معرفی کتاب سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز مترجم محسن سلیمانی

سرود کریسمس

سرود کریسمس

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.0
119 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

313

خواهم خواند

65

ناشر
افق
شابک
0000000011142
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1375/4/30

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
.
      

لیست‌های مرتبط به سرود کریسمس

نمایش همه
داستان دو شهرآبشار یختصویر دوریان گری

خدانگهدار، هزار و چهارصد و سه!

66 کتاب

خب... وقتشه ببینم چقدر خوندم امسال... پیتر پن و داستان دو شهر رو از انتشارات دیگری خوندم... (پیترپن قدیانی و داستان دو شهر‌ افق) و خب بهترین‌ها هم که ...🥲 نامِ باد و کوئوت عزیز😁، شاه‌دزد، سیپیو و رفقاش که دلم براشون تنگ می‌شه:)💔 آبشار یخ و سولویگ و همراهانش که تا ابد دوستشون خواهم داشت🥲، بازی تاج و تخت و دسیسه‌چینی‌ها، و استارک‌های دوست داشتنی، راب، جان ‌که در حقش ظلم شد، آریا و ادارد...😭💔 حتی دنریس... که البته باید بگم سریالش رو هم دیدم و تنها سریالی بود که کامل شد... و علیرغم اینکه خیلی‌ها با کتابش حال نکردن، جز بهترین‌ها بود برای من!🥲 ربکا و مندرلی که بخشی از قلبم میون اتاق‌های بسیار اون عمارت بزرگ مونده... سایه‌ی باد و گورستان کتاب های فراموش شده و خولین کاراکسی که سرگذشتش هنوز باعث می‌شه قلبم بگیره:) دنیل، بئاتریس، کتابفروشی سمپره و خیابان‌های بارسلون... نارنیا و دنیای جادویی‌ش و کمد ... و چهار خواهر و برادر و کایرپاراول! ... مهمان دراکولا و فضای گوتیک و زیبایی که داشت... بارتیمیوس؛ و شهر لندن و کیتی و ناتانیل که دلم همیشه براشون تنگ می‌شه و حس می‌کنم دوباره پیششون برمی‌گردم و داستان عجیبشون رو باز هم می‌خونم... قصه‌های همیشگی، دوقلوهای بیلی و قصه‌های پریانی که همیشه دوستشون خواهم داشت... و این دومین باری بود که می‌خوندمش و قطعا باز هم می‌خونمش... کانر و گلدی‌لاکس عزیزم🥲🥲 آخرین روز خانم بیکسبی و اون همه هیجان و استرس... و هابیت خوانی‌ش برای شاگردهاش... زیبا صدایم کن و زیبایی که دلش می‌خواست با پدرش خوشحال زندگی کنن... داستان دو شهر؛ و شخصیت‌های خاکستری‌ش... انتقام، سیدنی کارتن... نیکلاس نیکلبی و اون همه بدبختی‌ای که تحمل کرده و دلم براش کباب شد..🥲 و عقل و احساس، و جین آستینی که در پردازش شخصیت‌هاش کم نمی‌ذاره، الینور و ماریانی که هنوز پایان داستانشون برام عجیبه... مانولیتوی عزیزم و مامان عجیب غریب و دست به کتکش...😂 بچه‌های خانم پرگرین؛ و ماجراجویی‌هاشون، جیک، اما، میلارد، اینوک، و ... سیلماریلیون، و سرزمین میانه‌ای که تاریخچه‌ای شگفت‌آور داشت... ارباب‌حلقه‌ها، یاران حلقه و نوروز ۱۴۰۳ و زمستونش که باهاشون سفر کردم... سم و آراگورن عزیز... پیتر پن و رویاهای کودکی‌ ای که فراموش شدن... دوریان گری، مردی که زیبا بود؛ ولی نه از درون... و همه و همه‌ی این‌ها، سال ۱۴۰۳ من رو تشکیل دادن. از همه‌ی این شخصیت‌ها ممنونم که باعث شدن توی روزهای مزخرف هزار و چهارصد و سه دووم بیارم!... و آره خلاصه؛ کتاب‌های امسال عجیب و خاص بودن. و دلم برای این کتاب‌ها تنگ خواهد شد. و انشاءالله که سال ۱۴۰۴ به شدت بهتر خواهم خوند...🙂 راستی گفتم حدود پنجاه تا کتاب هم خریدم ؟😁😁

18

پست‌های مرتبط به سرود کریسمس

یادداشت‌ها

        سرود کریسمس ماجرای سفر اسکروچ به کریسمس سال گذشته، کریسمس امسال و کریسمس سال آینده است. به نظرتان چه‌چیزی می‌تواند اسکروچ خسیسی که آب از دستش نمی‌چکد را از این رو به آن رو کند؟ چارلز دیکنز این بار چیزی فراتر از یک زندگی را به رشته تحریر درآورده‌است...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

رها

رها

1401/3/10

          داستان کتاب درباره ی "اسکروچ" ،  پیرمرد خسیس و بی عاطفه ای ست که هیچ علاقه و اعتقادی به کریسمس ندارد و تنها موندن در شب سال نو رو به خوش گذارنی با اطرافیانش ترجیح میدهد

واقعیت اینه که شخصیت "اسکروچ"  اونقدری که برای من  قابل ترحم بود ، منفور نبود . اینکه هیچ لذتی از زندگی نبری و در آخر بهای گزافی رو ، در ازای لذتی که هرگز از زندگیت نبردی بپردازی ، فقط می تونه غم انگیز باشه و بس

داستان سرود کریسمس اصلا داستان عجیب وپیچیده ای نیست .داستان این کتاب قصه ی عشق  و دوست داشتن ، محبت و فداکاری و قصه ی تجدید دیدار با دوستان و خانواده ست. تصور من اینه که شاید همه ی ما اونقدری خوش شانس نباشیم که شب سال نو سه تا روح به خوابمون بیان و بهمون یادآوری کنن که چه روزها و خاطرات خوبی رو پشت سر گذاشتیم ، چه لحظه های شیرینی رو تجربه می کنیم و چقدر خوش اقبال خواهیم بود اگر درآینده و پس از مرگمون همه به خوبی از ما یاد کنن . با این وجود شاید به واسطه ی همین  کتاب کمی بیشتر قدر لحظه های در کنار هم بودنمون رو بدونیم و ارزش بیشتری برای این ساعت های طلایی قائل بشیم

------
همان گونه که بیماری و غم به دیگران سرایت می کند ، در دنیا هیچ چیز نیز به اندازه خنده و خوش خلقی قابل سرایت به دیگران نیست
        

0

          به نظرم بهترین ریویوو درباره این کتاب را «پیتر سنگه» در کتاب «پنجمین فرمان» نوشته است:
«اسکروچ از طریق ملاقات سه روح در شب کریمس، وقایعی را می‌بیند که از آنها بی‌خبر است. او وقایع گذشته‌ی خود را می‌بیند که چطور انتخابهایش به طور پیوسته و آهسته شفقت او را کم کرده و خودمحوری‌اش را افزایش داده است. او وقایع حال بویژه جنبه‌هایی از آن را می‌بیند که از دیدن آنها خودداری کرده بود؛ همانند بیماری «تاینی تیم». او وقایع تقریبا قطعی آینده را می‌بیند؛ این آینده رخ خواهد داد اگر او رفتار فعلی خود را ادامه دهد. اما بیدار می‌شود. او می‌فهمد که اسیر این واقعیتها نیست. می‌فهمد که حق انتخاب دارد. او تغییر را انتخاب می‌کند. نکته‌ قابل توجه اینکه اسکروچ قبل از آگاهی از وقایع فعلی‌اش نمی‌تواند تغییر را انتخاب کند. درواقع دیکنز می‌گوید زندگی همیشه این گزینه را در اختیار قرار می‌دهد که هرچقدر هم کور و متعصب باشیم بتوانیم حقیقت را ببینیم. و اگر ما شجاعت داشته باشیم تا به آن گزینه پاسخ دهیم، قدرت آن را داریم که عمیقا خودمان را تغییر دهیم.»
        

0