علیرضا گلرنگیان

علیرضا گلرنگیان

@alirezagolrangian

104 دنبال شده

55 دنبال کننده

            دانشجوی کارشناسی آموزش ابتدایی
دوستدار خواندن و نوشتن

          
a_golrangian
alireza_golrangian
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        عمویی داشتم - و هنوز دارم! - که سالی یکبار به بهانه عیددیدنی به خانه‌شان سر می‌زدیم. در همان سالی یکبار وقتی یواشکی پایم به یکی از اتاق‌ها باز می‌شد، کتابی درشت را روی طاقچه می‌دیدم که زیر پارچه‌ی توری گلداری در انتظار خوانده شدن بود. شکل و شمایل کتاب همانی بود که در تلویزیون آن را تبلیغ می‌کردند و نامش در گویش محلّی من بسیار آشنا بود: «دا». دخترعمویم وقتی دید که زیاد کنار این کتاب می‌پلکم، با خوشرویی آن را به من امانت داد، امانتی که هیچ‌گاه پس داده نشد. من در عالم بچّگی خوشحال بودم که وقتی تبلیغ‌ها را نشان می‌دهند، کتاب هم دم دستم حاضر است. چند سالی گذشت و بالغ‌تر که شدم، نگاه ویترینی قبلی را کنار گذاشتم و شروع کردم به خواندن. شروعی کوبنده بود: «سه ماه بود که از پدر خبری نداشتیم...» تا به خودم بیایم، دیدم که شب‌ها با این کتاب می‌خوابم و روزها در میان کوچه‌های گلوله‌خورده‌ی خرمشهر و اجساد مظلوم روی هم  تلنبار شده در سردخانه مواجه می‌شوم‌. همپای «سیّده زهرا» بزرگ می‌شدم و از رفتن به خانه ویلایی جدید ذوق می‌کردم. در برگه‌های پایانی، جنگ تمام شده و خاطره‌هایش باقی مانده بود و «دا» که یعنی مادر، یعنی سرزمین مادری، نیاز به زمانی برای استراحت داشت، یک استراحت عمیق... «دا»، شاید بزرگترین تجربه‌ی کتاب‌خوانی من باشد و البته دردناکترین، در سال‌های آغاز نوجوانی‌ام.
      

3

        یک روز سر صف صبحگاهی آقای مدیر به ما اعلام کرد که از اداره چند بسته کتاب به آنها هدیه داده اند، که البته ما باید آنها را بخریم. تعداد کسانی که از شنیدن این خبر واکنش نشان دادند زیاد نبود و یکی از آنها بالطبع مسئول کتابخانه مدرسه بود، یعنی شخص شخیص خودم.
در حالیکه با شوق دیدن کتاب تازه بسته های آنها را باز می کردیم و لای قفسه های آهنی خاک گرفته می چیدیم، نور خورشید از لابه لای شاخه های درختان می گذشت و با برخورد به پنجره و میله حفاظ آن به داخل می آمد. دوستم کارش را که تمام کرد، از آن اتاقک کوچک رفت و من ماندم کلّی انتخاب البته با جیب محدود.
آن روز و آن ساعت من با بهترین نویسنده های دنیای ادبیّات آشنا شدم. مردی سیبیلو با چشم هایی که به طرزی مسخره آمیز می خندیدند و کلاهی کج بر سر، آقای جلال آل احمد. نویسنده بعدی نه چشم های مخصوصی داشت و نه کلاهی بر سر داشت امّا جایی برای خودش در گوشه ای از دلم دست و پا کرد و نشست. آقای خسرو باباخانی، یکی از معمولی ترین چهره های دنیا را داشت و البته یکی از بی نظیرترین قلم ها را.
هنوز هم وقتی می خواهم داستان بنویسم، خصوصاً داستان کودکانه، ساختار این کتاب از خاطرم می گذرد. اقتباسی لطیف و به یاد ماندنی از داستانی تاریخی که همه ی ما به یاد داریم، با آنکه آنجا نبوده ایم و نزیسته ایم، عهد شکنی پدرمان آدم و مادرمان حوا. حواسمان باشد به آدم ها و حواهایی که در وجودمان لانه کرده اند و هر آن ممکن است عهد و پیمان را زیر پا بگذارند.
      

2

        اشتباه نکنید، قرار نیست با خواندن این کتاب علم جامعه شناسی را یاد بگیرید. منظور نویسنده از جامعه شناسی خودمانی، گذری بر آداب و رسوم ما ایرانی هاست، با نگاهی انتقادی و بدبینانه. نویسنده با بیانی ساده و روان پاره ای از ویژگی های نکوهش شده ی ما ایرانی ها را از قبیل حسادت ورزی، دروغگویی و فرار از مسئولیت را بر می شمرد و آنها را به ما یادآوری می کند‌. از آنجا که خود نویسنده اعتراف می کند که قصد ارائه ی راهکار ندارد و تنها در پی شناختی اجمالی از «ما بودن» ما ایرانی هاست، انتظارات ما از این کتاب هم کاهش می یابد. با این حال همین رویکرد هم در بعضی جاها دچار اشتباهاتی شده و به سطح تحلیل هایی می رسد که روزانه در صف های نانوایی و یا داخل تاکسی ها می شنویم. این کتاب برای زمانه خودش ممکن است سودمند بوده باشد و اهداف نویسنده را محقّق کرده باشد، امّا در زمانه کنونی که با رشد شبکه های اجتماعی بازار اینگونه یادداشت ها داغ شده است، کارایی ندارد. در نهایت خواندنش را برای مخاطب آگاه امروزی دارای فایده های زیادی نمی دانم.
      

28

        یا کاشفَ الکربِ عَن وجهِ الحسین
.
کتاب، آغاز بسیار گیرایی دارد:
«شریعه‌ی فرات پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر.
سوار تشنه‌لب، لحظه‌به‌لحظه به آب نزدیک‌تر می‌شود؛ با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب.
لبخند، لب‌های ترک خورده‌اش را به خون می‌نشاند.
اسب در زیر پایش به عقابی می‌ماند که مماس با زمین پرواز می‌کند.
آنقدر رعنا و رشید و بلندبالاست که اگر پا از رکاب بیرون کشد، سر انگشتانش خراش بر چهره‌ی زمین می‌اندازد... »
.
انصافاً قلم آقای شجاعی در توصیف صحنه‌ها ‌بی‌نظیر است. در این کتاب، به وضوح، هم صدای شُرشُر فرات را خواهید شنید و هم صدای شکستن قلب علمدار را، آن‌گاه که تیر حرامی‌ها می‌نشیند بر مشک آب عزیزتر از جانش.
.
امّا این توصیفات گیرا رفته‌رفته ناپدید می‌شود و حال‌و‌هوای کتاب، به شعر نزدیک‌تر. اوج این ماجرا هم در فصل «عبّاس فرشتگان» رخ می‌دهد (فصلی کمرشکن با حجم صد صفحه!). تمام‌کردن «عبّاس فرشتگان» و قسمت‌های مشابه‌ آن، خیلی زمان بُرد برایم.
.

هم‌چنین نویسنده، لشکر دشمن را چه در صفین و چه در کربلا، بیش از حد ضعیف نشان داده که این امر، خوشایند مخاطب حرفه‌ای نخواهد بود.
.
با این همه، «سقّای آب و ادب» کتابی است که می‌توان صفحاتش را با آب دیده خیس نمود. جز این هم انتظار نمی‌رود از نویسنده‌ای که خود از ثمرات پاک این شجره‌ی طیّبه است. اجرشان با قمر منیر بنی هاشم (ع).
      

1

        چرا امام‌حسن‌(ع) خلافت را به معاویه واگذاشتند؟ اگر راه شهادت را برمی‌گزیدند، بهتر نبود؟ دلیل قیام برادرشان امام‌حسین(ع) چه بود؟ اساساً حرکت ایشان از نوع قیام بود یا فرار؟

کتاب «دو امام مجاهد» پاسخ می‌دهد. این کتاب شامل شش گفتار از رهبر انقلاب است که در جمعی از مردم عادی بیان کرده‌اند. دو گفتار اوّل درباره‌ی صلح امام‌حسن(ع) و گفتارهای بعدی درباره‌ی قیام امام‌حسین(ع) است. 

آیا عقب‌نشینی همواره ناپسند است؟
عقب‌نشینی ظاهراً کار درستی نیست. اگر این کار از مصعومان(ع) سر بزند، تعجّبش بیشتر است. با این‌ حال، در آیه‌ی پنجم سوره‌ی انفال آمده که عقب‌نشینی به‌منظور تجدید قوا اشکالی ندارد و بلکه لازم است؛ مانند ترفندی که امام‌حسن‌(ع) در برابر معاویه به کار برد.

چرا امام‌حسن‌(ع) شهادت را انتخاب نکرد؟
شهادت یا جان‌دادن در راه خدا باید ثمربخش باشد. اگر امام‌حسن(ع) با معاویه می‌جنگید و اینگونه به شهادت می‌رسید، تمام یاران ایشان کشته می‌شدند و اسلام ناب محمّدی برای همیشه از میان می‌رفت‌. بنابراین، امام‌حسن(ع) از در صلح وارد شد تا با یک تیر دو نشان بزند: اسلام حقیقی زنده بماند و زمینه‌ی بازپس‌گرفتن حکومت نیز فراهم شود.

دلیل قیام امام‌حسین(ع) در کربلا چه بود؟
در طول تاریخ پاسخ‌های گوناگونی به این سؤال داده‌اند. گروهی معتقدند که امام‌حسین(ع) فردی متعصّب بود که حاضر نبود از آبروی ایل و تبارش دست بکشد و به همین خاطر، قیام کرد. بعضی می‌گویند امام‌حسین(ع) عاشق خدا بود و می‌خواست با این قیام، همه‌ی داروندارش را فدای معشوق کند. عدّه‌ای نیز دلیل قیام حضرت را عمل‌کردن به دستوری خصوصی می‌دانند که از جانب خداوند به دست ایشان رسیده بود. در صورتی‌که دلیل اصلی قیام کربلا را خود حضرت در بیاناتشان گفته‌اند: «امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح در امّت پیامبر».

آیا حجم کتاب مناسب است؟
کتاب‌ها باید خالی از زوائد باشند و هر مطلب را فقط یکبار بیان کنند. نویسنده‌ نیز باید اصول درست‌نویسی را بداند و از نوشتن جملات دراز و بی‌قاعده پرهیز کند. این ویژگی‌ها سبب می‌شود که خواننده، بیشترین اطلاعات را در کمترین زمان ممکن به دست آورد. کتاب حاضر به‌سبک سخنرانی تألیف شده و پر از تکرار مکرّرات و جملات بلند است. از این رو حجم آن زیاد و خواندش وقت‌گیر است.

در آخر، توصیه می‌کنم که این کتاب را بخوانید؛ زیرا به سؤالات اساسی تاریخ اسلام پاسخ‌های شایسته‌ای داده است.
      

2

1

باشگاه‌ها

🌐 اندیشه مطهر 🌐

134 عضو

حکمتها و اندرزها

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

بی کتابی

24

سفر نویسنده: ساختار اسطوره ای در خدمت نویسندگان
          1. به نظرم هر کس 30 - 40 فیلم برتر تاریخ هالیوود را دیده باشد ناخودآگاه به یک ساختار کلی در ساختن داستانها پی میبرد. این که در کدام پرده مسئله اصلی قهرمان مطرح میشود و در کدام پرده قهرمان درگیر غامض ترین مشکل میشود و کجای داستان باید انتظار یک چرخش در داستان را داشته باشیم. با اندکی بیش و کم تمام مراحل دوازده گانه ای که این کتاب مشخص میکند را همه ما میتوانیم در فیلم های مختلف پیدا کنیم یا حتی هنگام دیدن یک فیلم امریکایی حدس بزنیم الآن چه اتفاقی می افتد. بنابراین ای بسا فیلمنامه نویسی این کتاب را نخواند ولی تحت تاثیر هالیوود فیلمنامه ای بنویسد کاملا منطبق بر الگوی ارائه شده در این کتاب

2. اما مرور این کتاب برای فیلمنامه نویس/داستان نویسی که بخواهد بر اساس یک الگوی تجربه شده فیلمنامه/رمان بنویسد حتما مفید خواهدبود. این که این الگو دست و پای خلاقیت نویسنده را میبندد نگرانی خود کریستوفر ووگلر هم هست و به همین خاطر مدام گوشزد میکند که نویسنده باید خلاقانه با این الگو برخورد کند. در مثالهای مختلفی که از بی شمار فیلم امریکایی می آورد نشان میدهد که چطور الگوی سفر قهرمان اشکال مختلفی پیدا کرده است. البته من گاهی احساس میکردم به زور میخواهد الگو را بر بعضی فیلمها منطبق کند اما در همین اندازه هم موفق میشود نشان بدهد که این الگو واقعا جواب میدهد

3. آبشخور اصلی طراحی الگوی سفر قهرمان کتاب "قهرمان هزار چهره" که من هنوز نخوانده ام و تشنه ام که بخوانمش و آبشخور آن کتاب هم نظریات یونگ درباره کهن الگوهاست. اما من احساس میکنم واقعا رشته ای که این کتاب را به کهن الگوها پیوند میدهد در خیلی قسمتهای کتاب گسسته شده. والله اعلم

4. ضعف عمده کتاب این است که در خصوص انطباق الگوی مطرح شده بر آثار شاخص سینما و ادبیات دیگر کشورهای جهان هیچ ادعایی نمیتواند بکند. خودش هم معترف است

5. قبل از مطالعه کتاب فیلم جادوگر شهر اُز را ببینید چون نویسنده میگوید این فیلم بیشترین انطباق بر الگوی سفر قهرمان را دارد و در انتهای هر یک از مراحل دوازده گانه آن را مرور میکند
        

1