یادداشتهای میم مهرابی (36) میم مهرابی 1403/8/7 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 20 همهچیز از روزی شروع شد که "الف.نون" معرفیاش کرد!. همین که تصمیم گرفتم تهیهاش کنم، آقای فلانی گفت:« خوشم نیومد، طرف زیادی یهجوریشه! » همون لحظه منصرف شدم اما بعد از چندسال بلاخره از قفسه کتابفروشی رفت بین کتابهایم. اولین مواجهه من دستهبندی کتاب بود "هنر و عکاسی" و پاییز امسال بود تونستم مطالعهاش کنم. اگر از تصویرجلد و جزئیاتاش صرفنظر کنیم، حجم ۱۰۲ صحفهای و ۶فصل بودناش میتواند خودنمایی بکند. با یهنَمه فسفرسوزاندن هم میشود اسامی فصلها را از انسانیترین حالات روحی و روانی دانست: لذت، طبیعی، سکوت، خیال، فراموشی، تَنترسه! شیوهنگارش اثر را میشود برگرفته از زیست یک عکاس دانست: مخاطب را با سوژه موردنظر درگیر و بعد مثل اینکه دکمه شاتر را فشار بدهد، حق مطلب را ادا میکند و بعد سراغ سوژهی دیگر میرود و دوباره این چرخه را ادامه میدهد. به بیان بهتر: متن برمدار تکنیک روایتهای پراکنده و مرتبط میچرخد. سطرها بهصورت یکدست خوشخوان شده اند. تعاریف و تلنگرات پرعمق و اثرگذار اند و این یعنی نویسنده کارش را درست انجام داده. طبیعتاً نام دستهبندی کتاب میتواند غلطانداز باشد، اما روایتهای نویسنده مثل معرفینامۀ ریزنکات عکاسی میماند. البته اگر اندازهی سرسوزن عشق به این هنر داشته باشید، احساسهای مشترکی را با " پیمان هوشمندزاده" خواهید داشت. در آخر: خوشحالم که اولین جستارایرانی که مطالعه کردم این کتاب پرعمق و باظرافت بود، جوری که میتوانم خودم را از مریدان قلم "هوشمندزاده" بدانم!. 1 16 میم مهرابی 1402/1/3 مدیر مدرسه جلال آل احمد 3.9 122 سفر به دهۀ سی ایران و زدن عینک جهانبینی به زندگی و دغدغههای مردم آن زمانه، برای من و شما درحال حاضر کاری غیرممکن به نظر میآید. اما در دنیای ادبیات، سفر به زمانهای دور و دراز غیرممکن نیست! کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آلاحمد، روایتی از مصائب پشت میزنشینیها و تختهگچیها است. داستان از زبان معلمی در دوران پهلوی روایت میشود که از آموزگاری به تنگ آمده و به هوای راحتی شغلی و پول بیشتر، تصمیم میگیرد که مدیر یک مدرسه زهوار در رفته بشود. ..... لطفا نفس نکشید: داستان مثل یک فیلم که روی دور تند پخش شده باشد، سریع و بدون اضافات و برهمزدن تمرکز خواننده روی موضوع اصلی نوشته شده است. هرچند که گاهگاهی از نفس میافتد و با ماجراهای کماهمیت پر میشود، اما با نادیده گرفتن و چشمپوشی، میتوان امیدوار به نبض قصه بود. ..... آهای مردم من شبیه کسی نیستم: اول: جنس متفاوتی از نثر که به هیچ یک از همنسلانش شباهتی ندارد. زبان بریده بریده و پر از سر هم کردن لغات، شکستن قواعد دستوپاگیر نوشتاری از جمله نکاتی است کهمیتوان به ویژگی خاص قلم او برمیگردد. دوم: طنز خفیفی که همراه با نقد جامعه تلخیاش ته گلو را میزند. نوشتههای آل احمد معمولا همیشه همراه با نقدهای زیرکانهای است که با قصه آمیخته شدهاند و مخاطب را در آخر به فکر فرو میبرند. البته بعضی وقتها از بالای منبر، پایین بیا نیست! ...... پا روی دمِ پهلوی: جلال آلاحمد از آن نویسندههایی است که داستانهایش را در جهت رساندن پیامها و نقدها، هدفمند میکند. کتاب مدیر مدرسه تندوتیزترین نقدها را به همراه دارد. نقدهایی که توانست او را در بین نویسندههای معترض به ثبات بیشتری برساند. در قسمتی ازفصل اول کتاب مینویسند: «با شیر و خورشیدش که آن بالاسر سهپا ایستاده بود و زورکی تعادل خودش را حفظ میکرد و خورشید خانم روی کولش با ابروهای پیوسته و قمچیلی که به دست داشت.» ...... در آخر: کتاب مدیر مدرسه را دوبار خواندهام. برای هر بار هم اعتقاد داشتم، پرچمدار تفاوت قلمی و فضای متفاوت در ادبیات داستانی ایران است! بارها در بین طنز نیشدار آلاحمد لبخند زدم و یا باتجربههای خام مدیر مدرسه همدردی کردهام! این اثر میتواند گزینۀ مناسبی برای رفع دلزدگیها از نثرها و کتابهای تکراری باشد. کوتاهی و روایت بدون پیچیدگی، این امکان را میدهد که همراهتان باشد. چه توی خانه چای گرم دستتان باشد و چه دستگیرۀ اتوبوس، شما را غرق در خودش میکند و شاید بتواند احساس خوبی را از یک داستان جذاب و جاندار منتقل بکند. ..... 0 21 میم مهرابی 1401/10/28 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.7 12 هیچنگران نباش! فقط کافیه محکم دستِ"لوئیزلی" بگیری و همراهش باشی! نگران نباش، اونقدرها دور نمیشی! برمیگردی بهخودت! .... دوسال پیش: بعد از اینکه با چشمعقابی روی میزِ فلان کَسِمحبوبم دیدمش، رفتم و کتاب رو خریدم. مسیرهای هرروزه و دوسهکافهی اطرافِخانه از دستم نمیافتاد. هیبرگرد دوباره بخون، اما بیخودی داشتم زور میزدم! یکسال پیش بازهم نصفه تا جستار دوم و تکرارِ زورزدن و درآخر کنارگذاشتن کتاب!. اما امسال میدونستم که وقتش رسیده. بعضی کتابها یا نویسندهها را نمیشود رام کرد. باید خودشان چراغسبز را نشان بدهند! .... "لوئیزلی" شبیه هیچجستارنویسی که تا الان از "اطراف" خواندهام نبوده. زنی جسور در خلاقیت، پرسهزن و پیادهرو، از بین قبرستانها گرفته تا هواپیما و آپارتماننشینی و ونیزِمصنوعی و هویتی مکزیکی که مدام ازش حرف میزند. سبکروایت "والریا" مثل صحبتکردن با دوستان در خیابانهاست: از این شاخه به آنشاخه اما همهشان را میشود از یک موضوع شمرد. همینقدر آزاد و رها... . .... این مدت از هیچچیزی جز همسفری با"لوئیزلی"، پرسهزن قهارخیابانها، خیالباف و ریزبین، خلاق و خاص، به این اندازه لذت نبرده بودم. از نظرم "والریا" خاصترینِ جستارِ این مجموعه از نشراطراف بود. اگر متوجه نشدید، خب تنها راهکار عملی، همان مراحلِ سیروسلوکی بندهاس!(انقدری شرابِنابی هست که برای لبزدنش ارزش صبر را داشته باشد!) نگران نباشید! تنهاکار اعتماد است. قواعد و تئوریجات و ادویهجاتش را بگذارید کنار، همقدم بادغدغههاش بشید و گوشِخوبی باشید، بعد از اینکه کلی رفتید اینور و آنور برمیگردید. به خودتان و چیزهایی که فراموش کرده بودید!... . 2 32 میم مهرابی 1401/10/23 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.5 57 اولقصه، مثل رینگبوکس میماند. ضربههای پیدرپی و کوبنده و نفسگیر. رفتهرفته خسته میشود، عرق پاک میکند و کنار میکشد. . "هاکیم" انتخابسوژهی خوبی رو داشته: قاتلی که زوالعقل دارد و میکُشد. گاهی از قتلهایش مینویسد، اما روزبهروز همهچیز برایش محوتر میشد. درست مثل کتاب(!): کمبودن انگیزهای قتل و خونوکشتاری، روایتی که از این شاخهبهآنشاخه میپرد، انسجامی که از بین رفت و درآخر ضربهکاری پایانقصه که زننده بود! . اما برای کوتاهخوانیهای وقتهای بیحوصلگی روش حساببازکنید. 0 32 میم مهرابی 1401/10/12 برج سکوت: نمایش مرگ جلد 1 حمیدرضا منایی 4.1 7 "برج سکوت" زندگی فضاهای پردود و چرکمردهی پایینشهری و دود و افیون و ساقیهای هفتخط روزگارِ ماست! ... قصه روایت آدمهای بقولخودمان گَنگستر، خلافی و تیزیکش و پای بساطیهاست! "حرمله" راوی اولشخصی است که ما را میبرد به تجربههای کوچک و بزرگ زندگیاش. از کودکی گرفته تا پشتلب سبز شدن و بعد از آن بزرگسالی و کارهای شدن، تا سقوطها و سرخوردگیها... . موفقیتِ بزرگ منایی در خلق این درجه از رئال بودن، عریان بودن، رکیک و کوبنده بودن انقدری بیحد هست که بعید میدونم کتابی روی دستش نوشته بشه! ذهنِخلاق نویسنده، برای ترسیم شخصیتهای گوناگون با ویژگیهای خاص، داستانهای پرکشش و تعلیقهای مدام، فرصت زندگی کردن و همراهی با دغدغههای آدمهای قصه رو به خواننده میده. ... این اولین کتاب چندجلدی بود که برای خواندن انتخاب میکردم. اول نتونستم با کتاب راه بیام، بس که اهل "دودوتا و چهارتا" کردن کتابها هستم. اما دیدم به امونخدا رهاکردنش، بدتر ذهنم رو درگیر کرده. و شروع دوباره همانا... . ... پ.ن: قطعا این کتابخاص و متفاوت رو با صدای "حامدفعال" که بهشکلی عجیبی غرقِ در قصهاس، به همهی افراد پیشنهادش میکنم! و بازهم"پ.ن": این یادداشت برای هر سهجلد کتاب بوده. 4 25 میم مهرابی 1401/10/3 فهم همجنس گرایی: و راهنمای والدین برای پیشگیری از آن لینداایمز نیکولوسی 5.0 3 این کتاب، جوابی برای هزاران هزار جوابِ حل نشده، کجفهمیها، دستهای آلودهی سیاستبازیها، و پرداخت به موضوعی دامنگیرِ همه است! . شهامت نویسنده در پرداخت به این موضوع ممنوعه(حتی در جهانِغرب) فوقالعاده با استفاده از منابع و تحقیقات متعدد و تجربیات چندین و چندنفر از بیماران و مبتلایان، قابلِ ستایش هست. بر خلاف چیزی که تصور میشه، حرف از کلیشه پردازیها نیست و همینِ که درخشان و پاسخگو برای هرکسی میتونه باشه. از پرداختن خوب به ایفای نقش افراد خانواده گرفته تا با مباحث تربیتی احساس نمیشه که تناقضیه با ملیتها و نگرشهای گوناگون. . بیشک خوندنِ این اثر دید بشدت خوبی رو به من داد و متوجه مهمبودن این موضوع شدم و پیشنهاد میکنم، بدون هیچترسی از حرفهای ندونسته آدمهای نخونده و اطرافیان، در دست بگیرید و هرجایی که شده بخوانیدش. جالبه که متن عصا قورت داده نیست و برای همینه که به والدین و افراد دغدغهمند در حوزه تربیت و همچنین پدر و مادران آیندهی همنسل خودم، بشدت پیشنهادش میکنم. 2 27 میم مهرابی 1401/9/29 ناداستان 3 (سفر) 4.3 3 ناداستان شماره۳، چیزی فراتر از یکنشریه برای من بود! تجربهای که توی لمس زیستِ آدمهای مختلف با پایین بالاهایی از جنس"سفر و گشتن اطراف" داشت، از بهترینها بود. این خیلی لذتبخشِ که جدای از خوندن تجربهزیستها، با متنی بشدت شستهرفته، طراحی و خلاقیت در صفحات روبهرو باشیم. البت که خیلی از قولِ دیگر ناداستان"سان" دلخوشی ندارم اما ناداستان رو حتما بازهم میخرم و میخوانم.... . . پ.ن: متاسفانه شماره قبلیهای مجللات بهدلیل استقبالهای کم و یا شاید مخاطبهای خاص و سانتال، سخت پیدا میده که از بختخوبِ من یک نسخه فقط توی کتابفروشی معمولی شهرمون مونده بود که عاقبت مال خودِخودِ من شد!. پیدا نکردید، ارزش فیدیبو خوندن رو داره! 13 23 میم مهرابی 1401/9/15 همراه آهنگ های بابام: داستان های کوتاه علی اشرف درویشیان 3.9 2 قبلتر "از این ولایت" درویشیان خونده بودم که هیچنظر مثبتی نه رویمحتواهای اغراقشدهی فلاکتبارش داشتم نه قصهگویی خاصی رو دیدم و برای من که کشتهمرده تکنیکبازیها هستم، هیچچیزی نداشت و درمجموع ۱ ستاره هم بهزور نثارش کردم. اما این کتاب فرق داشت، روایتهای منسجمتر و تاثیرگذارتری داشت، تکنیک چندان عجیبی نداشت اما زاویهدیدهای بعضا نویی رو توی چندقصه پیدا کردم. در آخر کتابی که با توجه به دستپایین گرفتنهای آقای نویسنده، میشه توی بیحوصلگیها، بهتهرسیدنِ وقتها، تاکسی و اینور اونور خوندش و بهگمانم لذتی هم برد! چون خوب هم بینشان هست. 5 11 میم مهرابی 1401/9/11 سیاه مشق هوشنگ ابتهاج 4.5 6 همیشه دو جلدِ "سیاهمشق" و "تاسیان" با اون طراحی جلدخاص و کاغذهای کرافتی که انگار یکلیوان قهوه قجری رویشان ریختهباشی، توجهم رو جلب میکرد. اینکه چجور شد قلاب ما کشیده شد بهطرف زندهیاد سایه، اللهاعلم! اما همین قدر میدونم که از کتابخونه برادرم که سالهای اول دانشجویش خریده بود( اگر نشر کارنامه همتی کرد و تلاشی برای تجدید چاپ، شما هم بخرید!) امانت گرفتم و شروع کردم. الان که فکر میکنم متوجه جادوی نهفته توی برگبرگ "سیاهمشق" نشدم که چجور تونست بشه همدمِ روزهای درازی از زندگیم!. انسی که قبلا با شعرهای ابتهاج توی موسیقیهای امثال شجریانها و معتمدیها و قربانیها داشتم، بیشتر از قبل شد، یکجورایی شبیه به زندگی در اتمسفر خاصِ شعری. .... راستش دارم دستبهسرتون میکنم، که چیزی گفته باشم. این لقمهی چربونرمِ لامذهب رو میتابونم!. هرجا که پیداش کردید، پیش خودتون بذارید. اونقدرها دمِدست که بشه همنشینِ روزها و شبها و ساعتهاتون.... . 0 17 میم مهرابی 1401/8/27 مصابا و رویای گاجرات نادر ابراهیمی 3.4 2 بعد از پرشی که سالنوشتاری آثار نادرخان داشتم، این کتاب رو مطالعه کردم. ابراهیمی با فانوسی بعنوان راهنما، رمز ورود به جهان قصههای کوتاه کتاب را، درک معنا و مفهومها معرفی میکند. و هرچه نباشد فهمیدهام که نادرابراهیمی شیفته نوشتن لایههای سفت و سخت است! فصل اول کتاب از فوقالعادهترینها بودند: نصف صحفه "تصلیح"، داستانی برگرفته از واپسین کلام مسیح (ع) "الهی! لماذا تَرَکتَنی؟"، نوشتهای بیحد زیبا و ادبی از مصابا و گاجرات"مدائن رویا"، دیو باد و کی رنگ اسب چوبی من و یک قصه دیگر. که در بین فصل اولیها کی رنگ... از لطیفترینها بوده است. فصل دوم اما درخشان نبود و من نتوانستم از دریچهای برای فهم قصههایش وارد شوم. ... با تمام اینکه فصل اول بهجانم نشست، اما هنوز نادرخانِ و داستانهایش، مونده که برسه به تصورات و چیزهایی که قبلا از او خوانده بودم! 0 18 میم مهرابی 1401/8/20 چشم سگ: مجموعه داستان عالیه عطایی 3.5 17 قصههای "چشمسگ" مثل سگی که در یکشب زمستانی پاچهی آدم را بگیرد، ولکن نبودند! عطایی با روایتهای منسجم و قلم خوشخوان از مهاجرین افغانستانی و سیالهای ذهنشان قصهگویی کرده. از مردی که میخواست مارش را به سانتالهای تهرانی بفروشد، تا زنی شوهرکرده در شبی از سمرقند که باید با گذشتهاش روبهرو میشد. و بعد از زندگی زوجی گفت که در بهترین شب عمرشان، خبر مرگِ عمههما توی گوش فامیل میپیچد و به یکباره همهچیز دچار دگرگونی میشود. بیشک هر ۷قصه مخاطب رو با خودش همراهی میکنه و میتونم بگم عمرا اگر درحین مطالعه یا نسخهصوتی اثر، خسته بشید... 0 17 میم مهرابی 1401/8/15 خانه یی برای شب نادر ابراهیمی 3.4 5 تصمیم ذوقی و بدون برنامهریزی بود که خواستم با خاطره خوش دو کتاب قبلی ابراهیمی که خوانده بودم(رونوشت بدون اصل، آرش در قلمرو تردید) سراغ بیشترخوانی قلمش برم. قطعا "خانهیی برای شب" جزو آثار اولیه آقاینویسندهاس و باید توقعات رو به تهدیگ رسوند! اما مقدمه تقریبا طولانی و مفیدِ "نادرخان" تکلیف من خواننده رو کاملا مشخص کرد: آقای نویسنده تمایلی به"زیرشنل" رفتن آقایون همنسل نداره، مخالفت سرسختانهای با جدا سازی نقدها و مسائل اجتماع در داستان داره، راضی هم به کوتاه امدن توی ادبینویسی( بهمعنای عامه) نمیشه!... . این شجاعت و عصیانگری "نادرخان" رو بشدت دوست داشتم، همونطور که توی مصاحبههاش گفته بود!. با این حال اگر اجازه بدید "مقدمهاثر" و همچنین "خانهیی برای شب" و "خالی" رو از بهترین نوشتههای این مجموعه داستان انتخاب کنم. 2 13 میم مهرابی 1401/8/2 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 3.8 63 بین این همه تعریف و تمجیدات از این کتاب، بد نیست بهیادگار باشه که: فرسنگها دور بود از تصوراتم. پی دلیل میگردید؟ جواب من اینکه ببینید الباقی واکنشهای مثبت از اثر چی هست، برعکس همین رو تصور که کنید میشه نظرنهایی بنده! 3 22 میم مهرابی 1401/7/19 آوسنه بابا سبحان محمود دولت آبادی 4.1 4 شاید این حرف کمی بزرگنمایی بهنظر بیاد، اما باید اعتراف کنم در تمام مدتی که"آوسنه بابا سبحان" میخواندم، به این میرسیدم که این قصه یکتابلو کوچکِ هنری دراماتیک هست! ... مهارت دولتآبادی در خلق خردهروایتهای قوی، تصویرسازی و توصیفات و حفظ تیپ شخصیتی و رقم زدن قصههای تودرتو و درگیرکننده من رو مجاب به بیشترخوندن از قصه کرد تا نهایت به خودم امدم و پایان صفحات روبهرو شدم... 0 14 میم مهرابی 1401/7/10 بیابانی و هجرت محمود دولت آبادی 3.8 3 "بیابانی" نتونست قدعلم کنه دربرابر"هجرت سلیمان". هجرت سلیمان سیلی محکمی برای مخاطب بود. انقدری که بعد از پایان بهجایی خیره بشید، نفس عمیقی بکشید و بعد کتاب رو محکم ببندید که دیگه نخوایید چیزی بخونید که لذت این قصه رو از بین ببره! 0 13 میم مهرابی 1401/7/10 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 47 میشه با اشعار این کتاب، بارها سرِتأیید به نشانه همدردی و همدلی تکان داد. اگر قرار باشه یکشعر رو از میان ورقهای کتاب انتخاب کنم، قطعا اولین شعر از فهرست کتاب بود: بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق وسکوت تو جواب همه مسئله هاست 0 28 میم مهرابی 1401/6/28 ادبار و آینه محمود دولت آبادی 3.5 6 من فکر میکنم "ادبار و آینه" مجموعهای از سیر تکاملی شخصیت جوانهایی که تازه زمستانِ نوجوانی رو پشتسر گذاشتند و وارد فصلجدیدی بنام جوانی شدهاند. با همون ناپختگی، مفهومی از عشق و خواستن رو تجربه میکنند که توأم با هیجانات درونی هست(قصه ادبار). و با نگاه کنجکاوانه و حسپختگی که احساس میکنند، از چیزهایی میخوان سردربیارند که نمیدونستند(قصه مرد). توی همچین مواقعی که خودشون رو تصمیم گیرنده میدونند و برای درست و غلط بودن، به حرف خانواده گوش نمیدند(قصه بند). البته اگر متوجه شدند که خانواده چیزی جز کمدرک و اهمیتی براشون نداشته، دل میکنند. حتی اگر به هرقیمتی تموم بشه. ... دولت آبادیِ "تهشب" ، بلندبلندتر از همه سهقصه قبل فریاد میزد و فکر میکرد. اما کسی جز خودش نمیتونست مرز بین محتوازده بودن و نبودن رو نگهداره. باید گفت که خوندن هر چهارقصه لذتی بیحدی رو میتونه برای مخاطب داشته باشه. 0 9 میم مهرابی 1401/6/6 ضمائم پیمان طالبی 5.0 1 کتابِ جیبی تو دلِبرو، با سبک متفاوتی بنام"نوخسروانی"، خوشمضمونی و خوشآهنگی قلم پیمان طالبی. چی از این بهتر؟.... و از شعرهای محبوب من از این کتاب: اتفاقی قریبِ افتادن شبنمی روی برگِ بابونه مرگ اینگونه است، اینگونه 0 10 میم مهرابی 1401/5/15 کتاب روضه: گزیده مستند روضه الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی محمد حقی 3.8 15 به هر کتابفروشی که رفتید، این کتاب رو از قفسه بردارید و مقدمهاش رو بخونید. روضهالشهدا واعظ کاشفی، از پر تاثیرترینها توی هنرِعاشورایی ما بوده و هست. اما به دلیل برخی نقدهای اهلفن تقریبا این کتاب وارد فهرست"خوانده نشود" قرار گرفت و بهکناری رفت. آقای محمدحقی با تنظیم مجدد و پیداکردن اسناد روایت، روضهالشهدا رو زنده و دوباره به لیست"خواندنیها" وارد کرد. دست نبردن به نثر کاشفی و پابرجا موندنِ زیباییها، اشعار و ذوق و قریحه ایشون، از بهترین کارهایی بود که توی "کتاب روضه" انجام شده بود. هرچند از یک جاهایی به بعد احساس کردم اون کوبنده بودن رو نداره، اما خوندن گزیدهای از یک اثر مهم، هنوز هم برای من خوشایند بود. 2 12 میم مهرابی 1401/5/13 حسین (ع) از زبان حسین (ع): زندگی و زمانه امام حسین (ع) از زبان ایشان محمد محمدیان 4.4 35 قلم محمدیان سعی بر شفافیت هرچه بیشتر با تکیه برتاریخ داشت: بدون هیچمتنِ نامعتبری از نظر تحقیقی آقای نویسنده، ترجمه روانِ متون استفاده شده، داشتن سیر در متن. با اینکار توانستند چیزی که مدتها محبوس توی کتابهای مرجع و جامع بود و رو به تحریر و برای مخاطبِ امروزی تصویر روشنی از زندگی امام حسین (ع) نمایان کنند. برای این کتاب بسیار زحمت کشیده شده تا تبدیل به" حسین از زبان حسین" شود، جدای از هرنقد سلیقهای احترامی برای رویکرد محمدمحمدیان برای زندگینامه نویسی قائل هستم و قطعا منتظر کتابهای بعدی ایشون خواهم بود. 0 26