بریدههای کتاب عطیه عیاردولابی عطیه عیاردولابی 6 روز پیش بیروت 75 غاده السمان 3.5 18 صفحۀ 40 عشقم به ماه کم نشد آنگاه که فهمیدم اختری از سیماب و سیم و عاج و عطر نیست، بلکه کره خاکی و خاموش دیگری است مثل زمین، پر از گردوخاک و صخره و شن چرا دلبستگیام کم شود؟ در عشقم به حمیده هم خللی راه نیافت وقتی بو بردم انگل دارد و درون آن تن زیبایش که هر شب برایش شعری مینویسم، مشتی جاندار کریه و هولناک در هم میلولند. تخیل لزوما وارونه حقیقت نیست، بلکه روی دیگر آن است. 1 2 عطیه عیاردولابی 1404/1/10 آنک نام گل اومبرتو اکو 4.3 23 صفحۀ 112 "آها، نوآموز ما میخواهد زیادتر از چیزی که بایسته است، بداند. چیزهایی هست که تنها گیاهشناس باید بداند؛ در غیر این صورت اشخاص بیملاحظه دوره میافتند و وهم پخش میکنند: به بیان دیگر با گیاهان دروغ میگویند." 0 7 عطیه عیاردولابی 1403/12/30 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 453 سوره ص آیات ۹ و ۱۰ خوش به حال خدا؛ اراده کنه میتونه تشویق کنه، اراده کنه میتونه جر بده. وقتی هم میخواد کری بخونه همچین با دست پر میخونه: أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ(٩) مگر گنجینههای رحمت خدای شکستناپذیرِ بخشندهات دست آنهاست که هرکس را بخواهند، محروم کنند؟! أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ(١٠) مگر فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، مال آنهاست؟! اگر بله، پس با هر وسیلۀ ممکنی بالا بروند و جلوی وحی را بگیرند! 7 8 عطیه عیاردولابی 1403/12/21 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 450 سوره صافات َتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ(١٠٨) و نامی نیک از ابراهیم در میان آیندگان بهیادگار گذاشتیم. سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ(١٠٩) سلام خدا بر ابراهیم. كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(١١٠) به درستکاران اینطور پاداش میدهیم. چند سال پیش یکی از اینا که دوست دارن فقط بهانه بگیرن میگفت چرا خدا تو قرآنش همهاش از خوراکی و خونهی فلان و حوری و قلمان به عنوان پاداش اسم میبره. خب اینا رو که الان هم داریم. اصلا چرا وقتی هی توصیه میکنه به معنویات، پاداشش این چیزای مادّیه. آدم بزرگ و ظاهرا بالغ و عاقل وقتی نفهمه برای چی خلق شده و اومده به این دنیا، بهونههاش هم همینقدر سطحیه. اما اونی که سعی میکنه خدا رو بشناسه و طبق اسلوب خدا زندگی کنه، دائم تلاش میکنه برای کسب رضایت او و همین میشه که تا ذبح فرزند هم میره. خدا هم اینطوری بهش پاداش داد. پاداش کوچیکتر تا ابد اسمش می مونه اون هم به نیکی. پاداش بزرگتر اما اون سلام و درودیه که خدا براش میفرسته. از خدا بالاتر کی رو داریم که از سلامش نخوایم ذوق کنیم؟ 0 12 عطیه عیاردولابی 1403/11/29 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 63 صفحۀ 117 وقتی چکمه ها را از پا میکند گفته بود: "با چکمه روی زمین نشستن خوب نیست، با قبای دراز و لباده بلند هم نباید روی صندلی نشست. این منقل و وافور را نمی شود روی میز گذاشت. نمیشود چهارزانو قاشق چنگال دست گرفت. حالیت هست چی میگویم؟ تو کتابخوانی و نسخهشناسی، باید بفهمی. گرفتی مطلب را؟ نه، ملتفت نشدی یا باید کلاً وضع را تغییر داد یا باید هیچ کاری از کارهای این فرنگیها را قبول نکرد این مجلس مثل این میمانست که ما منقل و و فورمان را بگذاریم روی میز و بنشینیم روی صندلی. مضحک است. باعث تمسخر است. باید جمع میشد این بساط، قبول داری؟» 1 10 عطیه عیاردولابی 1403/11/19 خورشید نیمه شب یو نسبو 3.5 13 صفحۀ 57 گفتم: "پدربزرگم طرح کلیسا میزد. قبلاً معمار بود. اما به خدا اعتقاد نداشت. میگفت وقتی مُردیم، مردیم. منم بیشتر اون وریم." - "مسیح رو هم قبول نداشت؟" - "اگه به خدا اعتقاد نداشت، سخت میتونست به پسرش اعتقاد داشته باشه، کنوت." - "می فهمم." - "می فهمی. پس چی میشه؟" - "پس تو آتیش جهنم میسوزه." - "اوهومممم. اتفاقاً چند وقته که داره میسوزه. چون وقتی مرد من نه ساله بودم. به نظرت یه کم ظالمانه نیست؟ بَس آدم خوبی بود. به نیازمندا کمک میکرد، بیشتر از خیلی از مسیحیهایی که به عمرم دیدم. ای کاش میتونستم یه کم مثل اون باشم...." 3 13 عطیه عیاردولابی 1403/11/13 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 297 مهرالنسا در کوچه شنیده بود که خسرو و هواخواهانش را بیچاره کرده اند. کیفری سخت به آنان داده اند اما مهرالنسا از این گونه سخنها بدش نمیآمد و رفتارهایی را که با آنان شده بود بجا می شمرد. هیچ چیز ارزشمندتر از تاج و تخت نبود و اگر نیازی بود که نمونه ای به روشنی به نمایش گذاشته شود تا شورشیان دیگر سوی خسرو نگرایند باید هم چنین کارهایی به انجام میرسید. 1 8 عطیه عیاردولابی 1403/11/7 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 57 هر چه بزرگتر میشد - در آن هنگام چهارده ساله بود - ماجی و پدرش بیشتر و بیشتر دست و پایش را میبستند. این اندازه بیرون نرو! آهسته سخن بگو و آوایت را بلند نکن! هر زمان بیگانه ای آمد زود چادرت را بر سرت بکش! این کرانه مندی ها از این زمان بخشی از زندگی او میشد چون او زن بود. 1 3 عطیه عیاردولابی 1403/11/7 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 52 غیاث گفت: "لیک عصمت بچهها از فرصت بسیار خوبی برای آموختن برخوردارند. ما نمی توانیم راه یادگیری آنها را ببندیم. عصمت آژنگی بر پیشانی انداخت و با نگرانی دستی بر یک دسته مویش کشید "غیاث ما باید هشیار باشیم که به این دختر بیش از اندازه چیز یاد ندهیم. اگر بیش از اندازه دانش آموخته باشد چگونه میخواهد شوهر پیدا کند؟ هر چه کمتر بداند به جهان بیرونی هم کمتر دلبستگی خواهد داشت. مهرالنسا دارد پافشاری میکند تا همراه تو بتواند بیرون برود." 2 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 135 و مادر مثل گنجشک است به گمانم. همیشه رو دیوار یا درخت خانه سروصدا میکند بی آنکه به چشم بیاید و فقط وقتی متوجه نبودش میشوی که دیگر نیست، که دیگر پریده، که دیگر رفته، که دیگر مرده. 0 7 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 129 و گمان میکنم آدم به همه چیز میتواند عادت کند. و شاید همین جوری است که کار سخت تبدیل میشود به کار آسان یا حتی تفریح، خوشهچینی برای من همین طور بود و حالا مرده جمعکنی هم داشت برای اهالی این طور میشد. اول با ترس و لرز نزدیک شده بودند و حوالی ظهر دیگر طوری رفتار میکردند که انگار آمدهاند برای گردش و سرگرمی. 0 6 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 102 و می دانم که خسته می شوی، ولی این است دنیای کثیف سیاست یا سیاستمدارها - که در واقع سیاستمدار کثیف است و نه سیاست و دریا که حتماً نجس نمی شود حتی اگر سگی یعنی دهان سگی... - و شاید بگویی به ما چه مربوط در هر حال؟! ما که کاری با آن نداریم، ما که اصلا نمیفهمیم خوردنی است یا پوشیدنی! پس برای چه باید به آن فکر کنیم؟ ولی راستش را بخواهی ما هم به آن کاری نداشته باشیم او به ما کار دارد. 0 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/25 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 41 شروع کردند به قسم خوردن به خدا و پیغمبر و ائمه و امامزادهای که نه بالاش میشناخت و نه سرهنگ گویا و آنها جهتش را نشان میدادند و انگار تو روستاشان بود یا همان نزدیکیها. و لابد اصلاً تصور یا شاید بشود گفت تخیل هم نمیکردند یا یادشان رفته بود که این سرهنگی که دارند براش قسم پشت قسم میخورند و حوالهاش میدهند به امامزاده یک وقتی تودهای بوده و بعد شده فرقهای و در هر حال - اگر بیاعتقاد هم نباشد نباید هم دل خوشی هم از خدا و پیغمبر و این جور چیزها داشته باشد همان طور که آنها هم نباید به عنوان یک فدایی و عضو حزب، زیاد از این چیزها مایه بگذارند. ولی انگار از آن وقتهایی بود که همه فراموش کرده بودند که چی باید باشند یا قرار بوده باشند. 2 4 عطیه عیاردولابی 1403/10/16 مسجد رهبر : تاریخ شفاهی مسجد کرامت مرتضی انصاری زاده 4.1 9 صفحۀ 196 ابوالفضل عادلینیا، سخنرانیهای آقای خامنه ای را به صحبتهای امام زینالعابدین تشبیه میکند. همانطور که به واسطه شرایط خفقان و اختناق، امام زینالعابدین مجبور بودند معارف دینی را با دعا مطرح کنند، آقای خامنهای هم با پرداختن به تفسیر نماز و سوره، نکتههای مدنظرش را منتقل میکرد. 0 4 عطیه عیاردولابی 1403/10/15 مسجد رهبر : تاریخ شفاهی مسجد کرامت مرتضی انصاری زاده 4.1 9 صفحۀ 170 در گفتههای بسیاری از شرکتکنندگان نمازجماعت مسجد کرامت، قرائت خوب و دلنشین آقای خامنهای به عنوان خاطرهای به یاد ماندنی و شیرین بیان شده است. لحن صحیح عربی و رعایت قوانین تجوید و خواندن حمد و سوره به صورت ترتیل آنقدر برای مردم تازگی و گیرایی داشته که محمدجواد اعلمی میگوید یکی از بازاریان سادهدل میگفته برویم پشت 《آخوند آرتیست》 نماز بخوانیم. "نوع نماز خواندن آقا الان شاید برای مردم عادی شده، ولی آن زمان احساس غریبی میکردند؛ چون همه فارسیخوانی میکردند ایشات ترتیل میخواندند. یک بزازی بود جلوی مسجد کرامت که بچهها درباره او می گفتند فلانی به رفیقهایش می گوید ظهر که شد، برویم پشت سر آخوند آرتیست نماز بخوانیم. چون نوع سخن گفتن ایشان شبیه دوبلورهای سینما برای آنها به نظر میآمده و این جور تو ذهن خود آنها بوده. برایشان ترتیل چیز نامانوسی بوده و با خود می گفتند مگر میشود نماز را هم این جوری خواند؟!" 0 11 عطیه عیاردولابی 1403/10/10 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 157 صفحۀ 360 بدون هیچگونه ترس و واهمه از خداوند میپرسید: مگر انسانها از فولاد ساخته شدهاند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جانگداز را تحمل کنند. 0 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/9 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.9 12 صفحۀ 186 خیلیها فکر میکنند زندگی در جنگ و شهید دادن برای ما عادی شده، ولی این طور نیست. هر کدام این جوانها را که از دست میدهیم، تکهای از قلبمان کنده میشود. آدم هیچوقت به از دست دادن عادت نمیکند. به آوارگی و ویرانی عادت نمیکند. فقط چارهای به جز صبر ندارد. 0 10 عطیه عیاردولابی 1403/10/8 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.9 12 صفحۀ 184 مادر ابوحامد زن مهربانی بود. هیچوقت با هم مشکلی نداشتیم. اوایل ازدواج، سر بارداری ریحان که ابوحامد زندانی بود، جر و بحثهایی بینمان شد. همان موقع، سر نماز ظهر، از خدا خواستم که مهرش را هر طور شده بیندازد توی دلم. از آن ظهر به بعد، قلبهایمان به هم نزدیک شد. 0 5 عطیه عیاردولابی 1403/9/17 به امید دیدار مریم شریف رضویان 3.7 7 صفحۀ 168 [رعنا] شال را از سرش برداشت. تعدادی از موهای روی شقیقهاش به رنگ سپید درآمده بودند. دستش را روی انگشتان ظریف آلاء کشید: "از جنگ متنفرم کاش پیامبر با دشمنانش از در صلح و آشتی درمیآمد و ما را درگیر جنگ نمیکرد!" آلاء دستش را از زیر دست مادربزرگ بیرون کشید: "ابوسفیان دارد به مدینه لشکر میکشد، آن وقت شما پیامبرتان را سرزنش میکنید؟" 0 9 عطیه عیاردولابی 1403/9/10 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 438 سوره فاطر - آیه ۳۲ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ بعد از تو، قرآن را بین بندگان برگزیدۀ خودمان بهیادگار میگذاریم. آخر، عدهای از بندهها با ارتکاب گناه به خودشان بد میکنند، عدهای هم میانهرو و فرمانبردارند و عدهای، به توفیق الهی، در کارهای خوب سبقت میگیرند. البته بهیادگارگذاشتن قرآن بین گروه سوم بزرگواریِ ویژۀ خداست. موقع خوندن این آیه، انگار که دارم درسهای مدرسه رو میخونم شمارهگذاریش کردم تا دستهها مشخص بشه. البته که قرآن سراسر حکمته ولی در حد سواد خودم یا بسته به مشغولیات ذهنیم بعضی آیهها یه طور دیگه توجهام رو جلب میکنه. آیه ۳۲ میگه قرآن رو به یادگار میذارم. اول از همه نمیشه یاد بخش اول حدیث ثقلین نیفتاد. این یعنی هرکی شهادتین گفته و یا خواسته مسلمان باشه میراثدار قرآنه. نمیدونم چرا تا حالا اینطوری بهش نگاه نکرده بودم. وقتی من میراثدار چیزی باشم یعنی نسبت بهش حس تملک دارم و به اندازه اون تملک هم ازش بهره میبرم و هم در برابرش مسئولیت دارم. اما بعد گفته سه گروه میراثدار هستن. گناهکاران میانهروها برگزیدهها یعنی فرقی نمیکنه کی هستی و چی هستی. این میراث برات گذاشته شده حالا اگه استفاده درست نمیکنی دیگه مشکل خودته. یه "خاک تو سر بی لیاقتت کنن" کم داره به نظرم. بعد مفسران اومدن بررسی که چرا خدا اول اون میراثدارهای سرتق رو اسم برده و آخرش رسیده به اون سوگلیها؟ دلایل مختلف بوده. یکیش مثلا اینکه معمولا جمعیت گناهکارها بیشتر و برگزیدهها کمتر. اما یکی دیگهاش که بیشتر دوستش داشتم این بوده خواسته به اون گناهکاره بگه من در هر حال تو رو بین بندههام حساب میکنم. تو توی بغل خودمی ولی لنگ و لگد میندازی دیگه. اینا میراثدارها گناهکار و بیتوجه به میراثشون هنوز از رحمت خدا محروم نشدن. از طرفی به اون برگزیدهها هم یه تلنگر میزنه که یه وقت مغرور نشن. حتی بهشون تاکید کرده اگر الان تو این گروه هستین "به خواست و توفیق الهی" بوده و این مقام و توفیق رو باید با توجه حفظ کنین. گروه وسط هم که مثل بچه وسطی هستن. :) 1 9
بریدههای کتاب عطیه عیاردولابی عطیه عیاردولابی 6 روز پیش بیروت 75 غاده السمان 3.5 18 صفحۀ 40 عشقم به ماه کم نشد آنگاه که فهمیدم اختری از سیماب و سیم و عاج و عطر نیست، بلکه کره خاکی و خاموش دیگری است مثل زمین، پر از گردوخاک و صخره و شن چرا دلبستگیام کم شود؟ در عشقم به حمیده هم خللی راه نیافت وقتی بو بردم انگل دارد و درون آن تن زیبایش که هر شب برایش شعری مینویسم، مشتی جاندار کریه و هولناک در هم میلولند. تخیل لزوما وارونه حقیقت نیست، بلکه روی دیگر آن است. 1 2 عطیه عیاردولابی 1404/1/10 آنک نام گل اومبرتو اکو 4.3 23 صفحۀ 112 "آها، نوآموز ما میخواهد زیادتر از چیزی که بایسته است، بداند. چیزهایی هست که تنها گیاهشناس باید بداند؛ در غیر این صورت اشخاص بیملاحظه دوره میافتند و وهم پخش میکنند: به بیان دیگر با گیاهان دروغ میگویند." 0 7 عطیه عیاردولابی 1403/12/30 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 453 سوره ص آیات ۹ و ۱۰ خوش به حال خدا؛ اراده کنه میتونه تشویق کنه، اراده کنه میتونه جر بده. وقتی هم میخواد کری بخونه همچین با دست پر میخونه: أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ(٩) مگر گنجینههای رحمت خدای شکستناپذیرِ بخشندهات دست آنهاست که هرکس را بخواهند، محروم کنند؟! أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ(١٠) مگر فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، مال آنهاست؟! اگر بله، پس با هر وسیلۀ ممکنی بالا بروند و جلوی وحی را بگیرند! 7 8 عطیه عیاردولابی 1403/12/21 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 450 سوره صافات َتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ(١٠٨) و نامی نیک از ابراهیم در میان آیندگان بهیادگار گذاشتیم. سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ(١٠٩) سلام خدا بر ابراهیم. كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(١١٠) به درستکاران اینطور پاداش میدهیم. چند سال پیش یکی از اینا که دوست دارن فقط بهانه بگیرن میگفت چرا خدا تو قرآنش همهاش از خوراکی و خونهی فلان و حوری و قلمان به عنوان پاداش اسم میبره. خب اینا رو که الان هم داریم. اصلا چرا وقتی هی توصیه میکنه به معنویات، پاداشش این چیزای مادّیه. آدم بزرگ و ظاهرا بالغ و عاقل وقتی نفهمه برای چی خلق شده و اومده به این دنیا، بهونههاش هم همینقدر سطحیه. اما اونی که سعی میکنه خدا رو بشناسه و طبق اسلوب خدا زندگی کنه، دائم تلاش میکنه برای کسب رضایت او و همین میشه که تا ذبح فرزند هم میره. خدا هم اینطوری بهش پاداش داد. پاداش کوچیکتر تا ابد اسمش می مونه اون هم به نیکی. پاداش بزرگتر اما اون سلام و درودیه که خدا براش میفرسته. از خدا بالاتر کی رو داریم که از سلامش نخوایم ذوق کنیم؟ 0 12 عطیه عیاردولابی 1403/11/29 بی کتابی محمدرضا شرفی خبوشان 3.9 63 صفحۀ 117 وقتی چکمه ها را از پا میکند گفته بود: "با چکمه روی زمین نشستن خوب نیست، با قبای دراز و لباده بلند هم نباید روی صندلی نشست. این منقل و وافور را نمی شود روی میز گذاشت. نمیشود چهارزانو قاشق چنگال دست گرفت. حالیت هست چی میگویم؟ تو کتابخوانی و نسخهشناسی، باید بفهمی. گرفتی مطلب را؟ نه، ملتفت نشدی یا باید کلاً وضع را تغییر داد یا باید هیچ کاری از کارهای این فرنگیها را قبول نکرد این مجلس مثل این میمانست که ما منقل و و فورمان را بگذاریم روی میز و بنشینیم روی صندلی. مضحک است. باعث تمسخر است. باید جمع میشد این بساط، قبول داری؟» 1 10 عطیه عیاردولابی 1403/11/19 خورشید نیمه شب یو نسبو 3.5 13 صفحۀ 57 گفتم: "پدربزرگم طرح کلیسا میزد. قبلاً معمار بود. اما به خدا اعتقاد نداشت. میگفت وقتی مُردیم، مردیم. منم بیشتر اون وریم." - "مسیح رو هم قبول نداشت؟" - "اگه به خدا اعتقاد نداشت، سخت میتونست به پسرش اعتقاد داشته باشه، کنوت." - "می فهمم." - "می فهمی. پس چی میشه؟" - "پس تو آتیش جهنم میسوزه." - "اوهومممم. اتفاقاً چند وقته که داره میسوزه. چون وقتی مرد من نه ساله بودم. به نظرت یه کم ظالمانه نیست؟ بَس آدم خوبی بود. به نیازمندا کمک میکرد، بیشتر از خیلی از مسیحیهایی که به عمرم دیدم. ای کاش میتونستم یه کم مثل اون باشم...." 3 13 عطیه عیاردولابی 1403/11/13 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 297 مهرالنسا در کوچه شنیده بود که خسرو و هواخواهانش را بیچاره کرده اند. کیفری سخت به آنان داده اند اما مهرالنسا از این گونه سخنها بدش نمیآمد و رفتارهایی را که با آنان شده بود بجا می شمرد. هیچ چیز ارزشمندتر از تاج و تخت نبود و اگر نیازی بود که نمونه ای به روشنی به نمایش گذاشته شود تا شورشیان دیگر سوی خسرو نگرایند باید هم چنین کارهایی به انجام میرسید. 1 8 عطیه عیاردولابی 1403/11/7 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 57 هر چه بزرگتر میشد - در آن هنگام چهارده ساله بود - ماجی و پدرش بیشتر و بیشتر دست و پایش را میبستند. این اندازه بیرون نرو! آهسته سخن بگو و آوایت را بلند نکن! هر زمان بیگانه ای آمد زود چادرت را بر سرت بکش! این کرانه مندی ها از این زمان بخشی از زندگی او میشد چون او زن بود. 1 3 عطیه عیاردولابی 1403/11/7 عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان) ایندو ساندراسان 3.4 2 صفحۀ 52 غیاث گفت: "لیک عصمت بچهها از فرصت بسیار خوبی برای آموختن برخوردارند. ما نمی توانیم راه یادگیری آنها را ببندیم. عصمت آژنگی بر پیشانی انداخت و با نگرانی دستی بر یک دسته مویش کشید "غیاث ما باید هشیار باشیم که به این دختر بیش از اندازه چیز یاد ندهیم. اگر بیش از اندازه دانش آموخته باشد چگونه میخواهد شوهر پیدا کند؟ هر چه کمتر بداند به جهان بیرونی هم کمتر دلبستگی خواهد داشت. مهرالنسا دارد پافشاری میکند تا همراه تو بتواند بیرون برود." 2 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 135 و مادر مثل گنجشک است به گمانم. همیشه رو دیوار یا درخت خانه سروصدا میکند بی آنکه به چشم بیاید و فقط وقتی متوجه نبودش میشوی که دیگر نیست، که دیگر پریده، که دیگر رفته، که دیگر مرده. 0 7 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 129 و گمان میکنم آدم به همه چیز میتواند عادت کند. و شاید همین جوری است که کار سخت تبدیل میشود به کار آسان یا حتی تفریح، خوشهچینی برای من همین طور بود و حالا مرده جمعکنی هم داشت برای اهالی این طور میشد. اول با ترس و لرز نزدیک شده بودند و حوالی ظهر دیگر طوری رفتار میکردند که انگار آمدهاند برای گردش و سرگرمی. 0 6 عطیه عیاردولابی 1403/10/28 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 102 و می دانم که خسته می شوی، ولی این است دنیای کثیف سیاست یا سیاستمدارها - که در واقع سیاستمدار کثیف است و نه سیاست و دریا که حتماً نجس نمی شود حتی اگر سگی یعنی دهان سگی... - و شاید بگویی به ما چه مربوط در هر حال؟! ما که کاری با آن نداریم، ما که اصلا نمیفهمیم خوردنی است یا پوشیدنی! پس برای چه باید به آن فکر کنیم؟ ولی راستش را بخواهی ما هم به آن کاری نداشته باشیم او به ما کار دارد. 0 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/25 مردگان باغ سبز محمدرضا بایرامی 4.2 14 صفحۀ 41 شروع کردند به قسم خوردن به خدا و پیغمبر و ائمه و امامزادهای که نه بالاش میشناخت و نه سرهنگ گویا و آنها جهتش را نشان میدادند و انگار تو روستاشان بود یا همان نزدیکیها. و لابد اصلاً تصور یا شاید بشود گفت تخیل هم نمیکردند یا یادشان رفته بود که این سرهنگی که دارند براش قسم پشت قسم میخورند و حوالهاش میدهند به امامزاده یک وقتی تودهای بوده و بعد شده فرقهای و در هر حال - اگر بیاعتقاد هم نباشد نباید هم دل خوشی هم از خدا و پیغمبر و این جور چیزها داشته باشد همان طور که آنها هم نباید به عنوان یک فدایی و عضو حزب، زیاد از این چیزها مایه بگذارند. ولی انگار از آن وقتهایی بود که همه فراموش کرده بودند که چی باید باشند یا قرار بوده باشند. 2 4 عطیه عیاردولابی 1403/10/16 مسجد رهبر : تاریخ شفاهی مسجد کرامت مرتضی انصاری زاده 4.1 9 صفحۀ 196 ابوالفضل عادلینیا، سخنرانیهای آقای خامنه ای را به صحبتهای امام زینالعابدین تشبیه میکند. همانطور که به واسطه شرایط خفقان و اختناق، امام زینالعابدین مجبور بودند معارف دینی را با دعا مطرح کنند، آقای خامنهای هم با پرداختن به تفسیر نماز و سوره، نکتههای مدنظرش را منتقل میکرد. 0 4 عطیه عیاردولابی 1403/10/15 مسجد رهبر : تاریخ شفاهی مسجد کرامت مرتضی انصاری زاده 4.1 9 صفحۀ 170 در گفتههای بسیاری از شرکتکنندگان نمازجماعت مسجد کرامت، قرائت خوب و دلنشین آقای خامنهای به عنوان خاطرهای به یاد ماندنی و شیرین بیان شده است. لحن صحیح عربی و رعایت قوانین تجوید و خواندن حمد و سوره به صورت ترتیل آنقدر برای مردم تازگی و گیرایی داشته که محمدجواد اعلمی میگوید یکی از بازاریان سادهدل میگفته برویم پشت 《آخوند آرتیست》 نماز بخوانیم. "نوع نماز خواندن آقا الان شاید برای مردم عادی شده، ولی آن زمان احساس غریبی میکردند؛ چون همه فارسیخوانی میکردند ایشات ترتیل میخواندند. یک بزازی بود جلوی مسجد کرامت که بچهها درباره او می گفتند فلانی به رفیقهایش می گوید ظهر که شد، برویم پشت سر آخوند آرتیست نماز بخوانیم. چون نوع سخن گفتن ایشان شبیه دوبلورهای سینما برای آنها به نظر میآمده و این جور تو ذهن خود آنها بوده. برایشان ترتیل چیز نامانوسی بوده و با خود می گفتند مگر میشود نماز را هم این جوری خواند؟!" 0 11 عطیه عیاردولابی 1403/10/10 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 157 صفحۀ 360 بدون هیچگونه ترس و واهمه از خداوند میپرسید: مگر انسانها از فولاد ساخته شدهاند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جانگداز را تحمل کنند. 0 3 عطیه عیاردولابی 1403/10/9 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.9 12 صفحۀ 186 خیلیها فکر میکنند زندگی در جنگ و شهید دادن برای ما عادی شده، ولی این طور نیست. هر کدام این جوانها را که از دست میدهیم، تکهای از قلبمان کنده میشود. آدم هیچوقت به از دست دادن عادت نمیکند. به آوارگی و ویرانی عادت نمیکند. فقط چارهای به جز صبر ندارد. 0 10 عطیه عیاردولابی 1403/10/8 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.9 12 صفحۀ 184 مادر ابوحامد زن مهربانی بود. هیچوقت با هم مشکلی نداشتیم. اوایل ازدواج، سر بارداری ریحان که ابوحامد زندانی بود، جر و بحثهایی بینمان شد. همان موقع، سر نماز ظهر، از خدا خواستم که مهرش را هر طور شده بیندازد توی دلم. از آن ظهر به بعد، قلبهایمان به هم نزدیک شد. 0 5 عطیه عیاردولابی 1403/9/17 به امید دیدار مریم شریف رضویان 3.7 7 صفحۀ 168 [رعنا] شال را از سرش برداشت. تعدادی از موهای روی شقیقهاش به رنگ سپید درآمده بودند. دستش را روی انگشتان ظریف آلاء کشید: "از جنگ متنفرم کاش پیامبر با دشمنانش از در صلح و آشتی درمیآمد و ما را درگیر جنگ نمیکرد!" آلاء دستش را از زیر دست مادربزرگ بیرون کشید: "ابوسفیان دارد به مدینه لشکر میکشد، آن وقت شما پیامبرتان را سرزنش میکنید؟" 0 9 عطیه عیاردولابی 1403/9/10 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 29 صفحۀ 438 سوره فاطر - آیه ۳۲ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ بعد از تو، قرآن را بین بندگان برگزیدۀ خودمان بهیادگار میگذاریم. آخر، عدهای از بندهها با ارتکاب گناه به خودشان بد میکنند، عدهای هم میانهرو و فرمانبردارند و عدهای، به توفیق الهی، در کارهای خوب سبقت میگیرند. البته بهیادگارگذاشتن قرآن بین گروه سوم بزرگواریِ ویژۀ خداست. موقع خوندن این آیه، انگار که دارم درسهای مدرسه رو میخونم شمارهگذاریش کردم تا دستهها مشخص بشه. البته که قرآن سراسر حکمته ولی در حد سواد خودم یا بسته به مشغولیات ذهنیم بعضی آیهها یه طور دیگه توجهام رو جلب میکنه. آیه ۳۲ میگه قرآن رو به یادگار میذارم. اول از همه نمیشه یاد بخش اول حدیث ثقلین نیفتاد. این یعنی هرکی شهادتین گفته و یا خواسته مسلمان باشه میراثدار قرآنه. نمیدونم چرا تا حالا اینطوری بهش نگاه نکرده بودم. وقتی من میراثدار چیزی باشم یعنی نسبت بهش حس تملک دارم و به اندازه اون تملک هم ازش بهره میبرم و هم در برابرش مسئولیت دارم. اما بعد گفته سه گروه میراثدار هستن. گناهکاران میانهروها برگزیدهها یعنی فرقی نمیکنه کی هستی و چی هستی. این میراث برات گذاشته شده حالا اگه استفاده درست نمیکنی دیگه مشکل خودته. یه "خاک تو سر بی لیاقتت کنن" کم داره به نظرم. بعد مفسران اومدن بررسی که چرا خدا اول اون میراثدارهای سرتق رو اسم برده و آخرش رسیده به اون سوگلیها؟ دلایل مختلف بوده. یکیش مثلا اینکه معمولا جمعیت گناهکارها بیشتر و برگزیدهها کمتر. اما یکی دیگهاش که بیشتر دوستش داشتم این بوده خواسته به اون گناهکاره بگه من در هر حال تو رو بین بندههام حساب میکنم. تو توی بغل خودمی ولی لنگ و لگد میندازی دیگه. اینا میراثدارها گناهکار و بیتوجه به میراثشون هنوز از رحمت خدا محروم نشدن. از طرفی به اون برگزیدهها هم یه تلنگر میزنه که یه وقت مغرور نشن. حتی بهشون تاکید کرده اگر الان تو این گروه هستین "به خواست و توفیق الهی" بوده و این مقام و توفیق رو باید با توجه حفظ کنین. گروه وسط هم که مثل بچه وسطی هستن. :) 1 9