یادداشتهای بتول فته پور (38) بتول فته پور 1404/4/8 قصهی زندگی یک برگ نادر ابراهیمی 4.7 2 گاهی بعضی کتابها هستند که ظاهر سادهای دارن، مخصوص بچهها نوشته شدن، اما وقتی میخونیشون، میفهمی چیزی درونشونه که از سن و سال فراتر میره. «قصهی زندگی یک برگ» از همون دسته کتابهاست. نادر ابراهیمی با زبانی شاعرانه و بیادعا، قصهی یک برگ رو برامون تعریف میکنه؛ برگی که از جوانه زدن تا افتادن از شاخه، مسیر زندگی رو طی میکنه. اما پشت این روایت ساده، دنیایی از معنا خوابیده. این کتاب فقط دربارهی برگ نیست؛ دربارهی ما آدمهاست. دربارهی رشد کردن، تجربهها، خاطرهها، پیری، و در نهایت پذیرش پایان. برای بچهها، این کتاب میتونه شروعی باشه برای آشنا شدن با مفاهیم عمیقی مثل تغییر، گذر زمان، پیری، و ارزش کمک به دیگران. زبانش لطیفه، تصویرهاش با طبیعت حرف میزنن، و جملاتی داره که میتونن سالها توی ذهن یک کودک باقی بمونن. مثلاً اونجایی که برگ میگه: «پیری یعنی یک کوه پر از خاطره داشتن» — این جمله خودش یه کلاس درسه. اما چیزی که برای من خیلی دوستداشتنی بود، اینه که ما بزرگترها هم میتونیم از خوندن این کتاب لذت ببریم. نه فقط به خاطر حس نوستالژی یا تصویرهای قشنگش، بلکه چون حرفهایی توی این کتاب هست که انگار یکی از درونمون، از دل خاطرهها و سالهای گذشته، باهامون حرف میزنه. کتاب به ما یادآوری میکنه که مفید بودن، اثر گذاشتن، و به درد دیگران خوردن، تنها معیارهای واقعی رضایت از زندگیان. و چه خوبه که این پیامها با زبانی انقدر لطیف و انسانی بیان میشن. «قصهی زندگی یک برگ» یه کتاب سادهست، ولی از اون سادگیهایی که آدمو تکون میده. برای بچهها آموزندهست، و برای ما، آینهایه که خودمونو دوباره توش میبینیم. 0 2 بتول فته پور 1404/4/8 ماجراهای تن تن: گل آبی هرژه 4.3 3 گل آبی از اون کتابهاست که نه فقط قصه تعریف میکنه، بلکه لایهبهلایه، تاریخ و فرهنگ و سیاست رو هم به تصویر میکشه. چیزی که توی این جلد از مجموعه تنتن خیلی جلب توجه میکنه، نگاه متفاوت هرژه به شرق آسیاست؛ نگاهی که پرهیز داره از کلیشهسازی و با احترام به واقعیتهای اون زمان چین روایت میشه. با خوندن این کتاب، وارد فضایی شدم که هم پرهیجانه، هم پرمعنا. خیابونهای پرغبار شانگهای، فضای تنشآلود بین ژاپنیها، انگلیسیها و چینیها، و حتی جزییات کوچکی مثل لباسها، معماری و عبارات چینی، همه با دقت و وسواس خاصی طراحی شدن. هرژه، به کمک دوست چینیاش چانگ، تونسته واقعیت اون دوران رو از درون و نه از پشت عینک غربیها نشون بده، و این برای من خیلی ارزش داشت. تصاویر کتاب هم بهشکل حیرتانگیزی با روایت هماهنگن. هر کادر، انگار یه قاب نقاشیه با معنا. خشونتها، سوءتفاهمها، و حتی دوستیهای شکلگرفته در دل ناآرامی، همگی صادقانه به تصویر کشیده شدن. بهخصوص شخصیت چانگ که نهتنها نماد یک دوست وفاداره، بلکه نماد درک متقابل و پیوند میان فرهنگهاست. یکی از چیزهایی که برام خیلی مهمه، اینه که کتاب فقط سرگرمکننده نیست؛ به فکر هم وادار میکنه. گل آبی موفق شده بدون شعار دادن، مسئلههای عمیقی مثل استعمار، نژادپرستی، و سوءبرداشتهای فرهنگی رو مطرح کنه ــ اون هم توی قالب یک کمیک. همین ویژگیه که باعث میشه این جلد رو یکی از بهترینها بدونم. در نهایت، بهنظرم گل آبی فقط یه قسمت از ماجراهای تنتن نیست؛ یه تجربهی انسانی و اخلاقیه که نشون میده حتی توی پرهرجومرجترین ماجراجوییها، ریشههایی از حقیقت، دوستی و عدالت میتونه جوانه بزنه. 0 2 بتول فته پور 1404/4/8 سیگارهای فرعون هرژه 4.3 7 دوباره که «سیگارهای فرعون» رو خوندم، حس عجیبی سراغم اومد. یه جور بوی آشنای بچگی... انگار یه لحظه برگشتم به همون روزهایی که بدون هیچ دغدغهای، روی فرش ولو میشدم و صفحات کتابهای تنتن رو یکییکی ورق میزدم. اون وقتا تنتن برای من فقط یه خبرنگار نبود؛ یه قهرمان بود، یه رفیق، کسی که همیشه تو دل ماجراها بود و منم دنبالش میرفتم. این داستان با اون فضای مرموز مصر، دخمههای فرعون، علامتهای عجیب روی سیگارها... همهش دوباره همون هیجان کودکانه رو زنده کرد. همون حس کشف کردن، همون شوقِ حل معماها. وقتی دوپونت و دوپونط رو دیدم، ناخودآگاه خندیدم. چهقدر اون دوتا احمق بامزهن! یادمه وقتی بچه بودم فکر میکردم اونا عمداً گیج میزنن تا ما بخندیم! حالا که بزرگتر شدم، چیزهای دیگهای هم توی داستان برام پررنگ شدن. دلم تنگ شده برای دنیایی که این کتابها توش معنا داشتن. دنیایی بدون گوشیهای هوشمند، بدون شبکههای اجتماعی... ولی پر از ماجراجویی. انگار تنتن یه تیکه از بچگیمو برگردوند؛ یه تیکه شیرین و فراموششده. نمیدونم چند بار دیگه این کتابو میخونم، ولی هر بار، مطمئنم یه لبخند از همون جنس قدیمی میاد روی لبم. یه لبخند که بوی نوستالژی میده... بوی ماجرا، بوی کودکی. 0 6 بتول فته پور 1404/4/6 آدم خواران ژان تولی 3.9 205 کتاب «آدمخواران» اثر ژان تولی، از اون دست کتابهاییه که با وجود حجم کم، لرزه به تنت میندازه. از همون صفحات اول، یه حس ناخوشایند اما عجیبطور زیر پوستت میدوه و تا مدتی بعد از خوندنش هم راحتت نمیذاره. داستان بر اساس یه واقعه واقعی شکل گرفته، اما تولی با زبانی بیرحم و بیتعارف، ما رو پرت میکنه وسط یکی از تکاندهندهترین نمونههای خشونت جمعی و جنون انسانی. چیزی که بیشتر از همه برام ترسناک بود، اینه که مردم این داستان، هیولاهای افسانهای نیستن؛ آدمای معمولین. همسایه، نونوای محل، دوست قدیمی... همون آدمایی که تو زندگی روزمره ممکنه باهاشون سلام و علیک داشته باشی. و واقعاً خوشحالم که از این کتاب فیلمی ساخته نشده، و امیدوارم هیچوقت هم ساخته نشه. چون تصور اینکه اون حجم از خشونت، تحقیر، و وحشیگری بخواد روی پردهی سینما به تصویر کشیده بشه، واقعاً برام غیرقابل تحمله. یه چیزایی هست که فقط باید تو متن بمونه، تو ذهن بمونه. ترجیح میدم این وحشت رو با واژهها تجربه کنم، نه با تصویر. در نهایت باید بگم که اگه دنبال یه کتاب با فضای سیاه، واقعگرایانه و تأثیرگذار هستی که مرز انسان و حیوان رو محو میکنه، «آدمخواران» قطعاً انتخابیه که قراره مدتها یادت بمونه... نه لزوماً چون دوستش داشتی، بلکه چون نمیتونی فراموشش کنی. 2 7 بتول فته پور 1404/4/5 بازی در سپیده دم و رویا آرتور شنیتسلر 4.0 9 وقتی کتاب «بازی در سپیدهدم و رؤیا» رو تموم کردم، حس کردم انگار از یه رؤیای روشن و آشفته بیدار شدم. شنیتسلر توی این دو داستان، با ظرافتی کمنظیر ذهن آدم رو میبره به جاهایی که کمتر جرأت نگاه کردن بهشون رو داریم؛ جاهایی مثل میل، ترس، شک، و ناخودآگاه. «بازی در سپیدهدم» ظاهرش سادهست: افسر جوانی برای کمک به دوستش وارد یک بازی قمار میشه. اما چیزی که تو رو نگه میداره، نه بازی روی میز، بلکه بازی زیرپوستیه که توی ذهن شخصیتها جریان داره. داستان، پر از تنش روانیه. لحظهبهلحظه حس میکنی قراره یه چیزی بریزه به هم. و شنیتسلر این اضطرابو مثل یه موسیقی کمکم اوج میده، تا جایی که خودت هم نمیفهمی کی درگیر شدی. اما گل سرسبد کتاب برای من «رؤیا» بود. داستانی که از یه اعتراف ساده شروع میشه، ولی یواشیواش میبرت به دنیایی وهمآلود. شبها، خیابونا، ماسکها، مهمونیهای پنهانی و... همه چیز طوری چیده شده که با هر قدم، بیشتر غرق بشی توی مرز باریک بین واقعیت و خیال. اینجا دیگه بحث فقط قصه نیست؛ این یه مواجههست با اون بخش از خودت که همیشه ازش فرار کردی. شنیتسلر انگار نویسنده نیست، روانکاوه! مخصوصاً توی «رؤیا» کاملاً حس میکنی که داره با مفاهیم فرویدی بازی میکنه. اگه فیلم Eyes Wide Shut کوبریک رو دیده باشی، برات جالب میشه بدونی که از همین داستان اقتباس شده. در کل، «بازی در سپیدهدم و رؤیا» هم لذت ادبی داره، هم یه تجربهی عمیق ذهنی ـ روانی. اگه دنبال کتابی میگردی که بهت شوک بده، ولی نه با هیجانسازی سطحی بلکه با عمق ذهن و روان آدمی، به نظرم این یکی رو نباید از دست بدی. 2 4 بتول فته پور 1404/3/24 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 59 من همیشه توی کتاب خوندن کُندم، یعنی یه کتاب ممکنه هفتهها دستم بمونه. ولی امروز، نشستم و یه کتاب رو از اول تا آخر تموم کردم. نه چون وقت خالی زیادی داشتم، نه چون کتابی بود که نمیشد زمین گذاشت؛ فقط دلم میخواست یه کم از این همه خبر تلخ فاصله بگیرم، یه کم ذهنم آروم بگیره. انگار مغزم به یه جا امن نیاز داشت، یه جایی که موقتی هم که شده، یادم بره بیرون چه خبره. و خب، امروز اون پناه، همین کتاب بود. 9 106 بتول فته پور 1404/3/11 سه شنبه ها با موری میچ آلبوم 3.7 166 سهشنبهها با موری یکی از اون کتابهایی بود که وقتی تمومش کردم، حس کردم یه چیزی توی قلبم جا به جا شده. داستان واقعی ارتباط میچ آلبوم با استاد پیر و بیمار سابقش، موری شوارتز، یه روایت سادهست، ولی پشت همین سادگی، کوهی از معنا و احساس خوابیده. توی هر سهشنبهای که با هم میگذرونن، یه موضوع مهم از زندگی رو باز میکنن: مرگ، عشق، بخشش، خانواده، ترس، و حتی پیر شدن... چیزهایی که ما هر روز باهاشون درگیریم، ولی کمتر وقت میذاریم تا عمیق بهشون فکر کنیم. موقع خوندن بعضی بخشها واقعاً اشک ریختم... مخصوصاً اونجاهایی که موری دربارهی مواجهه با مرگ حرف میزنه با اون لبخند همیشگیش. اون آرامشی که داشت، اون نگاه عمیق به زندگی... انگار یه نفر داشت آروم توی گوشم میگفت: "زندگی رو ساده بگیر، ولی عمیق زندگی کن." حس میکردم موری داره باهام حرف میزنه، نه فقط با میچ. یه جور دلگرمی از جنس انسانیت، از جنس تجربه، از جنس عشق. از اون کتاباست که همزمان با خوندنش، یه جور کلاس زندگیه. یه یادآوری که عمر کوتاهتر از اونه که با بیتفاوتی ردش کنیم. در مورد فیلمش هم بگم که فیلم «Tuesdays with Morrie» با بازی جک لمون در نقش موری و هنک آزاریا در نقش میچ، انصافاً تونسته فضای کتاب رو تا حد خوبی منتقل کنه. جک لمون اونقدر نقش موری رو با صداقت و لطافت بازی کرده که انگار خود موری جلوی چشماته. فیلم شاید به اندازهی کتاب عمیق نشه، ولی برای کسی که کتاب رو خونده، یه مرور تصویری خیلی دلنشینه. اشکآور و تأثیرگذار، مخصوصاً وقتی صدای موری با اون لحن مهربونش توی گوش آدم میمونه... 10 42 بتول فته پور 1404/3/9 بل آمی گی دو موپاسان 3.7 5 واقعاً نمیدونم از کجا شروع کنم، چون «بلآمی» جزو اون رمانهاییه که بعد از تموم شدنش یه حس عجیبی ته دلت میمونه. نه فقط بهخاطر داستان جذابش، بلکه بهخاطر اینکه با شخصیتهاش زندگی میکنی، حرص میخوری، گاهی تحسین میکنی، گاهی دلت میخواد یکی رو محکم تکون بدی! 😂 ژرژ دوروا، شخصیت اصلی، نماد تمام کسانیه که از بیچیز بودن خسته شدن و دنبال یه راه سریع برای بالا رفتنن. ولی نه از راه درست. خودش نه آدم خاصیه، نه بااستعداد، نه حتی خیلی تلاشگر. اما چیزی که داره، ترکیبیه از ظاهر فریبنده، زبونبازی، و شاید مهمتر از همه، یه غرایز قوی برای شناسایی موقعیتهای طلایی (یا بهتر بگم، فرصتهای کثیف). نکتهای که برام خیلی جالب بود، اینه که موپاسان هیچوقت قضاوت نمیکنه. یعنی نمیگه ژرژ خوبه یا بده. فقط نشون میده که چطور این آدم، به جای اینکه درگیر وجدان و اخلاق بشه، میره جلو، یکییکی از زنها استفاده میکنه، و قدمبهقدم خودش رو میکشه بالا توی جامعهای که کاملاً پذیرای همچین شخصیتیه. یه جورایی، جامعه همدستشه! از طرفی، زنها در این رمان نقش خیلی پررنگی دارن. برخلاف خیلی از رمانهای اون دوره، اینجا زنها نه صرفاً موجودات احساساتی و وابسته، بلکه هوشمند، تحلیلگر و تأثیرگذار هستن. حتی میتونم بگم بیشتر از مردها اهل سیاست و بازیهای پشتپردهن. فقط تفاوتشون با ژرژ اینه که قدرتشون اغلب مخفی و پنهانه، چون فضای جامعه اجازه نمیده مستقیم در قدرت باشن. پس مجبورن از راههای دیگه تأثیر بذارن. موضوعاتی مثل رسانه، فساد سیاسی، روابط طبقاتی، نابرابری جنسیتی و حتی نقش ظاهرسازی توی موفقیت اجتماعی، همه توی بلآمی خیلی زیرپوستی و هنرمندانه پرداخت شده. واقعاً قابل تحسینه که موپاسان چطوری تونسته توی یه داستان نهچندان بلند، این همه حرف بزنه بدون اینکه شعار بده یا خستهمون کنه. در نهایت، چیزی که از بلآمی یاد گرفتم اینه که همیشه این ما نیستیم که انتخاب میکنیم آدم خوبی باشیم یا نه؛ گاهی شرایط، ساختار جامعه، و فشارهای بیرونی، ما رو هل میدن به سمتی که حتی خودمون هم نمیفهمیم چطور اونجا قرار گرفتیم. البته این حرف، توجیه نیست، فقط یه نیش واقعگرایانهست. اگر دنبال یه رمان کلاسیک با شخصیتپردازی قوی، نقد اجتماعی عمیق، و داستانی که ذهنتو درگیر کنه هستین، «بلآمی» یکی از بهترین انتخابهاست. نسخهٔ سینمایی بلآمی (۲۰۱۲) با بازی رابرت پتینسون هم ساخته شده. فضای بصری فیلم خیلی چشمنوازه و پتینسون تونسته اون حالت سرد، مرموز و حسابگر ژرژ رو خوب دربیاره، هرچند عمق روانیای که توی کتاب هست تو فیلم کمتر حس میشه. 0 17 بتول فته پور 1404/2/18 در شب داعش: بازگشته از دوزخ سوریه پولین گنا 1.8 2 کتاب «در شب داعش» برام تجربهای نسبتاً متفاوت بود. موضوع کتاب، یعنی روایت زندگی مردم در دوران سلطه داعش، جذاب و مهمه. مخصوصاً چون این مسائل واقعیان و اثر مستقیمی روی زندگی آدمها گذاشتن. نویسنده سعی کرده با نثری ساده و روان، داستانهایی از دل تاریکی و ترس رو به تصویر بکشه و واقعیتهایی رو بگه که خیلیها شاید نشنیده باشن. از نظر من، یکی از نقاط قوت کتاب اینه که تونسته فضای رعبآور و خفقانآلود دوران داعش رو بهخوبی منتقل کنه. آدم حس میکنه همراه شخصیتها داره از خیابونهایی رد میشه که پر از ناامنیه یا شبهایی رو تجربه میکنه که هر لحظه ممکنه با یه اتفاق دردناک به پایان برسه. نویسنده با استفاده از خاطرات و مشاهدات مستقیم، تونسته بخشی از درد مردم رو نشون بده و یادمون بندازه که امنیت، نعمتیه که همیشه نبوده. اما در کنار این نکات مثبت، به نظرم کتاب نقاط ضعفی هم داشت. یکی از چیزهایی که باعث شد کتاب خیلی من رو درگیر نکنه، یکنواختی بعضی روایتها بود. گاهی احساس میکردم تو بعضی بخشها اطلاعات تکراریه یا زاویه دیدها اونقدر متفاوت نیستن که هر فصل برام تازگی داشته باشه. همچنین، شخصیتپردازی در بعضی موارد سطحی بود و من نتونستم به بعضی از شخصیتها اونطور که باید نزدیک بشم یا باهاشون همدلی کنم. در مجموع، از نظر من «در شب داعش» کتابی متوسط بود؛ نه خیلی قوی که آدم رو تا مدتها درگیر خودش کنه، و نه ضعیف که خوندنش اتلاف وقت باشه. ارزشش رو داشت که بخونم، چون باعث شد بیشتر درباره رنجهایی که مردم بیگناه تو اون شرایط کشیدن فکر کنم، اما انتظار داشتم عمیقتر و چندلایهتر باشه. بهنظرم اگر نویسنده کمی بیشتر روی ساختار داستانها و تنوع لحن کار میکرد، کتاب میتونست اثرگذاری بیشتری داشته باشه. 0 4 بتول فته پور 1404/2/16 خاطرات خانه اموات فیودور داستایفسکی 3.7 22 کتاب خاطرات خانه اموات تجربهای عمیق و متفاوت برای من بود؛ نه فقط بهخاطر محتوای داستانیاش، بلکه بهخاطر آنچه در لایههای پنهان آن جریان دارد. داستایفسکی با زبانی ساده اما روانشناسانه، سفری را آغاز میکند به درون روح انسان، جایی که خوبی و بدی در هم تنیدهاند و مفاهیم مرگ، رهایی، توبه و انسانیت به شکلی بیپرده و گاهی دردناک به تصویر کشیده میشوند. در طول خواندن این کتاب، بارها با خودم فکر کردم: چه چیزی یک انسان را از دیگری متمایز میکند؟ آیا مجازات واقعاً اصلاحگر است یا صرفاً شکننده؟ شخصیت اصلی داستان، که مثل خود داستایفسکی در تبعیدگاه زندگی میکند، بهتدریج نگاهی تازه به انسانهایی پیدا میکند که تا پیش از آن شاید فقط برچسب «جنایتکار» به آنها میزد. این کتاب برای من فرصتی شد برای دیدن انسانها فراتر از اشتباهاتشان. از همه بیشتر، آن لحظاتی مرا تکان داد که نویسنده از تنهایی و خرد شدن روح سخن میگفت؛ جایی که انسان با همه زخمهایش، هنوز میکوشد خود را در دل تاریکی حفظ کند. به نظرم داستایفسکی در این کتاب ثابت میکند که حتی در سیاهترین لحظات، چیزی از نور و امید درون آدمها باقی میماند. در پایان، خانه اموات فقط داستانی از تبعید نیست؛ بلکه دعوتی است به اندیشیدن، به مهربانتر بودن، و به فهم عمیقتری از انسان. و این همان چیزیست که آن را برایم ارزشمند و ماندگار کرد. 0 10 بتول فته پور 1404/1/30 توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره تتسوکو کورویاناگی 4.1 45 کتاب «توتوچان: دختری آنسوی پنجره» برای من یه تجربهی خیلی خاص بود. داستانش ساده و صمیمیه، اما در دل همین سادگی، حرفهای خیلی بزرگی دربارهی کودکی، آموزش، و انسانیت داره. نویسنده با نگاهی کودکانه و در عین حال عمیق، خاطرات خودش از مدرسهای متفاوت به اسم توموئه رو تعریف میکنه؛ جایی که معلمها به جای محدود کردن بچهها، بهشون آزادی، اعتماد و احترام میدادن. توتوچان با انرژی و کنجکاویش خیلی زود تو دل خواننده جا میگیره. اما چیزی که بیشتر از همه برام جالب بود، شخصیت مدیر مدرسه بود؛ مردی که واقعا معنی آموزش درست رو میدونست و به تفاوتهای بچهها احترام میذاشت. این کتاب برام یادآوری کرد که چقدر مهمه به بچهها گوش بدیم، بهشون فرصت بدیم خودشون باشن و با عشق و احترام باهاشون رفتار کنیم. خوندنش یه جور حس آرامش، امید و الهام بهم داد. در سال ۲۰۲۳انیمهای با همین نام ساخته شد با حالوهوایی لطیف که تونسته فضای گرم و کودکانهی کتاب رو خوب به تصویر بکشه. طراحیها ساده و دلنشینه، و صداگذاریها حس صمیمیت داستان رو تقویت میکنه. البته مثل بیشتر اقتباسها، بعضی جزئیات کتاب جا افتاده، ولی روح کلی ماجرا و پیامهای اصلی مثل اهمیت آزادی در آموزش و احترام به کودک بهخوبی حفظ شده. 0 22 بتول فته پور 1404/1/25 خون دیگران سیمون دو بووار 4.0 8 وقتی کتاب خون دیگران از سیمون دوبوار رو شروع کردم واقعا محو قلمش شدم. یه رمان اگزیستانسیالیستی عمیقه که به شکل ظریفی بین مفاهیمی مثل آزادی، مسئولیت ، عشق و تعهد اجتماعی پل میزنه. داستان تو دوران اشغال فرانسه می گذره، ولی کاملا با دغدغههای امروز هم ارتباط داره. دوبوار خیلی هوشمندانه نشون میده که هیچ تصمیمی تو خلأ گرفته نمیشه، همیشه "خون دیگران" ممکنه پشت انتحابهای ما باشه حتی وقتی نیتهامون خوبه. بیشتر از اینکه یه داستان عاشقانه باشه یا سیاسی باشه، این کتاب یه درگیری درونیه؛ کشمکش بین موندن یا رفتن، بین بیتفاوتی و مسئولیت. شخصیت هلن برام خیلی جذابه؛ کسی که کم کم از بیتفاوتی درمیاد و به یه آگاهی عمیق میرسه. زبان رمان ساده نیست ولی ارزش وقت گذاشتن رو داره. از این کتاب در سال ۱۹۸۴ فیلمی به همین نام ساخته شده 0 16 بتول فته پور 1403/12/29 بیچارگان فیودور داستایفسکی 3.8 83 کتاب بیچارگان از فئودور داستایفسکی، یکی از آثار مهم و تأثیرگذار ادبیات روسیه است، مخصوصاً چون اولین رمان این نویسنده بزرگ به حساب میاد. داستان با نامهنگاری بین دو شخصیت فقیر—ماکار دِووشکین و واروارا دوبرُسلووا—پیش میره و بیشتر روی احساسات، سختیهای زندگی، و رابطهی انسانی بین آدمهایی که چیزی برای از دست دادن ندارن تمرکز داره. چیزی که این کتاب رو خاص میکنه، نگاهیه که داستایفسکی به زندگی آدمهای ساده و گرفتار داره. او با ظرافت نشون میده چطور فقر فقط مشکل مالی نیست، بلکه روی روح و شخصیت آدمها هم تأثیر میذاره. شخصیت ماکار با وجود همه بدبختیها، آدم شریفی باقی میمونه و همین باعث میشه خواننده دلش برایش بسوزه، ولی همزمان بهش احترام بذاره. در کل، بیچارگان داستانی ساده اما عمیقه. ما رو با دنیای درونی آدمهایی آشنا میکنه که اغلب نادیده گرفته میشن. خوندن این کتاب برای من مثل دیدن دنیایی تلخ اما واقعی بود، با آدمهایی که هنوز ته دلشون به خوبی و محبت باور دارن. 0 3 بتول فته پور 1403/11/11 کارخانه مطلق سازی کارل چاپک 3.3 2 نتونستم با کتاب ارتباط بگیرم اولش برام جذاب و جالب بود ولی هر چی میرفت جلوتر بیشتر کسلم میکرد راستش کتاب رو نصفه رها کردم 0 3 بتول فته پور 1403/11/1 یک اتفاق مسخره فیودور داستایفسکی 3.7 64 داستان در مورد یک دولتمرد بلندپایه است که سعی میکنه انسانیت رو سرلوحه زندگیش قرار بده ولی دوستانش اون رو یک فرد شعار زده میدونن و حالا برای اینکه ثابت کنه واقعاً نسبت به قشر فرودست جامعه فروتن هست دست به عملی میزنه که نتیجهاش میشه یک اتفاق مسخره.... 0 4 بتول فته پور 1403/10/14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 522 مغازه خودکشی به نویسندگی ژان تولی تقابل امید و ناامیدی، مرگ و زندگی، نشاط و افسردگی و حتی گریه و خنده است. ژانر کتاب رو میشه کمدی سیاه در نظر گرفت نمیتوان گفت کتاب درجه یکی هست و نمیشه گفت کتابی هست که ارزش خواندن نداره. پایان کتاب در حالی که شوکه کننده است اصلاً با موضوع اصلی داستان همخوانی نداره. احتمالاً دوست داشتم جور دیگری به پایان برسه شاید نویسنده فقط دنبال یک پایانبندی کوبنده بوده نمیدانم... در سال ۲۰۱۲ انیمیشنی با همین نام به کارگردانی پاتریس لوکنت ساخته شد که کمی با کتاب تفاوتهایی داشت. این تفاوتها به بهتر شدن داستان خیلی کمک کرده. پایان انیمیشن با اون هدف اصلی که از ابتدا به مخاطب تزریق میشه کاملاً همخوانی داره و بهتر از کتاب تونسته شخصیت پردازی کنه. میتونم این پیشنهاد رو بدم که انیمیشن رو ببینید و سراغ کتاب نرید. ⚔️ هشدار: انیمیشن مناسب کودکان نیست 0 32 بتول فته پور 1403/10/10 مرگ فروشنده آرتور میلر 4.1 43 مرگ فروشنده کتابی هست که در شما همزاد پنداری ایجاد میکند به خصوص اگر در دهه سوم زندگی خود باشید. مرگ فروشنده روایتگر زندگی ویلی لومان بازاریابی که دچار فروپاشی روانی شده و باعث و بانی این فروپاشی، نظام سرمایهداری هست که با افراددمثل پرتقال رفتار میکنه. پرتقال را میخوره و پوستش رو دور میاندازه ولی انسانها پرتقال نیستند که به همین راحتی دور انداخته بشن. ویلی لومان مدام دنبال علت ناکامیهاش میگرده و این باعث میشه موقعیت مکانی و زمانی خودش رو گم کنه اگر دنبال یک داستان خطی هستید این کتاب مناسب شما نیست زیرا مدام در حال سفر در زمان هستید. از روی این کتاب چندین تئاتر و فیلم اقتباسی ساخته شده است. در سال ۱۹۸۵ فیلمی به کارگردانی فوکلر اشلوندروف ساخته شد که کاملا مطابق با کتاب پیش میرود بازیها و کارگردانی به شدت درست از آب درآمده و میتوان به عنوان یک فیلم خیلی خوب ازش یاد کرد. در سال ۱۳۹۵ یک فیلم اقتباسی ایرانی از این کتاب ساخته شد به نام فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی که جایزههای مختلفی از جمله اسکار و کن را تصاحب کرد. ولی اگر دنبال فیلمی با عنوان مرگ فروشنده هستید این فیلم رو پیشنهاد نمیکنم چون ارتباط خاصی با اصل کتاب نداره و میتونید صرفاً به عنوان یک فیلم سوای کتاب تماشا کنید. 4 36 بتول فته پور 1403/9/25 قلب ضعیف و بوبوک فیودور داستایفسکی 3.3 12 خیلی داستان کوتاه خوان نیستم و نمی تونم خیلی نظر بدم در ت همین حد بگم که کمتر از بقیه آثار داستایفسکی دوستش داشتم 0 7 بتول فته پور 1403/9/12 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 157 بادگیر کتابی هست که احساسات مختلفی رو در تو برمیانگیزه، مثل نفرت، عشق ،غم، جدایی، دلتنگی و حتی شرارت. ما با یک عاشقانه بیمارگونه روبرو هستیم که با نفرت گره خورده اصلاً نمیدونی توی این کتاب از کدوم شخصیت خوشت بیاد یا از کدوم بدت بیاد هر شخصیت نقاط تاریک و روشن خودش رو داره. این کتاب یگانه اثر امیلی برونته هست یک نکته میگم که شاید بعد از خوندن کتاب به کارتون بیاد خواهران برونته همگی در سن کم از دنیا رفتند و این موضوع اثر زیادی روی روند داستان داره و به نحوی میشه گفت امیلی از زندگی خودش الهام گرفته و این کتاب رو نوشته. از کتاب بلندیهای بادگیر فیلمهای زیادی ساخته شده تا جایی که من میدونم ۹ فیلم که من محصول ۲۰۱۱ رو دیدم متأسفانه فیلم تا نصفه داستان فقط پیش رفته و ادامه رو رها کردن ولی توی برنامههام هست که نسخه دیگهای رو ببینم که لذت دوچندان ببرم. 0 3 بتول فته پور 1403/9/1 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 111 نظرات بقیه رو که میخوندم خیلیها با این کتاب ارتباط نگرفتند ولی من محصور این عشق شدم. شما با یک کتاب عاشقانه شاهکار طرف هستید که پر از نمادهای مختلف هست. یک رویای آمریکایی کامل، نویسنده، آمریکای ثروتمند بعد از جنگ جهانی را به خوبی تصویر کشیده. انتهای کتاب شما را شوکه میکنه یک پایانبندی فوق العاده داره دو فصل آخر کتاب بارها به خودم چند دقیقه تنفس میدادم که بتونم ادامه بدم. از این کتاب دو فیلم ساخته شده یکی در سال ۱۹۷۴ و دیگری سال ۲۰۱۳، در فیلم اول سبک و سیاق پوشش و فرهنگ بیشتر به فضای کتاب نزدیکه منتها فیلم دوم خیلی خیلی بیشتر به کتاب وفادار بوده که این موضوع را به شدت دوست داشتم. 0 6