معرفی کتاب سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز مترجم محسن سلیمانی

سرود کریسمس

سرود کریسمس

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.0
126 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

333

خواهم خواند

67

ناشر
افق
شابک
0000000011142
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1375/4/30

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
.
      

لیست‌های مرتبط به سرود کریسمس

نمایش همه
شازده کوچولوجاناتان مرغ دریاییپیرمرد و دریا

کلاسیک خوانی (سطح مقدماتی!)

19 کتاب

این لیست شامل کتاب های کلاسیکی است که خوانده ام/ میخواهم بخوانم. پیشنهاداتی است برای افرادی که تازه میخواهند خواندن کتاب های کلاسیک را شروع کنند. این کتاب ها حجم معقول، داستان جذاب و زبان نسبتا ساده ای دارند. (میشود به عنوان کتاب های پیشنهادی برای افرادی که تازه میخواهند کتابخوان شوند هم از آنها استفاده کرد.) به چه کتاب هایی کلاسیک میگوییم؟ کتاب‌های کلاسیک، آثاری ماندگار و تأثیرگذار هستند که با گذشت زمان (معمولاً دهه‌ها یا قرن‌ها) ارزش ادبی، فرهنگی و انسانی خود را حفظ کرده‌اند. این کتاب ها لزوما نیاز به قدمت زیاد ندارند اما معمولا کتبی که بیش از ۵۰ تا ۱۰۰ سال از انتشارشان گذشته، در کنار عوامل مهم دیگر، میتوانند جزو کتاب های کلاسیک باشند. کتب کلاسیک به‌دلیل عمق محتوا، سبک نوشتاری منحصربه‌فرد، نگاه جهانی به مفاهیم انسانی (مانند عشق، مرگ، عدالت یا آزادی) و تأثیرشان بر ادبیات و هنر، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند. کلاسیک‌ها ممکن است قدیمی (مثل هملت یا دن کیشوت) یا نسبتاً جدید (مثل ناتور دشت یا قلعه حیوانات) باشند، اما ویژگی مشترک آن‌ها فراتر بودن از محدوده‌ی زمان و مکان است، به‌طوری که حتی امروز هم تازه و مرتبط به نظر می‌رسند. 📌اگر پیشنهادی برای اضافه یا کم کردن کتاب ها دارید در نظرات برایم بنویسید:))

13

پست‌های مرتبط به سرود کریسمس

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سرود کریسمس ماجرای سفر اسکروچ به کریسمس سال گذشته، کریسمس امسال و کریسمس سال آینده است. به نظرتان چه‌چیزی می‌تواند اسکروچ خسیسی که آب از دستش نمی‌چکد را از این رو به آن رو کند؟ چارلز دیکنز این بار چیزی فراتر از یک زندگی را به رشته تحریر درآورده‌است...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

رها

رها

1401/3/10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          داستان کتاب درباره ی "اسکروچ" ،  پیرمرد خسیس و بی عاطفه ای ست که هیچ علاقه و اعتقادی به کریسمس ندارد و تنها موندن در شب سال نو رو به خوش گذارنی با اطرافیانش ترجیح میدهد

واقعیت اینه که شخصیت "اسکروچ"  اونقدری که برای من  قابل ترحم بود ، منفور نبود . اینکه هیچ لذتی از زندگی نبری و در آخر بهای گزافی رو ، در ازای لذتی که هرگز از زندگیت نبردی بپردازی ، فقط می تونه غم انگیز باشه و بس

داستان سرود کریسمس اصلا داستان عجیب وپیچیده ای نیست .داستان این کتاب قصه ی عشق  و دوست داشتن ، محبت و فداکاری و قصه ی تجدید دیدار با دوستان و خانواده ست. تصور من اینه که شاید همه ی ما اونقدری خوش شانس نباشیم که شب سال نو سه تا روح به خوابمون بیان و بهمون یادآوری کنن که چه روزها و خاطرات خوبی رو پشت سر گذاشتیم ، چه لحظه های شیرینی رو تجربه می کنیم و چقدر خوش اقبال خواهیم بود اگر درآینده و پس از مرگمون همه به خوبی از ما یاد کنن . با این وجود شاید به واسطه ی همین  کتاب کمی بیشتر قدر لحظه های در کنار هم بودنمون رو بدونیم و ارزش بیشتری برای این ساعت های طلایی قائل بشیم

------
همان گونه که بیماری و غم به دیگران سرایت می کند ، در دنیا هیچ چیز نیز به اندازه خنده و خوش خلقی قابل سرایت به دیگران نیست
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به نظرم بهترین ریویوو درباره این کتاب را «پیتر سنگه» در کتاب «پنجمین فرمان» نوشته است:
«اسکروچ از طریق ملاقات سه روح در شب کریمس، وقایعی را می‌بیند که از آنها بی‌خبر است. او وقایع گذشته‌ی خود را می‌بیند که چطور انتخابهایش به طور پیوسته و آهسته شفقت او را کم کرده و خودمحوری‌اش را افزایش داده است. او وقایع حال بویژه جنبه‌هایی از آن را می‌بیند که از دیدن آنها خودداری کرده بود؛ همانند بیماری «تاینی تیم». او وقایع تقریبا قطعی آینده را می‌بیند؛ این آینده رخ خواهد داد اگر او رفتار فعلی خود را ادامه دهد. اما بیدار می‌شود. او می‌فهمد که اسیر این واقعیتها نیست. می‌فهمد که حق انتخاب دارد. او تغییر را انتخاب می‌کند. نکته‌ قابل توجه اینکه اسکروچ قبل از آگاهی از وقایع فعلی‌اش نمی‌تواند تغییر را انتخاب کند. درواقع دیکنز می‌گوید زندگی همیشه این گزینه را در اختیار قرار می‌دهد که هرچقدر هم کور و متعصب باشیم بتوانیم حقیقت را ببینیم. و اگر ما شجاعت داشته باشیم تا به آن گزینه پاسخ دهیم، قدرت آن را داریم که عمیقا خودمان را تغییر دهیم.»
        

0