یادداشت علیرضا گلرنگیان
1403/1/20
3.8
14
رمان «وقت بودن» را جلیل سامان نوشته است. وی علاوه بر نویسندگی این کتاب، سریالهای پروانه، ارمغان تاریکی و نفس را هم کارگردانی کرده است. تازهترین اثر او در صدا و سیما، سریال «زیرخاکی» است که توانایی او را در داستانگویی به خوبی نشان میدهد. جلیل سامان در کتاب «وقت بودن» همهی عناصر رمان را به کار میگیرد تا تجربهای بهیادماندنی را به مخاطب عرضه کند. توصیفها کافی، گفتوگوها پیشبرنده و روایت گیرا و گاهی میخکوبکننده است. البته میتوان به نیمه ی دوم کتاب نقد وارد کرد که تقریباً سرسری به آن پرداخته شده است و کتاب گویی در سراشیبی میافتد تا به پایان برسد. موضوع داستان دربارهی یک جوان بلوچ و یک سرگرد کارکشته است که داستان زندگی آنها به طور موازی با هم روایت میشود. جانمحمّد که به اتّهام قتلی از هشت سال پیش در زندان به سر برده، اکنون به روستا برگشته تا زندگی ویرانشدهاش را سامان بدهد. درست از آن طرف، سرگرد کاظمی هم آخرین سال خدمتش را در منطقهای میگذراند که مشهور به خلاف است. او تمام همّتش را به کار میبندد تا امنیت را در منطقه برقرار کند؛ بدون آنکه خون یک مظلوم به زمین ریخته شود. در ادامه تصمیمهای این دو نفر به طرزی هوشمندانه با همدیگر گره میخورد و از این کشمکش به وجود آمده، داستان به پیش میرود. این کتاب علاوه بر آنکه ما را با فرهنگ مردمان بلوچ آگاه میکند و از محرومیتها و زمینههای پیدایش جرم و جنایت سخن میگوید، سفری عمیق به لایههای درونی ما انسانها دارد. جایی که خودخواهیهای ما لانه کرده است و از دل آن کارهای خطرناکی بیرون میزند. پایانبندی داستان برخلاف نظر خیلی از خوانندگان باشکوه و زیباست؛ شورشی علیه خودخواهی و سلامی بر انسانیت.
(0/1000)
1403/1/20
0