معرفی کتاب پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا اثر مهدی قزلی
پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
4.1
156 نفر |
60 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
11
خواندهام
269
خواهم خواند
71
نسخههای دیگر
توضیحات
رسیدیم به روستای نهرمیان.مردم یا حسین گویان می دویدند سمت ضریح،انگار که بخواهند تریلی را فتح کنند.چند دقیقه ایستادیم و موقعی که تریلی داشت حرکت می کرد،به مردم می گفتیم لبه حفاظ را ول کنند که یک وقت زمین نخورند.پسر جوانی سماجت می کرد.گفتم:پسر جان ول کن الان زمین می خوری.پسر که فهمید دیر یا زود باید تریلی را رها کند به من گفت:ببین من فرشادم،من را به اسم دعا کن کربلا.بعد تریلی را ول کرد.داشتیم دور می شدیم که داد زد:فرشاد.... یادت نره.همان جا نشست به گریه و کف دستش را کوبید زمین.دور می شدیم و فرشاد نشسته بود کنار جاده.من هم نشستم پشت تریلی به گریه.حاضر بودم همه چیزم را بدهم جایم را با فرشاد،عوض کنم.
بریدۀ کتابهای مرتبط به پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
نمایش همهلیستهای مرتبط به پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
نمایش همهیادداشتها