یادداشتهای علیرضا گلرنگیان (48) علیرضا گلرنگیان 1403/6/7 دا سیده اعظم حسینی 4.3 57 عمویی داشتم - و هنوز دارم! - که سالی یکبار به بهانه عیددیدنی به خانهشان سر میزدیم. در همان سالی یکبار وقتی یواشکی پایم به یکی از اتاقها باز میشد، کتابی درشت را روی طاقچه میدیدم که زیر پارچهی توری گلداری در انتظار خوانده شدن بود. شکل و شمایل کتاب همانی بود که در تلویزیون آن را تبلیغ میکردند و نامش در گویش محلّی من بسیار آشنا بود: «دا». دخترعمویم وقتی دید که زیاد کنار این کتاب میپلکم، با خوشرویی آن را به من امانت داد، امانتی که هیچگاه پس داده نشد. من در عالم بچّگی خوشحال بودم که وقتی تبلیغها را نشان میدهند، کتاب هم دم دستم حاضر است. چند سالی گذشت و بالغتر که شدم، نگاه ویترینی قبلی را کنار گذاشتم و شروع کردم به خواندن. شروعی کوبنده بود: «سه ماه بود که از پدر خبری نداشتیم...» تا به خودم بیایم، دیدم که شبها با این کتاب میخوابم و روزها در میان کوچههای گلولهخوردهی خرمشهر و اجساد مظلوم روی هم تلنبار شده در سردخانه مواجه میشوم. همپای «سیّده زهرا» بزرگ میشدم و از رفتن به خانه ویلایی جدید ذوق میکردم. در برگههای پایانی، جنگ تمام شده و خاطرههایش باقی مانده بود و «دا» که یعنی مادر، یعنی سرزمین مادری، نیاز به زمانی برای استراحت داشت، یک استراحت عمیق... «دا»، شاید بزرگترین تجربهی کتابخوانی من باشد و البته دردناکترین، در سالهای آغاز نوجوانیام. 1 3 علیرضا گلرنگیان 1403/6/5 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.8 130 دو روز پیش در راه بازگشت به خانه یکی از پسرهای محلّهمان را دیدم که با غروری ورزشکارانه راه میرفت. او چند سال از من کوچکتر بود امّا این واقعیّت را فقط در شناسنامه میشد ثابت کرد، چون از من هیکلیتر شده بود. به محض دیدنش لبخندی زدم و برق خاطرهای از نگاهم گذشت؛ چقدر شبیه «خوزه آرکادیو» بود، زمانی که از دور دنیا به خانه برگشته بود. تا حدّی عظیمالجثّه و بیقید و بند. 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/5/29 مثل دست های مادرم خسرو باباخانی 3.8 2 هنوز هم بوی تند عطر زنانه ی خانم معلّم زیر دماغم مانده است، لباس آبی اتو کشیده و موهای خوشرنگ و زیبا. بیشتر که فکر می کنم، دست های خسته و چروک گرفته ای یادم می آید که صدایی خط خطی و بی شباهت به آن عطر و رنگ و اتو، با آن همراه شده است. دست ها را می شناسم، مثل دست های مادرم. شما هم اگر بخوانید، خواهید شناخت. 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/5/29 پیمان شکنی خسرو باباخانی 4.0 1 یک روز سر صف صبحگاهی آقای مدیر به ما اعلام کرد که از اداره چند بسته کتاب به آنها هدیه داده اند، که البته ما باید آنها را بخریم. تعداد کسانی که از شنیدن این خبر واکنش نشان دادند زیاد نبود و یکی از آنها بالطبع مسئول کتابخانه مدرسه بود، یعنی شخص شخیص خودم. در حالیکه با شوق دیدن کتاب تازه بسته های آنها را باز می کردیم و لای قفسه های آهنی خاک گرفته می چیدیم، نور خورشید از لابه لای شاخه های درختان می گذشت و با برخورد به پنجره و میله حفاظ آن به داخل می آمد. دوستم کارش را که تمام کرد، از آن اتاقک کوچک رفت و من ماندم کلّی انتخاب البته با جیب محدود. آن روز و آن ساعت من با بهترین نویسنده های دنیای ادبیّات آشنا شدم. مردی سیبیلو با چشم هایی که به طرزی مسخره آمیز می خندیدند و کلاهی کج بر سر، آقای جلال آل احمد. نویسنده بعدی نه چشم های مخصوصی داشت و نه کلاهی بر سر داشت امّا جایی برای خودش در گوشه ای از دلم دست و پا کرد و نشست. آقای خسرو باباخانی، یکی از معمولی ترین چهره های دنیا را داشت و البته یکی از بی نظیرترین قلم ها را. هنوز هم وقتی می خواهم داستان بنویسم، خصوصاً داستان کودکانه، ساختار این کتاب از خاطرم می گذرد. اقتباسی لطیف و به یاد ماندنی از داستانی تاریخی که همه ی ما به یاد داریم، با آنکه آنجا نبوده ایم و نزیسته ایم، عهد شکنی پدرمان آدم و مادرمان حوا. حواسمان باشد به آدم ها و حواهایی که در وجودمان لانه کرده اند و هر آن ممکن است عهد و پیمان را زیر پا بگذارند. 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/5/29 بیعت غدیر چرا شکسته شد؟ محسن حیدری 4.0 1 به راستی چرا بیعت غدیر را از یاد بردند؟ مردمی که تا چند سال پیش برای کوچکترین خدمترسانی به پیامبر(ص) سر و دست میشکستند و از همدیگر پیشی می گرفتند، چه شد که آن عهد عظیم را به فراموشی سپردند؟ این کتاب پاسخهای درخوری برای این پرسش آماده کرده است و ما را به سفری برای آشنایی با ساختار جزیرة العرب میبرد. مردمانی که هنوز هم تعصّبات قومی و قبیلهای را نه بر زبان، بلکه در دل، نسبت به امر الهی بالاتر و مقّدستر میپنداشتند. از سویی کینهای که امیرمؤمنان (ع) در دل مشرکان کاشته بود، بیتأثیر نبود. کینهای که بعدها در صحرای سال شصت و یکم هجری سر باز کرد... 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/5/28 بلندی های بادگیر امیلی برونته 3.7 101 دیروز صبح وقتی کتاب کهنهای را از قفسه پدر برداشتم تا تورقی در آن بزنم، هیچ فکر نمیکردم که تا شب به خواندنش ادامه بدهم. این دردناکترین تجربهی من از عالم ادبیات بود، بیشتر از سمفونی مردگان حتّی. نزدیک به ده ساعت پیوسته، با احساسی آمیخته با عشق و نفرت، از خود میپرسیدم که بالاخره چه خواهد شد؟ بعضی از جاهای کتاب دوست داشتم آن را پاره کنم و یا یقیهی هدکلیف را بگیرم و از وسط جر بدهم! باری، نام دیگر کتاب را به یقین ترجیح میدهم: عشق هرگز نمی میرد؛ حتّی اگر بخواهیم انتقام را به جایش بنشانیم. 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/4/27 جامعه شناسی خودمانی حسن نراقی 3.4 14 اشتباه نکنید، قرار نیست با خواندن این کتاب علم جامعه شناسی را یاد بگیرید. منظور نویسنده از جامعه شناسی خودمانی، گذری بر آداب و رسوم ما ایرانی هاست، با نگاهی انتقادی و بدبینانه. نویسنده با بیانی ساده و روان پاره ای از ویژگی های نکوهش شده ی ما ایرانی ها را از قبیل حسادت ورزی، دروغگویی و فرار از مسئولیت را بر می شمرد و آنها را به ما یادآوری می کند. از آنجا که خود نویسنده اعتراف می کند که قصد ارائه ی راهکار ندارد و تنها در پی شناختی اجمالی از «ما بودن» ما ایرانی هاست، انتظارات ما از این کتاب هم کاهش می یابد. با این حال همین رویکرد هم در بعضی جاها دچار اشتباهاتی شده و به سطح تحلیل هایی می رسد که روزانه در صف های نانوایی و یا داخل تاکسی ها می شنویم. این کتاب برای زمانه خودش ممکن است سودمند بوده باشد و اهداف نویسنده را محقّق کرده باشد، امّا در زمانه کنونی که با رشد شبکه های اجتماعی بازار اینگونه یادداشت ها داغ شده است، کارایی ندارد. در نهایت خواندنش را برای مخاطب آگاه امروزی دارای فایده های زیادی نمی دانم. 5 29 علیرضا گلرنگیان 1403/4/18 عشق لرزه اریک امانوئل اشمیت 3.4 7 گاهی فکر میکنم بدترین سرنوشتی که ممکن است برای دو عاشق و معشوق رقم بخورد، نزدیکشدن آنها به همدیگر است! دروغ نگفتهاند که وصال مدفن عشق است. رسیدن آغاز دورشدن است. آغاز جنایتهایی که در حقّ همدیگر روا میداریم. اریک امانوئل اشمیت در این نمایشنامه که رگههای کینهتوزانهی آن بیشباهت به هیتکلیف در بلندیهای بادگیر نیست، از این خردهجنایتهای زناشویی پرده برمیدارد. چرا انسانها در نزدیکترین حالت به همدیگر اینقدر از هم فاصله میگیرند؟ 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/4/18 تاکسی سواری سروش صحت 3.2 37 مجموعهای از داستانهای معروف سروش صحت که همگی در داخل یک تاکسی رخ میدهند و هرکدام حرفی برای گفتن دارند. تنهایی آدمها، کرونا، گذر عمر، دوستان قدیمی و... یکی از نقدهای وارد به این کتاب تکراری بودن مضامین و وقایع داستانهاست، امّا میتوان این ایراد را به گونهای توجیه کرد. در واقع بعضی داستانها از یک نقطه مشترک شروع میشوند امّا در ادامه به نقطه متفاوتی ختم میشوند که انتظارش را نداشتیم. در کل اگر نگاه سختگیرانهای نداشته باشیم، بعضی از تکههای این مجموعه دلنشین و خواندنی است. 0 21 علیرضا گلرنگیان 1403/4/15 ضحاک (نمایشنامه در پنج پرده) غلامحسین ساعدی 2.7 6 خوبی نمایشنامههای ساعدی در کافی بودن دیالوگها و روان بودن سیر داستان است. هرکدام از شخصیتها صدای خود را دارند و میتوان آنها را از بقیه تمایز داد. با این حال، این نمایشنامه که به اوج تنهایی یک دیکتاتور اشاره میکند، ذهن مرا چندان درگیر خود نکرد. یکی از آثار میانمایه نویسنده و البته تا حدودی تلخ. 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/3/1 سلام بر ابراهیم ۲ جمعی از نویسندگان 4.6 17 زبان گنگ من ناچیزتر از آن است که از تو بگوید. تنها کاری که از دستم بر می آید، ایستادن است و دست ادب بر سینه نهادن و زمزمه کردن: «سلام بر ابراهیم» 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/2/31 سقای آب و ادب سیدمهدی شجاعی 4.4 80 یا کاشفَ الکربِ عَن وجهِ الحسین . کتاب، آغاز بسیار گیرایی دارد: «شریعهی فرات پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر. سوار تشنهلب، لحظهبهلحظه به آب نزدیکتر میشود؛ با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لبهای ترک خوردهاش را به خون مینشاند. اسب در زیر پایش به عقابی میماند که مماس با زمین پرواز میکند. آنقدر رعنا و رشید و بلندبالاست که اگر پا از رکاب بیرون کشد، سر انگشتانش خراش بر چهرهی زمین میاندازد... » . انصافاً قلم آقای شجاعی در توصیف صحنهها بینظیر است. در این کتاب، به وضوح، هم صدای شُرشُر فرات را خواهید شنید و هم صدای شکستن قلب علمدار را، آنگاه که تیر حرامیها مینشیند بر مشک آب عزیزتر از جانش. . امّا این توصیفات گیرا رفتهرفته ناپدید میشود و حالوهوای کتاب، به شعر نزدیکتر. اوج این ماجرا هم در فصل «عبّاس فرشتگان» رخ میدهد (فصلی کمرشکن با حجم صد صفحه!). تمامکردن «عبّاس فرشتگان» و قسمتهای مشابه آن، خیلی زمان بُرد برایم. . همچنین نویسنده، لشکر دشمن را چه در صفین و چه در کربلا، بیش از حد ضعیف نشان داده که این امر، خوشایند مخاطب حرفهای نخواهد بود. . با این همه، «سقّای آب و ادب» کتابی است که میتوان صفحاتش را با آب دیده خیس نمود. جز این هم انتظار نمیرود از نویسندهای که خود از ثمرات پاک این شجرهی طیّبه است. اجرشان با قمر منیر بنی هاشم (ع). 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/2/31 دو امام مجاهد: امام حسن و امام حسین (ع): شش گفتار از آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) در تحلیل مبارزات سیاسی حسنین (ع) 4.6 24 چرا امامحسن(ع) خلافت را به معاویه واگذاشتند؟ اگر راه شهادت را برمیگزیدند، بهتر نبود؟ دلیل قیام برادرشان امامحسین(ع) چه بود؟ اساساً حرکت ایشان از نوع قیام بود یا فرار؟ کتاب «دو امام مجاهد» پاسخ میدهد. این کتاب شامل شش گفتار از رهبر انقلاب است که در جمعی از مردم عادی بیان کردهاند. دو گفتار اوّل دربارهی صلح امامحسن(ع) و گفتارهای بعدی دربارهی قیام امامحسین(ع) است. آیا عقبنشینی همواره ناپسند است؟ عقبنشینی ظاهراً کار درستی نیست. اگر این کار از مصعومان(ع) سر بزند، تعجّبش بیشتر است. با این حال، در آیهی پنجم سورهی انفال آمده که عقبنشینی بهمنظور تجدید قوا اشکالی ندارد و بلکه لازم است؛ مانند ترفندی که امامحسن(ع) در برابر معاویه به کار برد. چرا امامحسن(ع) شهادت را انتخاب نکرد؟ شهادت یا جاندادن در راه خدا باید ثمربخش باشد. اگر امامحسن(ع) با معاویه میجنگید و اینگونه به شهادت میرسید، تمام یاران ایشان کشته میشدند و اسلام ناب محمّدی برای همیشه از میان میرفت. بنابراین، امامحسن(ع) از در صلح وارد شد تا با یک تیر دو نشان بزند: اسلام حقیقی زنده بماند و زمینهی بازپسگرفتن حکومت نیز فراهم شود. دلیل قیام امامحسین(ع) در کربلا چه بود؟ در طول تاریخ پاسخهای گوناگونی به این سؤال دادهاند. گروهی معتقدند که امامحسین(ع) فردی متعصّب بود که حاضر نبود از آبروی ایل و تبارش دست بکشد و به همین خاطر، قیام کرد. بعضی میگویند امامحسین(ع) عاشق خدا بود و میخواست با این قیام، همهی داروندارش را فدای معشوق کند. عدّهای نیز دلیل قیام حضرت را عملکردن به دستوری خصوصی میدانند که از جانب خداوند به دست ایشان رسیده بود. در صورتیکه دلیل اصلی قیام کربلا را خود حضرت در بیاناتشان گفتهاند: «امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح در امّت پیامبر». آیا حجم کتاب مناسب است؟ کتابها باید خالی از زوائد باشند و هر مطلب را فقط یکبار بیان کنند. نویسنده نیز باید اصول درستنویسی را بداند و از نوشتن جملات دراز و بیقاعده پرهیز کند. این ویژگیها سبب میشود که خواننده، بیشترین اطلاعات را در کمترین زمان ممکن به دست آورد. کتاب حاضر بهسبک سخنرانی تألیف شده و پر از تکرار مکرّرات و جملات بلند است. از این رو حجم آن زیاد و خواندش وقتگیر است. در آخر، توصیه میکنم که این کتاب را بخوانید؛ زیرا به سؤالات اساسی تاریخ اسلام پاسخهای شایستهای داده است. 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/2/30 شش الگوی تفکر درباره ی اطلاعات ادوارد دوبونو 3.3 2 ما در لابهلای کتابها و خبرها و مشورتگرفتن از دیگران به دنبال چه چیزی هستیم؟ وقتی میخواهیم زمان پرواز فلان هواپیما را پیدا کنیم، وقتی میخواهیم از آب و هوای فلان منطقه از کشور در تاریخی مشخّص باخبر بشویم، وقتی قصد راهاندازی یک کسب و کار تازه را داریم، در همهی این حالتها ما در جستوجوی دادهها و تحلیلهایی هستیم که ما را راهنمایی کند. این دادهها و تحلیلها همان «اطلاعات» است. امّا هر اطلاعاتی معتبر است؟ آیا به اندازه کافی به جنبههای مختلف آن اطلاعات پرداخته شده است؟ جذابیت آن برای ما مهمتر است یا ارزش و اهمیت آن؟ اگر بخواهیم به همهی این سؤالات به طور همزمان پاسخ بدهیم، رشتهی افکار از دستمان خواهد گریخت. اینجاست که باید به آموختن و به کار گرفتن «شش الگوی تفکّر» روی آورد. راهبردهایی که توسن اندیشهی ما را رام میکند و آرامآرام به سرمنزل مقصود میرساند. راستی «هدف» شما از خواندن این متن چه بود؟ 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/2/30 حرف هایی با دخترم درباره ی اقتصاد تاریخ مختصر سرمایه داری یانیس واروفاکیس 4.0 19 هنوز نمیتوانم به این کتاب امتیاز بدهم، چون فقط یک بار آن را خواندهام. دوست دارم در خفا به این پرسش برخاسته از کتاب فکر کنم و دوباره به سراغ آن برگردم: «چرا نابرابری وجود دارد؟» 0 1 علیرضا گلرنگیان 1403/2/12 مربای شیرین هوشنگ مرادی کرمانی 4.0 28 آشوبی که یک شیشهی مربّای فسقلی به پا کرد! 0 2 علیرضا گلرنگیان 1403/1/20 وقت بودن جلیل سامان 3.8 17 رمان «وقت بودن» را جلیل سامان نوشته است. وی علاوه بر نویسندگی این کتاب، سریالهای پروانه، ارمغان تاریکی و نفس را هم کارگردانی کرده است. تازهترین اثر او در صدا و سیما، سریال «زیرخاکی» است که توانایی او را در داستانگویی به خوبی نشان میدهد. جلیل سامان در کتاب «وقت بودن» همهی عناصر رمان را به کار میگیرد تا تجربهای بهیادماندنی را به مخاطب عرضه کند. توصیفها کافی، گفتوگوها پیشبرنده و روایت گیرا و گاهی میخکوبکننده است. البته میتوان به نیمه ی دوم کتاب نقد وارد کرد که تقریباً سرسری به آن پرداخته شده است و کتاب گویی در سراشیبی میافتد تا به پایان برسد. موضوع داستان دربارهی یک جوان بلوچ و یک سرگرد کارکشته است که داستان زندگی آنها به طور موازی با هم روایت میشود. جانمحمّد که به اتّهام قتلی از هشت سال پیش در زندان به سر برده، اکنون به روستا برگشته تا زندگی ویرانشدهاش را سامان بدهد. درست از آن طرف، سرگرد کاظمی هم آخرین سال خدمتش را در منطقهای میگذراند که مشهور به خلاف است. او تمام همّتش را به کار میبندد تا امنیت را در منطقه برقرار کند؛ بدون آنکه خون یک مظلوم به زمین ریخته شود. در ادامه تصمیمهای این دو نفر به طرزی هوشمندانه با همدیگر گره میخورد و از این کشمکش به وجود آمده، داستان به پیش میرود. این کتاب علاوه بر آنکه ما را با فرهنگ مردمان بلوچ آگاه میکند و از محرومیتها و زمینههای پیدایش جرم و جنایت سخن میگوید، سفری عمیق به لایههای درونی ما انسانها دارد. جایی که خودخواهیهای ما لانه کرده است و از دل آن کارهای خطرناکی بیرون میزند. پایانبندی داستان برخلاف نظر خیلی از خوانندگان باشکوه و زیباست؛ شورشی علیه خودخواهی و سلامی بر انسانیت. 1 3 علیرضا گلرنگیان 1403/1/15 زیبا صدایم کن فرهاد حسن زاده 3.9 63 «آدمهایی که مشکل روانی دارند، ممکن است سبب آزار و اذیت اطرافیان خود بشوند امّا هنوز عواطف انسانی خود را از دست ندادهاند». این عبارت شاید کلیدیترین پیام کتاب باشد. «زییا صدایم کن» داستان دختری به نام زیباست که به درخواست پدر، او را از آسایشگاه روانی فراری میدهد تا به جبران گذشتهها، یک روز را در کنار هم بگذرانند. دختر خیلی زود به این حقیقت پی میبرد که پدرش گرچه عوض شده امّا هنوز نیازمند درمان است. آیا او میتواند پدر رنجور خود را درک کند و تا آخر در کنارش بماند؟ 2 26 علیرضا گلرنگیان 1403/1/10 مثل همه ی عصرها زویا پیرزاد 3.2 16 «مثل همهی عصرها» مجموعهای از داستانهاست که زندگی زنها و مردهای معاصر را روایت میکند. آدمهایی با دغدغههای کوچک و آشنا. سوژههایی که در این داستانها انتخاب شده، عمدتاً از جنس سوژههایی است که خیلی از ما در اطراف خودمان میبینیم؛ مانند بیکاری، ازدواج، پیری و دلتنگی. با این حال، سبک نوشتاری نویسنده به گونهای است که شاید در نگاه اوّل، خالی از محتوا و کسلکننده به نظر برسد. به همین خاطر، برای کسانی که دنبال داستانهایی با ریتم تند و هیجانانگیز هستند، این کتاب انتخاب مناسبی نیست. 0 3 علیرضا گلرنگیان 1403/1/8 روزهای بی آینه: خاطرات منیژه لشکری، همسر آزاده خلبان، حسین لشکری گلستان جعفریان 4.1 58 هیچ حرفی برای گفتن ندارم؛ جز اینکه سلام کنم و عرض ارادتی داشته باشم، به روح بلند شهید حسین لشکری و همسر بزرگوارشان. 0 3