معرفی کتاب تاکسی سواری اثر سروش صحت

تاکسی سواری

تاکسی سواری

3.2
86 نفر |
39 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

19

خوانده‌ام

133

خواهم خواند

70

شابک
9786220111634
تعداد صفحات
161
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

کتاب تاکسی سواری، نویسنده سروش صحت.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تاکسی سواری

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به تاکسی سواری

یادداشت‌ها

          اعتراف می‌کنم که با دیدن اسم نویسنده، از خیر تورق گذشتم و چشم بسته کتاب را خریدم و مثل اکثر خریدهای بی مبالات، درس عبرت شد برایم!
باید طرفدار ژانر سورئال باشید تا از کتاب بهره ببرید وگرنه چیزی که در مقابل شما قرار دارد، مجموعه ای داستان است که حاصل تخیل نویسنده از موقعیت های مختلف سوار شدن به تاکسی و همسفری با افراد مختلف در مسیرهایی کوتاه است. انتزاعی بودن داستان ها گاهی چنان شدید است که آدم فکر میکند افسانه ای که درباره شاعران سبک هندی بر سر زبان هاست در مورد نویسنده هم میتواند صدق کند (یعنی داستانها در حال مکاشفه و در حالی بین خواب و بیداری به نویسنده الهام شده!) .
اما فارغ از ژانر و سبک، آنچه موجب آزار مخاطب است تکرار های پی در پی است که در داستان ها اتفاق می افتاد . مثلا در چندین داستان، راننده یا مسافر کناری، همکلاسی یا معلم مدرسه راوی است. در واقع انگار کتاب حاصل تمرین های نویسندگی سروش صحت است و نسخه های نهایی شده برای سریال هایش را جمع کرده و کتاب کرده است. چرا این ادعا را میکنم؟ چون علاوه بر تکرار موقعیت ها و سوژه ها و حتی اتفاقات و مکالمات، برخی از داستانک ها را در سریال های مختلف او دیده ایم ( البته نسخه اعلا و برترش را) بیش از همه در سریال لیسانسه ها.
        

36

Asal

Asal

1403/10/2

          ۳/۵
قسمتی از کتاب:
جلو نشسته بودم و بیرون را نگاه می کردم. وانت نیسان آبی رنگی از کنارمان رد شد که بالای سپرش نوشته بود: «خرید ضایعات بهانه است کوچه کوچه ی شهر را می‌گردم بلکه تو را پیدا کنم.»
به راننده گفتم «خدا کنه گمشده ش رو پیدا کنه»
راننده گفت «اتفاقاً کاش پیداش نکنه.»
گفتم «چرا؟»
گفت «برای این که اگه پیداش کنه می‌بینه یه عمر الکی گشته. بهت قول میدم اگه همدیگه رو ببینند دو تا غریبه اند. نه اون دیگه اون آدم سابقه، نه این.»
سکوت کرد و لحظه ای بعد گفت «آدم‌ها نه باید خیلی به هم نزدیک بشن نه باید خیلی از هم دور بشن.»
گفتم «ولی شاید هم هیچ کدوم فرقی نکرده باشند.»
راننده گفت «زمان عین سوهانه تندی و تیزی رو می‌بره ولی شکل همه چی رو عوض می‌کنه.»
 

نمیدونم این نظر ناشی ذهنیت مثبتیه که نسبت به شخصیت نویسنده دارم یا واقعا نشات گرفته از محتوای خود کتابه اما برخلاف اغلب کامنت ها، من لذت بردم از حرفی که پسِ خیلی از داستانک ها بود... خیلی از داستانک ها ذهنم رو برای چند ساعت به خودش درگیر کرد و خیلی ها برام ملموس بود و این بنظرم دقیقا همون چیزیه که خواننده از یک داستان میخواد: درگیر شدن با محتوا.
اما طبیعتا قبول دارم که میشد خیلی عمیق‌تر، جدی‌تر و شاید بعضی جاها زیباتر به این مسائل و احساسات درونیِ نویسنده نسبت به محیطش پرداخت.
        

2