بسم رب شهدا...
این راز زیبا را  اوایل بهمن ۱۴۰۳ خواندم و اواخل بهمن ۱۴۰۳ قسمت این بنده حقیر شد، تا از نزدیک مزار این شهید بزرگوار را  زیارت کنم...
هویزه! خود تنها راز بزرگیست... راز تک تک عزیزان آرمیده آنجا و خانواده های فداکارشان، نیز جدا...
خدا اجرشان بدهد❤️
راه شهدا ادامه دار ان‌شالله🌱
      

        به نام خالق یادها و فراموشی ها...
بادام همانند واقعیت بادام، شیرینی و تلخی هایی داشت...
شیرین به دلیل اینکه کاش گاهی اوقات من و باقی انسان ها نیز یادمان میرفت و کاش اصلا بلد نبودیم، احساس چیست، تا کمتر در این روزگار  بی رحم ضربه بخوریم..
و تلخ بابت اینکه حس های زیبا را همانند عشق، محبت و دوستی را نمیتوانست بفهمد...
موضوع برایم جالب بود و تازگی داشت...
پیشنهادم بیشتر برای نوجوان هاست تا نسبت به بزرگسالان...
      

        به نام خداوند نور و امید...
کتابخانه ی نیمه شب  فرصت های از دست رفته را بر می گرداند...
فرصتِ هزاران هزار زندگی ای که میتوانستید، داشته باشید، اگر زنده بودید...
داستان  گویای حقیقت تلخی است که همچو باد به صورت شما سیلی میزند...
کاش بیشتر قدر بدانیم...
قدر آدم هایی که دوستشان داریم و دوستمان دارند...
قدر چیزهایی که داریم و نمی‌بینیمشان تا وقتی که از دستشان بدهیم...
      

        به نام او...
بنده به شخصه یکی از طرفداران پروپاقرص حاج اقا روحبخش هستم.
وقتی این کتاب را به قلم زیبای ایشان مشاهده کردم و بلافاصله شروع به مطالعه کردم، بسیار لذت بردم.
از آن به بعد دیدم نسبت به نماز طور دیگری شد و از این سفر عالی بسی لذت بردم.
بسیار قشنگ و کامل بود.
دست مریزاد.
      

        به نام خالق عشق...
یه مدت این کتاب بسیار در فصای مجازی ترند شد و همه بلااستثنا از آن تعریف میکردند.
بالاخره از کتابفروشی ای انلاین سفارش و به محض رسیدن شروع به خواندن کردم.
موضوعِ جدیدی بود و ای کاشی به زندگی ام افزود که کاش ما هم میتوانستیم برای بار آخر صدا و حتی تصویر عزیزان از دست رفته‌مان، را بشنویم و ببینیم...
آن طور که باید و شاید به دل و جانم ننشست شاید به این دلیل که کلا با کتاب ها و نویسندگان بیگانه و غیرایرانی حال نمیکنم.😁😅
      

        به نام او...
این کتاب زیبا را آذرماه ۱۴۰۳ از خواهرم به مناسبت روز دانشجو  به عنوان اولین هدیه دانشجو شدنم(🥺🥰) گرفتم.
علاوه بر اینکه هدیه بود و برایم خیلی ارزشمند، محتوای زیبا و قلم توانمند نویسنده عزیز نیز باعث شدند طی چند روز این کتاب را به سرانجام برسانم.
حس و حال کتاب شبیه کتاب آقای همسایه بود. همان‌قدر شیرین، همان قدر دلچسب و همان قدر توجه به جزییات برایم زیبا و قشنگ بود...
شبِ صورتی کتابی به ملایمی و خوش رنگی صورتی، آرامش و سکوتی همانند سکوتِ شب به شما هدیه می دهد...
مطالعه ی این کتاب نوش روح و جانتان 😍❤️
      

        به نام او...
این کتاب زیبا را آذرماه ۱۴۰۳ از خواهرم به مناسبت روز دانشجو  به عنوان اولین هدیه دانشجو شدنم(🥺🥰) گرفتم.
علاوه بر اینکه هدیه بود و برایم خیلی ارزشمند، محتوای زیبا و قلم توانمند نویسنده عزیز نیز باعث شدند طی چند روز این کتاب را به سرانجام برسانم.
حس و حال کتاب شبیه کتاب آقای همسایه بود. همان‌قدر شیرین، همان قدر دلچسب و همان قدر توجه به جزییات برایم زیبا و قشنگ بود...
شبِ صورتی کتابی به ملایمی و خوش رنگی صورتی، آرامش و سکوتی همانند سکوتِ شب به شما هدیه می دهد...
مطالعه ی این کتاب نوش روح و جانتان 😍❤️
      

        به نام و یاد معشوقِ شهیدان...
کتاب های دفاع مقدس و جنگ را بسیار دوست دارم چرا که هرچقدر هم بنویسیم و بنویسند باز هم کم است...
خاطراتی زنده و جذاب، خاطراتی بغض دار و گاه لبخند را به لبانمان هدیه داد، کتاب خوبِ سهم من از عاشقی یه رمان و خاطره ی قشنگ از دورانی‌ که کمتر کسی از نزدیک دیده و لمس کرده به ویژه نوجوانان عزیز..‌‌.
راه شهدا ادامه دار ان‌شالله 🥺🌱
      

        به نام خداوند مهربان...
اتوبوس فیروزه ای روایتی به رنگ فیروزه ست...
به رنگ گنبد معروفِ جمکرانِ عزیز...
جمکرانی که یادآور آقای غریبی ست که روزی بالاخره خواهد آمد ان‌شالله ...
یه داستان که از دید مسافران مختلف این اتوبوس نوشته شده بسیار برایم دلچسب بود...
گاه آدم هایی بودند که به قصد و نیت قم و جمکران آمده بودند و سه شنبه ی مهدوی خود را در جمکران به زیبایی به شب رساندند و گاه بودند کسانی که اصلا خبر از مقصد نهایی این اتوبوس نداشتند و خود اقا طلبیدشان...
زیبا بود و زیبا... همین...
اللهم عجل لولیک الفرج 💚🌱
      

        به نام او...
بنده کلا خیلی کم رمان و داستان هایی میخوانم که  نویسنده اش از دیار خودمون نباشد...
اما این کتاب را یکی از دوستان عزیزم به بنده داد و من بعد چند روز شروع به مطالعه کردم.
نویسنده قلم مخصوص به خود دارد و میتوان گفت سیر داستانی جالبی دارد، احساساتی نیز شدم😅🥲
اما زیاد علاقه ای به خواندم این گونه رمان ها به ویژه از یک نویسنده غیرایرانی ندارم...
      

        به نام و یاد معشوق شهدا...
داستانی متفاوت از زندگی شخصیت هایی که از دل قصه و تخیل نیامده اند، بلکه در کنار ما و در همین کوچه و خیابان ها زندگی کرده اند.
اگر فکر میکنی خیلی غم و غصه  داری و هیچ وقت نمیشه طعم خوش شادی را هرچند برای لحظه ای کوتاه بچشی، این کتاب را با جان و دل بخون تا متوجه بشی چقدر آدم هایی در این دنیا وجود دارند که با تمام  وجود از کل زندگیشان برای عشقشان گذشتند... 
قصه ننه علی روایتی متفاوت از خانواده ی شهیدی که...
      

        به نام معشوقِ شهیدان...
مهاجر سرزمین آفتاب روایتی از دل سرزمین نور و آفتاب است..
به همان اندازه باعث روشنایی در قلب خوانندگان کتاب می شود، به همان اندازه چشمانمان را خیس از دلتنگی کرد.
عشق چیست که آدم هایی از سرزمینی دیگر آن را درک می کنند و تمام هستی و نیستی خود را  پای آن می دهند...
و حقا که عشقی که آنان درک کردند بسیار فراتر از فهم بنده حقیر است...
راه و رسم شهدا  ادامه دار ان‌شالله... 🥲❤️
      

        به نام خداوندِ مهربانِ عاشق ها...
به تازگی این کتاب زیبا را از مسجد زیبای جمکران تهیه کردم.
دوسه روزه این کتاب زیبا و پر از شیطنت های آتیش پاره رو تموم کردم.
واقعا تو تک تک لحظات مطالعه، لبخند و بغض، آمیخته به یک دیگر، پا به پایم  تا آخر کتاب آمدند...
به تموم نوجوانان عزیز  توصیه میکنم مطالعه و خواندن این داستان قشنگو حتما به خودشون هدیه بدن.
      

        به نام او...
بنده به شخصه رنج مقدس یک و رابطه ی لیلا با برادرانش رابیشتر از رنج مقدس دو دوست داشتم.
      

        به نام خالق عشق ...
من از طرفداران قلم خانم شکوریان فرد هستم. واقعا داستان هاشون زیبا و بامفهوم هست. 
رنج مقدس یک بسیار قشنگ بود. 
رابطه ی لیلا با برادرانش و حال و هوای خونه ی مادربزرگ عالی بود.
طالقان حس و حال خوبی داشت...