آتن

آتن

@Atenbook
عضویت

آبان 1403

86 دنبال شده

129 دنبال کننده

                instagram.com/aten.book
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
آتن

آتن

1404/5/13

        بانوی میزبان یکی از اون داستان‌های کوتاهیه که اگه ندونی نویسنده‌ش داستایفسکیه، ممکنه اولش فکر کنی با یه روایت ساده طرفی. اما هرچی جلوتر میری، حس می‌کنی داری پا توی یه جهان ذهنی تاریک، مبهم و پُر از لایه‌های پنهان می‌ذاری.

داستان با یه شخصیت درون‌گرا و منزوی شروع می‌شه کسی که انگار بین دنیای بیرون و دنیای درونش گیر کرده. وقتی وارد خونه‌ی جدیدی می‌شه، اتفاقاتی می‌افته که از همون اول معلومه فقط سطح ماجرا نیستن. اون خونه، اون زن، اون فضا... همه‌چی یه جور حال‌وهوای خواب‌زده، مرموز و در عین حال وسوسه‌برانگیز داره. 
(تلاشم اینه بدون لو دادن داستان فضای کتاب رو ترسیم کنم و واسه اسپویل کننده ای مثل من کار سختیه)

اینجا داستایفسکی یه فضای گوتیک ساخته، نه با ارواح یا قتل، بلکه با ذهنِ متلاطم آدم‌ها. با تنهایی، وسواس، میل کنترل یا تسلیم شدن. مهم نیست داستان به کجا می‌ره مهم اینه که تو رو توی دل تردیدهای روانی و اخلاقی شخصیت‌ها می‌بره. شخصیت‌هایی که نه قهرمانن، نه ضدقهرمان، بلکه فقط آدم‌ان. با همهٔ پیچیدگی‌هاشون.

بانوی میزبان رو می‌شه داستانی درباره میل، ترس، هویت، و تقابل بین قدرت و ضعف دونست اما داستایفسکی همهٔ اینا رو با ایما و اشاره نشون می‌ده. هیچ‌چیزو واضح نمی‌گه، و همین ابهامشه که اثر رو قوی‌تر می‌کنه.

اگه از داستان‌هایی خوشت میاد که فضای سنگین دارن، ذهن شخصیت رو بیشتر از اتفاقات بیرونی دنبال می‌کنن، و بعد از تموم شدن‌شون توی ذهنت می‌مونن، بانوی میزبان انتخاب خوبیه. نه فقط به‌خاطر داستان، بلکه به‌خاطر اون حسِ ناآرامی و تعلیقی که تا مدت‌ها بعد باهات می‌مونه.
من‌ دوسش داشتم؟ نه زیاد. پرش اتفاقات و مشخص نبودن خواب و رویا و اضطراب گوینده چیزایی نیستن که محبوب همه باشن.

      

10

آتن

آتن

1404/5/7

        واسه شما هم پیش اومده که یه مدت زمان طولانی قصد خوندن یه کتاب رو داشته باشین و هربار به دلایل مختلف به تعویق بیوفته؟ تاملات واسه من از اون کتاب‌ها بود.💆‍♀️
.
کتاب *تأملات*  مجموعه‌ای از یادداشت‌های شخصی مارکوس اورلیوس، امپراتور رومه. این نوشته‌ها برای مردم، برای شهرت و  برای انتشار نوشته نشدن، بلکه گفت‌وگوهایی صادقانه‌ هستن که مارکوس با خودش داشته؛ برای اینکه آرام بمونه، خودش رو کنترل کنه و در دل سخت‌ترین شرایط، انسانی بمونه. مونولوگی فلسفی برخواسته از دنیای امپراتور روم.
اورلیوس يکی از چهره‌های بزرگ فلسفه‌ی رواقیه (اگه نمیدونین در پرانتز بگم که رواقی گری میگه هر چیزی در اختيار تو نیست رو بپذیر و به واکنش‌ها و انتخاب‌های خودت بیشتر از وقایع بیرونی توجه کن) با این‌حال، کتابش یک کتاب پیچیده یا آکادمیک نیست. نثر ساده و قابل‌فهم داره و جمله‌هاش کوتاه و روشن هستن و در دل همین سادگی، اندیشه‌هایی عمیق و ماندگار وجود داره. مارکوس در این نوشته‌ها از خودش می‌پرسه که چرا باید خشمگین شد، وقتی می‌دونی که خشم چیزی رو حل نمی‌کنه به خودش یادآوری می‌کنه که هیچ‌چیز در این دنیا پایدار نیست؛ نه رنج، نه شادی، نه قدرت، نه شکست. بارها و بارها می‌نویسه که هر چه هست، همین لحظه‌ است و اگر کسی بتونه این لحظه رو درست زندگی کنه، زندگیش معنا پیدا می‌کنه.

تأملات برای کسانی مناسبه که ذهنشون همیشه درگیره و در جست‌وجوی آرامش‌اند. برای کسانی که می‌خوان بدون شعار و حرف‌های انگیزشی سطحی، به‌درستی فکر کردن و درست زیستن نزدیک بشن. اگه از اون دسته افرادی هستی که شب‌ها قبل از خواب، ذهنشون پر از فکر و سؤاله، این کتاب مثل یک همراه ساکت و خردمند کنارت می‌شینه و کم‌کم آرومت می‌کنه. برای کسی که نمی‌خواد فقط دنبال موفقیت بیرونی باشه، بلکه می‌خواد درونش رو منظم کنه و احساس سبکی داشته باشه، تأملات می‌تونه یکی از بهترین انتخاب‌ها باشه.

از نظر حال و هوا، این کتاب شبیه به آثار اپیکتتوس یا سنکا هست؛ بین کتاب‌های معاصر، شاید بشه گفت تأملات در سادگی و تأثیر، نزدیک به کتاب‌هایی مثل چهار میثاق یا بعضی از نوشته‌های جردن پیترسونه. البته با عمق و وقاری خاص که از زبان یک امپراتور باستانی برمی‌آد. این کتاب رو نباید مثل یک رمان یا داستان خوند. بهتره آهسته خونده بشه. هر روز یک فصل (که در این کتاب، به هر فصل کتاب گفته میشه) کافیه، و بعد بذاری جمله‌ها در ذهنت ته‌نشین بشن. با گذشت زمان، می‌بینی که چطور نگرشت به خودت، به آدم‌ها، و به زندگی تغییر کرده.
پیشنهادش میکنم؟ قطعاا. خیلی قشنگ بود. خیلی.
      

6

آتن

آتن

1404/4/9

        برای کسی که از دل یک بحران جمعی اومده، «دود» نه یک رمان، بلکه یک تجربهٔ هم‌زیستی با زخم‌هاست. مثل اینه که صدای خودت رو بشنوی وقتی فکر می‌کنی دیگه هیچی ازت نمونده. نه امید، نه مرز، نه خواب. فقط یک لایه دود که دورت رو گرفته و مدام زمزمه می‌کنه:
«همه چیز هنوز هست، ولی دیگه اون چیزی نیست که بود.»
.

وقتی داشتم «دود» رو می‌خوندم، هنوز بوی ترس و اضطراب از ذهنم پاک نشده بود. گوشم پر از صدای پدافند بود، قلبم پر از تردید. و توی همین روزها، صفحه به صفحه، این کتاب یه آینه بود، هم مه‌آلود، هم بی‌رحم، هم دقیق.
.

«دود» اسم بی‌نقصیه. چون توی جنگ هم، دود فقط چیزی نیست که از ساختمان نیمه‌ویرون بلند می‌شه؛ بلکه یه جور فضای ذهنیه. یه مه روانی. اون حالت معلق و غبارگرفته‌ای که نمی‌ذاره خوب ببینی، خوب تصمیم بگیری، حتی خوب گریه کنی.
.

تو رمان، آدم‌ها وسط موقعیتی گیر افتادن که همه چیز در حال پوسیدنه. کمبود مواد غذایی در شرایط آخرالزمانی تبدیل به بزرگترین بحران شده. کلمات بوی شک دارن. دوست و دشمن فرقش گاهی فقط تو یه لحظه‌ست. و این‌جاست که می‌فهمی «دود» خودت هم هستی — توده‌ای از ترس، تردید، پوچی و خشم که می‌خوای پنهونش کنی ولی نمی‌تونی.
.

من تو اون روزها، وقتی در خاموشی خبری بودیم، موقع خوندن این کتاب یه حس عجیب بهم دست می‌داد: انگار نویسنده دقیقا اون فضای وهم‌آلود و مشوش رو تجربه کرده، مثل ما. نه در خطوط مقدم، بلکه در ذهن آدم‌هایی که هنوز زنده‌ن، اما زنده‌بودنشون رو باور نمی‌کنن.
.
 نثر کتاب ساده نیست، اما عمق داره. جملات کوتاه، پر از مکث. مثل ذهن کسی که بین دو گلوله حرف می‌زنه. شخصیت‌ها گنگ و آشفته‌ان؛ نه چون بد نوشته شدن، بلکه چون واقعاً آدم‌های شرایط بحرانی و آخرالزمانی همین‌طورن: نامعلوم، ترسیده، زنده‌مرده.
.

زبان اوبخرو ساده‌ست اما بی‌رحم؛ جمله‌ها کوتاه، اما ته‌نشین‌شده. تصویرها روشن نیستند، چون اصلاً دنیایی که توصیف می‌کنه وضوح نداره. انگار آدم‌ها توی مه راه می‌رن—همون مهی که از ذهن و حافظه بیرون می‌زنه، نه فقط از بودن در آخر دنیا.
.

بدون اینکه داستان رو لو بدم، فقط اینو می‌تونم بگم که آخر کتاب، چیزی در من فروریخت. نه به خاطر پایان، بلکه به خاطر راهی که طی می‌کنی تا برسی به اون نقطه. راهی پر از سکوت، اضطراب و انتخاب‌هایی که هیچ‌کس نباید مجبور به گرفتن‌شون باشه.
.
      

28

آتن

آتن

1404/1/16

        اولین کتاب ۰۴
"تاب نمی‌آوریم"
اگه ویدیوهای یوتیوب من رو دیده باشین ( لینک در بایو) میدونین که به تازگی یک سفر روسیه خوانی رو آغاز کردم. سهم سومین کتاب از داستایفسکی بعد از شب‌های روشن و بیچارگان، یک اتفاق مسخره بود.
کتاب روایتگر حضور یک افسر بلندپایه، مغرور و با درایت به جشن عروسی زیردست و کارمندش، برای نشون دادن انسان دوستی و یکرنگی خودش در اداره‌ی محل خدمتشه. غافل ازینکه این حضور مقدمه‌ای برای شروع سلسله وقایع پیش بینی نشده، دور از انتظار، و حتی طبق نام این کتاب مسخره است. اتفاقاتی که شرایط تاسف بار و بیمارگونه ‌ای برای ایوان ایلیچ به همراه داره.
اگر بخوام این کتاب رو در یک کلمه توصیف کنم "به اندازه" بودن همه چیزه. غم، خشم، حسادت، شعف، غرور، عذاب، شادی و در عین حال امیدواری. داستایفسکی در این کتاب پیمانه تمام احساسات انسانی رو به شکل درست و به اندازه انتخاب کرده. همه چیز می‌تونن سر جای خودشون باشن. شخصیت‌ها به شکل زیبایی توصیف شدن و خواننده میتونه خودش رو وسط مهمانی عروسی در این کتاب نود صفحه‌ای ببینه. 
خیلی دوست داشتم این کتاب رو. خیلی. 
پیشنهاد میکنم؟ حتما بخونین بنظرم. بخصوص اگه تصمیم دارین تازه داستایفسکی رو شروع کنین گزینه مناسبیه
      

40

آتن

آتن

1403/11/7

        برای من نوشتن و حرف زدن از کتاب‌های مشهور و شناخته شده سخت‌تره. انگار باید زوایا و ابعادی از کتاب رو بررسی کنم که شاید فراگیر و قابل توجه نباشه.
اول از هرچیزی به نظرم فیلم شب‌های روشن رو ببینین. سکون و آرامش و انزوا و دیالوگ‌های قشنگ کلماتی هستن که با یادآوری این فیلم در ذهن من نقش می‌بنده و از قضا تاثیر پذیرفته از همین کتابه.
‌این کتاب روایتگر تنهایی و انزوای اجباری آدم‌هاست. روایت زندگی مرد جوانی که راوی داستانه و با احساسات عمیق و متناقضی از جنس عشق، رها کردن، یأس، امیدواری و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کنه. 
در جهان امروز کلمات جدیدی به روابط اجتماعی اضافه شدن که تا سال‌ها قبل وجود نداشتن‌. شاید اگه داستایفسکی در زمان ما می‌زیست اسم کتاب رو به situation ship و یا ghosting تغییر می‌داد و برای راوی داستان بنظرم انتخاب درستیه. 
هنر داستایفسکی نزدیک کردن آدم‌ها و مخاطبانش به دنیای درونی شخصیت‌های داستان، با توصیف فضای شهری و احساساتِ مقطعی اون‌ها از وضعیت موجوده. شخصیت‌های داستان نمادهای عمیقی از آرزوهای انسانی و انسانیت دارند‌. ناستنکا برای من تجسم زیبایی و رازه. دختری که در عین خوش قلب بودن، عشق و علاقه‌ی شخصی رو به هرچیزی ترجیح می‌ده و تلاش می‌کنه احساسات راوی رو نادیده بگیره.
نشرماهی در چاپ جدید این کتاب با اضافه کردن نقاشی‌های دابوژینسکی ما رو بیشتر با فضای پترزبورگ آشنا می‌کنه. جنس روغنی کاغذها تجربه جالبی از کتاب خوندن برای من داشت و ترجمه سروش حبیبی ( مثل همیشه) بی نظیر بود.
      

9

آتن

آتن

1403/10/9

        با خوندن بعضی از کتاب‌ها به این نتیجه می‌رسم‌ که واقعا کتاب‌ها و داستان‌ها می‌تونن بو داشته باشن. مثلا همین کتاب. شما با خوندن صفحه پنجم به خوبی بوی دود باقیمونده از آتیش رو احساس می‌کنین. بوی سوختن چوب.‌ 

نوشتن از کتاب‌های کوتاه به نظرم سخت تره و باید مقداری عمیق‌تر به زوایای داستان نگاه کرد. چون نویسنده با مهارت بخصوص خودش با کارکتر کمتر سعی می‌کنه مقصود خودش رو ‌بیان کنه.
آواز کافه‌ی غم‌بار یکی از معتبرترین آثار کارسون مکالرز، نویسنده‌ی آمریکاییه که اقتباس‌های فراوونی هم داشته.
داستانی که در دنیای ادبیات، زیردسته‌ی گوتیک جنوبی طبقه‌بندی می‌شه و روایتی ساده در عین حال اندوه‌بار داره. 
.

مکالرز در این کتاب، زندگی مردم آبادی‌ای رو به تصویر می‌کشه که در جایی پرت و دورافتاده، روزهایی کرخت و بی‌هدف رو می‌گذرونن و هیچ اتفاق هیجان‌انگیزی رو تجربه نمی‌کنن؛ میس آملیا کارکتر اصلی کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست. تا این که یک شب، گوژپشتی به نام لایمون ویلیس، با سر و وضعی نزار به روستا می‌آد و ادعا می‌کنه که پسرخاله‌ی میس آملیا است؛
 اتفاقی که سرآغاز عشق یک طرفه‌ی میس آملیا به گوژپشته. 
داستان فراز و نشیب و مسائل زیادی رو در عین کوتاه بودن بیان می‌کنه و این خاصیت آثار کارسون مکالرز هست.
خوندنش رو بهتون توصیه میکنم:)
      

15

آتن

آتن

1403/10/9

        برای من خوندن بیابان در ابتدا سخت بود. متن از نظر محتوایی اشکالی نداشت. اما روند. داستان ک طی شدن بخش زیادی از این کتاب در بیابان منِ خواننده رو کسل می‌کرد. اما هرچقدر کتاب پیش می‌رفت بیشتر خودم رو در قالب یگوروشکای ده ساله می‌دیدم و دوست داشتم به روزهای خوب این پسر برسیم‌.

بیابان داستانیه با محوریت یک پسربچه‌ و سفر او از شهری به شهر دیگر. اما این سفر، در اصل، آغازگر گام گذاشتنش  از دوران کودکی به دوران بزرگسالی (از زندگی‌ای به زندگی‌ای جدید)محسوب می‌شه. به این تغییر (این سفر در روند زندگی) که کلیت داستان رو تشکیل می‌ده، فقط در یک نقطه و در حد یک جمله مستقیماً اشاره می‌شه. اما شاکله‌ی کل داستانه و جزء غالبی هست که سایر اجزاء رک سازمان می‌ده و هماهنگ می‌کنه.

این تغییر یا سفر، از نظر مکانی و ظاهری، از شهر «ن» آغاز می‌شه به‌سوی شهری بزرگ‌تر برای تحصیل در کالج؛ که در طی مسیر، پسر با مفاهیمی مواجه می‌شه و تجربه‌‌ می‌کنه. چخوف با اتفاقاتی که انتخاب کرده و در سیر داستانش قرار داده، پسر رو در موقعیت‌های مختلف قرار می‌دهدپ؛ در ابتدا پسری آسوده و در خانه‌ای با وضع مالی خوبه‌ سپس همین پسر موقعیت‌های گوناگونی تجربه می‌کنه...
.

 غم _غم جدایی از موقعیت گذشته_، تنهایی _چه در زمانی که همسفرهاش خواب هستند و او از تنهایی حوصله‌اش سر می‌ره، چه در زمانی که با دایی و پدر کریستوفر در مهمان‌خانه یا در میان موژیک‌ها هست ولی دیگه عین گذشته کسی رو نداره که نگران حالش باشه یا به لرز کردن و بیمار شدنش اهمیت بده_، #عشق و شهوت نوجوانانه، درد و رنج، چه به‌خاطر سرما و دشواری‌های راه چه در موقعیت‌هایی که هرچیزی کاملاً مطابق میل او نیست و هیچکس هم به این نکته اهمیتی نمی‌ده‌‌‌...
.من این کتاب رو به خاطر نثر روان، توصیفات ادبی جذاب و صدالبته ترجمه قوی و تاثیر گذار سروش حبیبی بهتون پیشنهاد می‌کنم.
      

10

آتن

آتن

1403/10/9

        برای نوشتن از این کتاب اول باید به یک سوال پاسخ داد
فاشیسم چیه؟
فاشیسم (به انگلیسی: Fascism ) یک نظریهٔ سیاسی راست افراطی و گونه‌ای نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملی‌گرای افراطیه که در سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به دست بنیتو موسولینی رهبری ‌شد و بر سه‌پایه حزب سیاسی واحد، نژادپرستی افراطی و دولت مقتدر و متمرکز، استوار بود.
.
.

 کتاب «گفتگو با موسولینی»، با عنوان اصلی Mussolinis Gespräche mit Emil Ludwig، مجموعۀ گفت‌وگوهایی است که امیل لودویگ در سال ۱۹۳۲ با بنیتو موسولینی، رهبر ایتالیای فاشیستی، انجام داده و با ترجمه روان مهدی تدینی از نشر پارسه منتشر شده.
موسولینی، در کنار هیتلر، یکی از مشهورترین سیاستمداران فاشیست و یکی از نمایندگان اصلی دیکتاتوری در قرن بیستمه
دربارۀ موسولینی فراوان نوشتن اما کتاب «گفتگو با موسولینی» ما رو بی‌واسطه با این رهبر فاشیست روبه‌رو می‌کنه و اجازه می‌ده که مواجهه‌ای نزدیک‌تر با او داشته باشیم.
.
.
موسولینی در کتاب «گفتگو با موسولینی» در گفتگو با امیل لودویگ، از زندگی خودش می‌گه و تحولات فکری و ایدئولوژیکش رو شرح می‌ده و نظراتش رو دربارۀ موضوعات مختلف سیاسی بیان می‌کنه. تصویری از جوانب گوناگون شخصیت خودش ترسیم کرده. 
      

12

آتن

آتن

1403/10/9

11

آتن

آتن

1403/10/8

        قلعه‌ی اوترانتو آغازگر ادبیات گوتیک اروپاییه. ادبیاتی که توأم با ترس، فضای وهم آلود و ادبیات آخرالزمانی تعریف می‌شه. این کتاب که نگارشش به اواخر قرن هجدهم برمی‌گرده با ترجمه بسیار خوب و روان کاوه میرعباسی از نشر افق هست. 
.
در ادبیات گوتیک و به طور مثال همین کتاب قلعه‌ی اوترانتو معماری با مفهوم و سبک ادبیات گوتیک گره میخوره. یکی از ارکان و عناصر ادبیات گوتیک توصیف سرداب‌ها، مسیر‌های زيرزمينی و کلیساهای شکوهمند در زمان حکمرانی کلیساست که با معماری تلفیق شده.
.
داستانِ قلعه‌ی اوترانتو روایتی چندخطی در یک حکومت مستبد با دخالت کلیساست. وقتی فرزند مانفرد، فرمانروای اوترانتو، به شکل مشکوکی در روز ازدواجش کشته می‌شه و این مرگ دومینووار وقایع و اتفاقاتی رو ایجاد می‌کنه. نفرینی که بعد از تمایل مانفرد به ازدواج با نامزد پسر خودش در حکومت و قلعه‌شکل می‌گیره و در نهایت به پایان عمر حکومت این خانواده در قلعه منجر‌ می‌شه. 
فضاسازی‌ها، توصیفات دقیق و تکان دهنده از شخصیت‌ها و نحوه پاسخگویی افراد به اوقات دشوار باعث شده این کتاب یک‌ اثر سینماتیک هم باشه. این‌که مانفرد چه رفتاری داشته؛ عروس مانفرد، ایزابلا چه چالش هایی رو میگذرونه و از طرفی عقاید مذهبی و کلیسا به شکل قابل توجهی در این‌اثر متعلق به قرن ۱۸ به خوبی احساس می‌شه.
من این کتاب رو بهتون پیشنهاد می‌کنم و بنظرم خوندن چند صفحه انتهایی برای شناخت ادبیات گوتیک، تاریخچه و نمونه هایی از این ادبیات در بین آثار شناخته شده خالی از لطف نیست:)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.