بریدهای از کتاب تاکسی سواری اثر سروش صحت
1404/4/26
صفحۀ 161
پسر گفت: اصلا نمیدونم میخوام چیکار کنم. میخوام بمونم؟ میخوام برم؟ درسم رو ادامه بدم؟ برم سر کار؟ بعد خندید گفت: حالا انگار کار ریخته اصلا کو کار؟ همهش دارم به آینده فکر میکنم. ولی خیلی گیجم، انگار همه چی تو مهه به راننده گفت: شما هم به آینده فکر میکنید؟ راننده گفت: من به گذشته فکر میکنم، اون هم تو مهه.
پسر گفت: اصلا نمیدونم میخوام چیکار کنم. میخوام بمونم؟ میخوام برم؟ درسم رو ادامه بدم؟ برم سر کار؟ بعد خندید گفت: حالا انگار کار ریخته اصلا کو کار؟ همهش دارم به آینده فکر میکنم. ولی خیلی گیجم، انگار همه چی تو مهه به راننده گفت: شما هم به آینده فکر میکنید؟ راننده گفت: من به گذشته فکر میکنم، اون هم تو مهه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.