یادداشت بتول فته پور

        کتاب «تن‌تن و گوش شکسته» یکی از اون داستان‌هایی بود که از همون صفحه‌ی اولش حس ماجراجویی رو تو دلم زنده کرد. این‌بار فضای داستان بیشتر رنگ و بوی معمایی داشت و پیدا کردن راز یک مجسمه‌ی قدیمی، قصه رو حسابی هیجان‌انگیز کرده بود. هِرژه مثل همیشه با جزئیات ظریف و شوخی‌های به‌جا، هم خندوند و هم کنجکاوم کرد. چیزی که برام جالب بود، ترکیب ماجراجویی با نقد اجتماعی بود؛ مثلاً اشاره به طمع و جنگ بر سر منابع که خیلی زیرپوستی و هوشمندانه روایت شده. پایان‌بندی داستان هم به نظرم یکی از هوشمندانه‌ترین‌ها توی مجموعه‌ی تن‌تن بود، چون هم غافلگیرکننده بود هم به شکل ظریفی با شروع داستان گره می‌خورد. به‌طور کلی، «گوش شکسته» برام مثل یک سفر کوتاه اما پر از اتفاق‌های رنگارنگ بود که وقتی کتاب رو بستم، هنوز حسش باهام مونده بود.

      
21

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.