سیدسجاد

@rooznameh

28 دنبال شده

12 دنبال کننده

                      رسانه‌نگر
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

سیدسجاد پسندید.
            دربارهٔ انسانِ ایرانی بودن!

هیچ‌کس به‌اندازهٔ داریوش شایگان در کتاب «پنج اقلیم حضور» تعریف مختصر و همه‌فهمی از مفهوم رند در جهانِ فکری و شعری حافظ ارائه نکرده است.

او رند‌ را به‌معنایی که حافظ مراد می‌کند، خلاصهٔ تمام خصلت‌های پیچیده و منحصربه‌فرد ایرانیان می‌داند و می‌نویسد: «اگر به‌تعبیر بردیائف، داستایفسکی رساتر از همهٔ دیگر اندیشمندان روس هیستری مابعدالطبیعی روح روس را عیان می‌کند، رند حافظ هم رساترین نشانهٔ ابهام و ایهام وصف‌ناپذیر خصال ایرانیان است. این ابهام نه‌فقط غربیان که حتی دیگر شرقیان را هم سردرگم می‌کند.»

وقت‌هایی که در مواجهه با اتفاقات و رخدادها، احساساتم را می‌کاوم، اغلب به درماندگی می‌افتم. چراکه فهم وجوه خودِ انسانی آن‌قدرها هم سهل‌الوصول نیست. به‌تازگی -شاید به برکتِ دههٔ سوم زندگی- دریافته‌ام که برای فهم خودم باید دایرهٔ تعریف عریضِ «انسان‌بودن» را تنگ کنم و بعد، تلاشم کنم تا به‌قدر وُسع به درک درستی از «انسانِ ایرانی بودن» برسم.

آنچه که همهٔ ما به‌فراخور زیستگاه‌مان -جغرافیایی به‌نام ایران- تجربه می‌کنیم، تجربه‌های منحصربه‌فردی هستند که خاستگاه مشترکی با بقیه ندارد. ازاین‌رو، طبق گفته شایگان، دیگران -حتی شرقی‌ها- را هم به حیرت وا می‌دارد.

آنچه که بیرون رخ می‌دهد آن‌قدرها زور و اثرگذاری دارد که من را بی‌رمق، پرگریه و دل‌نگران و حیرت‌زده کند؛ آن‌قدر که در همان دیدارهای اولیه آشنایی‌مان برایش گفتم که زنی‌ام بی‌اندازه دستخوش نوسان‌های خُلقی، در رفت‌وآمد بین غم و امید و متأثر از آنچه که در کشورش رُخ می‌دهد. گفتم متلاطمِ همیشگی‌ام، چراکه این دیار، همیشه پرتلاطم و پرحادثه است‌. خوب است؟ نمی‌دانم. غلط است؟ نمی‌دانم. فقط می‌دانم که آن بیرون، جهانِ کوچکم را زیاد تکان می‌دهد. 

دست‌آخر، این روزها، کمی با فاصله از تمام اتفاقات تراژیک یا حتی معمولی به تماشاکردن می‌ایستم تا میانهٔ درستی را برای واکنش و ابرازگری بیابم و از طرفی مشاهده‌گرِ پردقت انسانِ ایرانی باشم که منِ هم‌وطنش را هم شگفت‌زده (چه از نوع شرم، چه از نوع افتخار) می‌کند؛ چه برسد به دیگریِ آن سویِ مرزها.
          
سیدسجاد پسندید.
            برای کسانی که به ادبیات پایداری علاقه دارند خواندن این کتاب توصیه می شود. چراکه به راحتی می توان تفاوت داشتن، نگاه معنوی و مذهبی به مفاهیم گوناگون ایثار و فداکاری و جانبازی برای وطن یا برای آرمان را با زمانی که چنین دیدگاهی برای فدا شدن برای وطن و آرمان نیست متوجه شد.  
"اریش ماریا رمارک" آلمانی در این کتاب خاطرات سالهای جنگ و حضور خود در جبهه ها را در طول جنگ جهانی اول  بیان می کند. جوانی 18 ساله که کشورش درگیر جنگ جهانی اول می شود و حالا او برای دفاع از کشورش به جبهه می رود. اما به مرور زمان دچار بحران روحی و روانی می شود و به همین دلیل جنگ به معضلی فکری و ذهنی و جسمی برای او  تبدیل می شود به همین خاطر خودش و جوانی اش را از دست رفته می بیند. او در ابتدا تصمیم دارد برای کشورش جانفشانی کند اما به مرور خود را یک قربانی می بیند یک شخصی که تحت تاثیر شرایط تصمیم به این کار گرفته ولی حالا پشیمان است.
کتاب از این نظر به خصوص برای کسانی که خاطرات رزمنده ها و اسرای ایرانی را خوانده اند جالب است چرا که با بعدی جدید و حتی شاید بتوان گفت واقعی از جنگ روبه رو می شوند. خواهشاً این خوانندگان جبهه گیری نکنند باید قبول کنیم که چهره واقعی جنگ همین است ولی آنچه که در این میان به کمک رزمندگان عزیز ما و حتی اکثر مردم کشور، که در پشت جبهه به خدمت رسانی می پرداختند آمد و آنها را از دچار شدن به چنین بحران های نجات داد داشتن اعتقادات و آرمان های مذهبی بود که سبب می شد آنها به جنگ این واقعه تلخ با نگاهی دیگر بنگرند و به همین خاطر بتوانند برای وطن و آرمان هایشان از خود گذشتگی کنند و حتی به جبهه ها به عنوان مکتب انسان سازی بنگرند.
این کتاب شاید هیچ جذابیتی برای علاقه مندان به ادبیات پایداری کشور ما نداشته باشد اما خواندن آن برای درک این تفاوت ها و آشنا شدن  با این بعد جنگ توصیه می شود.
          
سیدسجاد پسندید.
سیدسجاد پسندید.
سیدسجاد پسندید.
            دوستی دارم بنام دنیــا که دختری کتابخوان و بسیار دوست‌داشتنی‌ست؛ 
گاهی اوقات که بعد از اتمام یک کتاب نمیدونم چطور میتونم تمام احساسات، هیجان، ترس، عشق و لذتی که حین مطالعه‌ی کتاب تجربه کردم رو در قالب جمله بریزم و بیانش کنم، اون کتاب رو برای دنیا توصیف میکنم، به گونه‌ای که انگار تصمیم دارم کتاب رو بهش معرفی کنم و اون قصد خوندنش رو داره؛ 

• برای کتاب کلکسیونر همینطور شد، برای دنیا اینگونه نوشتم :
 کتابی در سبک جنایی که از ابتدا فضایی آرام و عادی برای مخاطب ایجاد میکند اما در عین حال حس ترس و نگرانی در پس زمینه وجود داره؛ یک بخش‌هایی خیلی مهیج میشه و دوباره تب داستان فروکش میکنه. 
متن از دیدگاه مردی به معنای واقعیِ کلمه « Psychopath » روایت میشه که ابتدا عاشق پیشه بنظر میاد اما به مرور مشخص میشه که چقدر مشکل روانی داره و رفتارش آسیب رسان هست. 
از فصل دوم شنوندهٔ وقایع از زبان دختری به نام "میراندا" هستیم که به چنگ این فرد دیوانه گرفتار آمده و به دنبال راه فرار است اما هر سری با شکست مواجه میشه و در ⅓ انتهایی کتاب، حتی خواننده هم امیدی به نجات و رهایی یافتنش از دست این دیوانه خو نداره؛ انگار که من انتهای کتاب رو فقط برای اینکه بدونم چه بلایی سر این دختر بیچاره می‌آد میخوندم. 
در آخر، وقتی انتظار داشتم این جنایت تمام شود و تجربهٔ آن صحنهٔ تراژیک را هضم کنم، شروع حیوانی‌گری جدیدی مرا در شوک باقی گذاشت .. 

• نکات جالب توجه متن کتاب :
- نویسنده در داستان از زبان شخصیت‌ها نظراتش رو در مورد یک سری مسائل سیاسی، هنر، فرهنگ و کتابها بیان کرده که خیلی جالبه !
- ما اتفاقات رو یکبار از زبان کلکسیونر و یکبار از زاویه دید میراندا مرور میکنیم که یکی از جذابیتای سبک نوشتهٔ این کتابه !
- اینکه در قالب یک داستان جنایی با کلی مطالب در مورد موسیقی و هنر، آثار هنری و نقاشی های معروف آشنا میشیم دلنشینه !