معرفی کتاب مربای شیرین اثر هوشنگ مرادی کرمانی

مربای شیرین

مربای شیرین

4.0
123 نفر |
35 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

303

خواهم خواند

37

ناشر
معین
شابک
9645643325
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1399/9/18

توضیحات

        
هوشنگ مرادی کرمانی ، متولد شده در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان (16 شهریور ماه سال 1323) یکی از توانمندترین نویسنده های معاصر ایران است. بیشتر شهرت او به دلیل داستان هاییست که او برای کودکان و نوجوانان نوشته است.قابل ذکر است که وی فیلمنامه نویس نیز بوده است.
 کتاب برگزیده ی سال 1999 میلادی از سوی کتابخانه بین المللی مونیخ آلمان
داستان این کتاب از اونجایی شروع میشود که جلال مربایی را میخرد و صبح که میخواهد آن را بخورد و به مدرسه اش برود هرچه قدر زور میزند تا بلکه بتواند در آن را باز کند در باز کردن در آن ناتوان می ماند ؛ مادر او هم سعی میکند که در مربا را باز کند اما او هم نمیتواند و ...

داستان این گونه پیش میرود و جلال هم به دنبال حل کردن مشکل در مربا و علت یابی این مشکل می کوشد....


مربای شیرین داستانیست که سبک معمایی و ماجراجویی دارد و نخواندن آن به معنای از دست دادن یکی از بهترین آثار هوشنگ مرادی کرمانی است پس حتما آن را بخوانید.

      

لیست‌های مرتبط به مربای شیرین

نمایش همه
کی می تونه به جز تو برمودا باشه؟دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)مربای شیرین

کتاب هایی که سال ۱۴۰۳ خوندم

18 کتاب

امسال یکم 🤏 بیشتر از پارسال کتاب خوندم، البته بیشترشم تابستون خوندم، از مهر به بعد که سرکار میرفتم فقط زنده بودم و حرص میخوردم و یه کتاب رو چند ماه طول میکشید تا تموم کنم 🥲 زان تشنگان از خیلی سال پیش نیمه کاره بود که تمومش کردم ولی امسال کلی کتاب نیمه کاره به جای گذاشتم 😭 از جمله: کهکشان نیستی، دیوان شعر فروغ، یادداشت های یک پزشک جوان و... که کلی عذاب وجدان دارم واسه تموم کردنشون. بخش دی رو از همه بیشتر دوست داشتم، روی ماه خداوند را ببوس از همه کمتر. (کی میتونه به جز تو برمودا باشه حساب نیست جز بدترینا چون مجبور بودم واسه یه درس دانشگاه بخونم 😅) مرد بالشی اولین نمایشنامه ای بود که تو زندگیم خوندم و خیلی خوشم اومد. (البته باغ آلبالو رو یکمشو تو فیدیبو خوندم ولی ادامه ندادم) نویسنده ای هم که بیشترین کتابو ازش خوندم طبق معمول منصور ضابطیان هست بعدش هم فریدا مک فادن که کتاب آموزگارش به گرد پای بخش دی ش هم نمیرسید. مربای شیرین فیلمش رو هم دیدم و خیلی کیوت بود.

3

یادداشت‌ها

        داستان شیشه مربایی که درش باز نمی شود . کتابی جذاب برای کودکان خردسال . 
چیز دیگری نمی‌توان گفت .
اما درسی که با خواندن این کتاب فرا میگیرید این است که وقتی فردی یک اشتباه به نسبت کوچکی را  در یک جای دیگری بکند آن گاه است که  بدون آن که خودش خبر داشته باشد عده ای زیاد را لنگ و خود می کند. حالا فکر کنید اگر آن اشتباه بزرگ باشد چه جامعه ای از مردم لنگ می مانند .
کتابی است که متن روانی دارد و با همان متن بسیار روانش شما را می خنداند و باعث درک بهتر احساسات شخصیت ها می شود . 
در کل توصیه ای که دارم ،این است که این کتاب را تا زمانی که خردسال هستید بخوانید و کلی لذت ببرید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          عالی و شاید بیشتر از عالی.
کاری درخشان، با نمک و خوشمزه از جناب کرمانی عزیز که واقعا خواننده را از خواندن خوشحال می‌کند و با یک ضرب آهنگ بسیار زیبا مخاطب را دنبال خودش می کشاند.
عالی ِ عالی 
در یک نشست می توانید کتاب را بخوانید و بسیار لذت ببرید. از طرف دیگر خواندنش بسیار لازم است. این کتاب خود خود ماییم. ما مردم ایران. این کتاب رفتار شناسی بسیار دقیق، صحیح و با مزه ای از ایرانی‌ها کرده خاصه در برهه‌هایی که کالا یا کالاهایی گران می شوند یا نایاب .
اواسط خواندنش فکر می کردم که اگر از مثلا 20 سال پیش این کتاب رفته بود داخل برنامه‌ی درسی مدارس و خوب  برای بچه‌ها توضیح داده شده بود،از این روزها دیگر خیالمان راحت بود، نسل متفاوتی ساخته‌ایم و فردا روزی با گران شدن این و آن نباید منتظر رفتارهای اشتباه از جانب مردم هم باشیم و مردمی داشتیم که می توانستند حق خودشان را بشناسند و بگیرند.
به هر صورت کتاب عالی ست و خواندنی. قطعا از خواندنش بسیار لذت می برید.
        

3

          خیلی سال پیش مامانم این کتاب رو برامون خونده بود و فقط یک مه از داستانش یادم بود، تا اینکه معلم ادبیاتیمون (خیلی زن محترمیه🛐) گفت برای درس آزاد باید یکی از کتاب‌های هوشنگ مرادی کرمانی (تازه این کتابش رو با امضا خودش دارم✨) رو بخونیم و خلاصش رو بنویسیم. من هم که ردینگ اسلامپ بودمو دنبال یه کتاب کوتاه مثل برق پیداش کردمش و خوندمش و بنظرم واقعا داستان جالبی داشت؛ جلال پسری که متوجه میشه در مربا‌ها باز نمیشود و ماجرایی آغاز میشود میفهمند در هیچکدام از مربا‌های کارخانه شبدر باز نمیشد و حالا جلال میخواهد شکایت کند و...
 که دقیقا همین لجباز بودن این پسر داستانش رو خیلی برام جالب کرد و واقعا باید بخونید. 🦦
با قلم نویسنده خیلی حال کردم که واقعا توی 96 صفحه خیلی درس‌ها و یک عالمه حس خوب رو جا کرده. 👀
حال و هوا داستانش رو واقعا دوست داشتم و توصیه میکنم حتما حتما حتما نه تنها بخاطر داستان خوبش بلکه بخاطر ایرانی بودن نویسندش و حس خوبی که داره بخونیدش. 🙏🏻
        

14

          

کتاب ۹۶ صفحه‌ای کوچکی که در کمتر از یک ساعت می‌شود آن را خواند و لذت برد! 
صفحه‌ی اول را که می‌خواندم، به این موضوع فکر می‌کردم که نویسنده چطور می‌خواهد این موضوع ساده و روزمره را به اندازه‌ی یک داستان بلند کش بیاورد! به وسط صفحه‌ی دوم که رسیدم دیدم تمام احتمالات ذهنی‌ام را برای باز کردن گره داستان، به بن‌بست خورد! نویسنده تمام این احتمالات را در تلاشهای جلال برای باز کردن شیشه‌ی مربا، نشانمان داد، که هیچ کدام، شیشه‌ی مربا را باز نمی‌کنند! 

جلال برای بازکردن شیشه‌ی مربا، از هرکس که می‌توانست و دستش می‌رسید کمک خواست! و همین کار، همه‌ی مردم را به تکاپو انداخت؛ اما، هرکس به نوعی ... 

داستان مربای شیرین، با ته‌مایه‌ای از طنز، با اغراق و بزرگنماییِ دلنشین، به یک نقدِ اجتماعی بسیارجدی و مهم پرداخته‌است.


مطالعه‌ی این کتاب به تمام افراد ۱۲+ سال توصیه میشود! متن روان و دلنشین داستان، همچین حجم کم آن، مطالعه و فهم آن را برای همه ساده می‌کند.

        

1

zahrajalili

zahrajalili

1403/8/15

        آدم به سمجی این پسر ندیدم من...
آخه چیکار داری این مربا چرا باز نمیشه 
کل شهر و محل رو به بدبختی کشوند تا ببینه تقصیر کیه
حالا خوشمزه بود مربا؟🦦
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          سیزده یا چهارده سال پیش خونده بودمش و هنوزم وقتی اسمشو می‌شنیدم یا عکسشو میدیدم مزه ی شیرینش زیر زبونم بود و حالا که دوباره بعد از سالها خوندمش، رفتم به اون دوران.دلم برای کتابخونه ی مدرسمون تنگ شد..یادمه اون کتابخونه کتابای خیلی زیادی داشت ولی تک و توک بچه هایی بودن که کتاب امانت میگرفتن و میخوندن. یاد دبیر ادبیات اول راهنماییمون افتادم که سرکلاس برامون خمره رو میخوند و من از همونجا آقای مرادی کرمانی رو شناختم. حتی یادمه با چه لحنی و چقد روون و شیرین و با لذت میخوند برامون💖 یادش بخیر برای تشویق کردنمون به کتاب خوندن، هر کتاب غیردرسی که میخوندیم و سرکلاس معرفیش میکردیم بهمون یه مثبت میداد🥲 یادمه بعضی روزا چشماش پشت عینک قرمز و خسته بود انگار شب تا صبح بیدار بود. من اون موقع پیش خودم میگفتم حتما تا صبح کتاب میخونده و نخوابیده😅 اول راهنمایی بیشتر از هرچیزی منو یاد زنگ ادبیات و خانم بنوره میندازه. خیلی دوست دارم یه بار دیگه ببینمش🥲💖

🌱 امیدوارم شماهم مثل من تو نوجوونی خونده باشیدش چون برای اون سن خیلی میتونه جذاب و شیرین باشه ولی اگه تا حالا نخوندین حتما یه روز برید سراغش. قول میدم صفحه آخر و جمله آخر رو که بخونید به پهنای صورت لبخند میزنید💖

تیرماه ۱۴۰۱
        

24