی بخشهایش آنقدر زیاد است که توی ذوق میزند. البته برای مثل منی که عادت به این حجم از خودافشاییِ کثیف ندارم. خیلی جاها هم نمیتوان فهمید منظور طلوعی از بیان این حرفها و خاطرات چیست. حالا یا واقعا هدفی نداشته و یا آنقدر ماهرانه حرفش را توی چند لایه پیچیده که مخاطب معمولیای مثل من متوجهاش نمیشود. درمورد فرم هم نظری ندارم. یعنی من برخلاف چیزی که روی جلد نوشته شده، جستاری ندیدم. نه مسالهی خاصی، نه تلاشی برای یافتن پاسخ و نه استدلالهای منطقی که لازمه جستار است. تنها فایدهای که خوانش این کتاب برایم داشت این بود که حساسم کرد به شهرها و آدمهایش. فهمیدم هر شهر، نه، هر محله به تعداد آدمهایی که تویش زندگی میکنند یا سفر میکنند، میتواند تعریف داشته باشد. هویتی سیال اما واحد. و این تناقض، میتواند سفر را بیش از چیزی که فکر میکنیم برایمان جذاب کند. 0 3 فاطمه افضلی 1403/3/6 دیده بان، بیدار!: دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری علی ابوالحسنی 4.5 1 در این جلد از هفتگانه شیخ فضلالله، دیدگاههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شیخ شهید بررسی میشود. عجیب شگفتآورند. بسیار جلوتر از زمانه. و اگر به طور خلاصه -خیلی خلاصه- بخواهید شخصیت والای شیخ شهید را بشناسید و بدانید چرا مشروطهمشروعه به ثمر ننشست این چند جمله از کتاب کفایت میکند: «چرچیل، مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس (که فارسی را بسیار خوب میدانست و در صدر مشروطه، به اسم آخوند طالقانی! همراه آزادیخواهان برای هدایت عناصر نفوذی، به قم رفته بود) در گزارش به لندن، از شیخ فضلالله نوری به عنوان یکی از مجتهدین طراز اول تهران یاد میکند که از تماس با اروپاییان احتراز میجوید و از گفتگو با آنان سر باز میزند.» 0 0 فاطمه افضلی 1403/2/27 سنگی بر گوری جلال آل احمد 3.7 64 این دو کتاب را بدون فاصله از هم خواندم تا دیدگاه زنانه و مردانه نسبت به ناباروری را مقایسه کنم. «گورهای بیسنگ» و «سنگی بر گوری» را میگویم. دید بنفشه رحمانی و غمش، لطیف بود؛ مثل جنس زن. با همان بالا و پایینشدنهای احساساتی که هر مادرِ بالقوهای دارد. جلال اما مردانه به ناباروری نگاه میکرد. پر از خشم. خشمش بروز ظاهری نداشت اما خودش را توی واژهها نشان میداد. بعضی جاها کلمات جلال -کلمات سنگینش- بلند میشدند و محکم میخوردند توی صورتم. جلال حیران بود و سرگردان. بین حقیقتی که ادامه تا بینهایت را میخواست و واقعیتی که میگفت تو جبراً تمام شدی. همین. تفاوت دیگری هم که خیلی توی چشم میآمد این بود: مشخصا کار جلال سخت تر بوده. زمانهاش این حجم از بیبچگی را تاب نمیآورده. آن هم وقتی مشکل از مرد باشد. انگار مرد بودنش زیر سوال رفته باشد، یا دیگر ستون خانه حسابش نکنند. یک جاهایی که دردِ غیرتِ مردانهاش هم آمده بود کنار درد عقیمیاش. همانجا که زنش را، سیمینش را سپرده بود به پزشکی که تازه وقتی مـُرد تشت رسواییاش از بام افتاد. رحمانی اما اینقدر تحت فشار نبوده. آن هم در زمانهای که زوجها، خودخواسته بچه نمیآورند، آنتیناتالیسم* وِرد زبانشان است و دیوید بناتار خدایشان. و کلام آخر اینکه فصل آخر کتاب اوج بود، قله؛ دیدار جلال با پدرش و پایان تمام سرگردانیها. مواجهه جلال با دو سنگ قبر. سنگی بر گورِ پدر و سنگی بر گورِ عمقزی گلبته. یکی دارای نسل و دیگری بی بار و بَر مثل جلال. فصل آخرش را چند بار خواندم. پن: دیشب داشتم با خودم میگفتم حیفع از بچهی سیمین و جلال که نیامد. حیف. *فارسیاش میشود «تولدستیزی». یعنی اضافه کردن موجودی زنده به این دنیای پر از فقر و بدبختی، کاریست بس غیراخلاقی :| دیوید بناتار هم یکی از مثلا فیلسوفان مروج این تفکر است. 0 2 فاطمه افضلی 1403/2/25 گورهای بی سنگ بنفشه رحمانی 4.2 23 در جامعهای که اکثرا سرشان توی زندگی همدیگر هست و درگیر هزار جور قضاوت دیگراناند، جرات میخواهد کسی -مشخصا یک زن- بیاید کتاب بنویسد و از نازاییاش بگوید. محتوا بعضی جاها با حیای زنانه مغایرت داشت (میدانم خیلیها چیزی به اسم حیا را قبول ندارند و معتقدند جامعه و فرهنگ نیاز به تابوشکنیهای جدی دارد!) فرم میتوانست قویتر باشد، قلم اما قلم قوی بود و گیرا، در عین سادگیاش. اوایل کتاب انگار رحمانی خودش گیج و حیران است. اما هرچه پیش میرویم، نثر منسجمتر میشود و انگار نویسنده بر ترسش از خودافشایی فائق میآید. راستی زیرعنوان کتاب، اصلا درست انتخاب نشده است. این کتاب نه جستار بود و نه درباره نازایی. مجموعه روایاتی بود پیرامون جنگ نویسنده و همسرش با ناباروری. 0 3 فاطمه افضلی 1403/2/14 ویرانه های من ؛ جستارهایی درباره ی روان رنجور و آدم ها محمد طلوعی 3.4 18 تا حدودی از دیدگاهها و نوع تفکر محمد طلوعی خبر داشتم. کارگاه دوساعته «تفاوت مموآر و جستار»ش را که گوش دادم و تقریبا عین دو ساعت را نکتهبرداری کردم، گفتم بروم ببینم در نوشتههایش چند مرده حلاج است. ویرانههای من را بعد از و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد خواندم. آنقدر متفاوت بود و آنقدر قلم طلوعی قوی بود، که هرچه خشم از «کسی نمیداند...» داشتم را شست و برد. محمد طلوعی به معنای واقعی کلمه بلد است جستار بنویسد. بلد است عقایدش را طوری بنویسد که مخاطبی که با افکارش همراه نیست، نهایتا بگوید «خب این هم یه نظریه دیگه». و بلد است جهانبینیاش را توی چشم مخاطب نکند. برخلاف مهزاد الیاسی که طوری پرکینه نظرش را مینویسد که مخاطب خواهناخواه فک بالا و پایینش را محکم به هم فشار میدهد و میگوید «چه حرفا.» بعضی جاها با محتوای کتاب خیلی همراه نبودم. با فرمش اما چرا. با فرم استخواندار و گیرایش. 1 6 فاطمه افضلی 1403/1/25 ایران؛ نرسیده به امارات: روایتی از بوموسی، جنوبی ترین جزیره ایران علیرضا رافتی 3.4 16 ماحصل سه روز نشستن کنار سواحل خلیج فارس و مطالعه «ایران، نرسیده به امارات» ، این شد: زبان ایراد داشت. لحن ایراد داشت. صحنهها و توصیفات عمق نداشت. غرغرهای ریز نویسنده لابلای روایت خیلی اذیتکننده بود. تنها چیزی که باعث شد از ادامه مطالعه منصرف نشوم، اطلاعات جدیدی بود که کتاب از بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک میداد. حـُسنش هم این بود که سفر به #بوموسی، با تمام روند عجیب و نیمهامنیتی که در کتاب ذکر شده، رفت توی فهرست «۱۰۰جایی که پیش از مرگ باید بروید»م! 1 3 فاطمه افضلی 1403/1/22 کوچک و سخت ریوکا گالچن 3.2 22 جـُستاری متفاوت از مادری و ادبیات. نویسنده، جسورانه برخی افکار و احساسات مگوی مادرانه را لابهلای تحلیلهایش از چند فیلم و رمان و افسانه ژاپنی -که علتش را نفهمیدم!- با مخاطب به اشتراک گذاشته. راستی؛ هنگام مطالعه این کتاب یادتان باشد که مادری در غرب، مقدس نبوده و نهایتا پاسخی نصفهنیمه به یک غریزهی دست و پاگیر است! 0 2 فاطمه افضلی 1403/1/20 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 113 آدم احساساتیای نیستم اما اعتراف میکنم در فصل اول کتاب، با وندا اشک ریختم، خشمگین شدم، مچاله شدم، شکستم و دوباره بلند شدم. کتاب، روایت خانوادهای چهارنفره است در سه فصل: از زبان مادر، پدر و دختر خانه. خانوادهای در ایتالیا که درآستانه وقوع انقلاب جنسی، با خیانت مرد مواجه میشود؛ مشخصا به بهانه آزادی تن و اصالت لذت. روح زنانه واندا -مادر خانواده- و تلاشهای ناکامش جهت حفظ بنیان خانواده -و حتی جاهایی همراهی با «تغییر نگرش به آزادی»- سراسر داستان جاریست. و چیزی که شگفتزدهتان میکند، شناخت ظرافتهای روحی زنان، نوع مواجهه آنان با بحرانها، و اشاره به پیچیدگیهای رفتاریشان است از طرف نویسندهای که اتفاقا مرد است! ترجمه هم از نظر من بینقص و بینهایت روان بود. در آخر کتاب هم یادداشتی از جومپا لاهیری، مترجم انگلیسی کتاب آمده که بهتر دیدم گوشههایی از آن را با شما به اشتراک بگذارم. پن: مطالعه این کتاب را، محترمانه، خواهرانه و بیطرفانه به بانوان طرفدار ززآ توصیه میکنم. 0 4 فاطمه افضلی 1403/1/19 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.6 198 خود نویسنده در مقدمه اذعان کرده این، یک کتاب رمان براساس اصول داستاننویسی نیست. و چه اشاره خوبی! راحت بخواهم بگویم، حتی در دسته ناداستان و زندگینامه هم قرار نمیگیرد. کتابیست که دِلی نوشته شده و دِلی باید بخوانیدش. البته اگر بتوانید با زبان ثقیل عرفانیاش کنار بیایید. از خواندنش ناراضی نیستم. حالا دیگر میدانم آیتالله قاضی (ره)، خیلی بیشتر از آنچه تا حالا فکر میکردم مثل خورشید بر تارک دنیای ظلمانی میدرخشیده و همچنان میدرخشد. 0 7 فاطمه افضلی 1402/12/2 کشف الاسرار روح الله خمینی 4.0 1 کتابی وزین که سراسر اون به جز پاسخهای منطقی، مستدل و عقلانی به شبهات نمیشه دید 1 5 فاطمه افضلی 1402/12/2 سال نهم هجرت جواد محقق 3.9 4 اعتراف میکنم شگفتزده شدم 0 0 فاطمه افضلی 1402/12/2 سی و ده: روزنوشت های تبلیغی یک روحانی سیداحمد بطحایی 3.3 6 روایات کوتاه از سفر سی روزه تبلیغی ماه رمضان و ده روزه محرم. قلم نویسنده و نوع روایت رو دوست داشتم. توصیفات همراه با جزئیات حس خوبی داشت. 0 3 فاطمه افضلی 1402/12/2 مستوری صادق کرمیار 3.5 18 ریتم و نوع داستانگویی عالی و بینظیر 0 0 فاطمه افضلی 1402/12/2 ولایت فقیه روح الله خمینی 4.7 14 کتابی سراسر استدلال و منطق. روش اثباتی و آیندهنگری ایشون قابل ستایشه 0 1 فاطمه افضلی 1402/12/2 همسایه های خانم جان: روایت پرستار احسان جاویدی (از یک تجربه ناب انسانی در خاک سوریه) زینب عرفانیان 4.2 35 راستش به شدت درمقابل خوندنش مقاومت میکردم. از خوندن خاطرات دکتر و پرستار و اسرا و جانبازان فراریام، دلش رو ندارم و فکر میکردم این کتاب هم پر باشه از دست و پای قطع شده و خون و خونابه. اما چه خوب که مقاومتم رو شکستم! روایت و خاطرات پرستاری که برای جهاد در خط مقدم و اسلحه به دست رفت سوریه، اما سر از بیمارستان زنان و زایمان در شهری که ساکنینش داعشی بودند درآورد! بیش از همه، اتفاقاتی من رو تکون داد که شاید ما کوتهنظران اسمش رو معجزه بگذریم اما درواقع، نتایج طبیعی و منطقی توسل هستند. لین خاطرات چیزهای زیادی یادم اورد. چیزهایی مثل اینکه کسی که حسین و زینب و رقیه و ائمه روداره، بنبست نداره 0 2 فاطمه افضلی 1402/12/2 درگاه این خانه بوسیدنی است زینب عرفانیان 4.7 58 عجیب و شگفتآور از شخصیت زنی که در سن ۱۴سالگی با فردی ۲۰سال بزرگتر از خودش ازدواج کرد و شد مادر سه شهید. در این کتاب. شما به خوبی با فراز و نشیبهای روحیِ یک مادرِ منتظر، بالا و پایین خواهید رفت 0 0 فاطمه افضلی 1402/12/2 یادداشت های علم (متن کامل): سال 56 - 1355 جلد 6 امیراسدالله علم 4.5 2 این حجم از فساد اخلاقی شخص اول مملکت واقعا اعجابانگیز بود. هوسبازیهای محمدرضا پهلوی، در این جلد بسیار بسیار نمود بیشتری داشت. نگاه بیشرمانه پهلوی و علم به زن به عنوان سرگرمی جهت رفع خستگی شاهنشاه، جایی برای صحبت نمیگذاره 0 1