یادداشت فاطمه افضلی

پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
        حرف و حدیث‌های آن سال را یادم است. حکومت بر جهل مردم سوار شده و این‌ها. اما مهم نبود ضریح هنوز روی مزار حضرت نصب نشده. همه چیزِ حسین (ع) برای این مردم جدی‌ست. آن‌ها حسین (ع) را و هرچه مربوط به حسین (ع) باشد را دوست دارند. حتی اگر توی چشم‌شان نگاه کنی و بگویی «تو یک مشرکِ خرافاتی هستی.»

مهدی قزلی توی این کتاب در توصیف موفق بود. نماهنگ تولید شده از انتقال ضریح را یکی دو هفته بعد از تمام کردن کتاب دیدم. تمام صحنه‌ها همانی بود که قزلی نوشته بود و من در ذهنم تصور کرده بودم.
ریتم کتاب هم مناسب بود و کمتر پیش آمد که حوصله‌ام سر برود.

پ‌ن:
«پنجره‌های تشنه» اولین تجربه‌ی کتاب صوتی‌ام بود. یعنی آنقدر جذاب بود که اگر نسخه چاپی دم دستم نبود، هدست را می‌گذاشتم و ادامه‌اش را گوش می‌دادم.

      
13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.