معرفی کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان اثر جی. کی. رولینگ مترجم ویدا اسلامیه

هری پاتر و زندانی آزکابان

هری پاتر و زندانی آزکابان

جی. کی. رولینگ و 1 نفر دیگر
4.7
538 نفر |
102 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

38

خوانده‌ام

1,401

خواهم خواند

143

شابک
9789645757012
تعداد صفحات
496
تاریخ انتشار
1399/9/30

توضیحات

        
آزکابان زندان جادوگرهاست. یکی از بزرگ ترین قاتلان زندان از آنجا که زندانی مخوف می باشد، فرار کرده است. او سیریوس بلک است. کسی که به جیمز پاتر، پدر هری خیانت و محل زندگی جیمز و لی لی پاتر را برای لرد سیاه افشا کرد، در حالیکه خودش بهترین دوست جیمز بود. او اکنون در اطراف مدرسه هاگوارتز پرسه می زند و قصد کشتن هری را دارد. هری پاتر نیز در سومین سال تحصیلی خود در هاگوارتز قصد دارد که سیریوس بلک خائن را پیدا و انتقام پدر و مادرش را از او بگیرد ولی...

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هری پاتر و زندانی آزکابان

نمایش همه

2

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هری پاتر و زندانی آزکابان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به هری پاتر و زندانی آزکابان

یادداشت‌ها

        جلد یه هری پاتر به غایت از جلد دو بهتر و جذاب تر بود برام. 
من چون هری پاترها رو دارم با نگاه کشفِ ماجرای اینکه " چطور رولینگ انقدر خوب نوشته و انقدر طرفدار داره کتابش؟" میخونم یه سری از نکاتم از کتاب رو مینویسم
شاید به درد کسی بخوره که علاقه مند به ادبیات فانتزیه، مگر نه نمیخواد بخونیدش.

۱. تکنیک غافل گیری در این جلد:
 تو کل داستان آدما منتظر یه اتفاق ترسناک باشن، آخرش بفهمن اصلا قضیه اونی که اونا فکر میکردن نبوده و فردی که مقصر میدونستنش کاملا بی گناهه و مظلومِ داستان گناهکاره.

۲. دنیای جادویی جدید در این جلد: 
زمان برگردان، جانورنمایی، هاگزمید، نقشه جادویی

۳. موجودات جادویی جدید مهم:
گرگینه، هیپوگریف، دیوانه سازها، لولوخرخره

۴. محبوب ترین و منفورترین شخصیت جلد۳ برای من:
محبوبترین: پرفسور لوپین
منفور ترین: عمه دورسلی‌ها 

۵. نقطه قوت این جلد:
 اضافه شدن مفاهیم جدیدتر و عمیق‌تر به ماجرا
 بالاتر بردن دوز ترس در داستان که باعث هیجان بیشتر شد. همیشه نگران یه حمله از زندانی آزکابان بودیم.
 به تصویر کشیدن مقاومت و تمرین‌های پیاپی هری برای مقابله با ترسش.
_ترسیم فضای کلاس های با جذابیت بیشتر در این کتاب.

۶. نقاط ضعف کتاب:
 کتاب نزدیک ۵۰۰ صفحه بود و یه جاهایی خیلی الکی کش میومد!  میشد تو ۳۰۰ صفحه جمع بشه.
_ اخر قصه ، بنظر می‌رسید ایده زمان برگردان از سر ناچاری استفاده شده و برای به پایانِ خوش رسوندنِ ماجرا. ولی در خوانش اول بسیار جذاب بود.

۷.نکات جانبی:
بنظرم خیلی روانشناسی بود این کتابش، مفهوم مواجهه با ترس ها، از بین رفتن شادی ها، اینکع ادم بدون شادی هاش یه جسم بی روح میشه و اثر خاطرات تلخ کودکی تو بزرگسالی از حرف های جالب روان‌شناسانه ش بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

احساس می‌ک
        احساس می‌کنم از یک سفر برگشتم...و بدون اغراق می‌گم روز های پر هیجانی رو در کتاب"هری‌پاتر و زندانی آزکابان" گذراندم...شبی هری پاتر عمه مارج رو باد کرد و بعد از خونه دورسلی‌ها بیرون زد و گرگ ترسناک رو دید قلبم در سینه فرو ریخت حتی دیدنش در محوطه هاگوارتز یا اطراف جنگل ممنوعه باز هم ترس زیادی رو به همراه داشت اما نویسنده بین احساسات به خوبی تعادل رو برقرار کرد من هم در بین صفحات کتاب زندگی کردم و سوار اتوبوس شوالیه شدم...مدتی در پاتیل درزدار و گوچه دراگون روزهارو در آرامش سپری کردم یا حتی نوشیدنی کرم داغ رو همراه با هری،رون و هرمیون با استرس دلنشینی سر کشیدم...با نقشه راه های مخفی هاگوارتز به تونل های ترسناک پا گذاشتم و حتی در زمان به عقب سفر کردم، و هیچ چیز انقدر نمیتونست من رو به وجد بیاره درواقع اشتباه هری پشت اون بوته ها و فریاد زدن وِرد "اکسپتروپاترونوم" برای دفاع از خودش در گذشته، پازل داستان رو به خوبی حل می‌کرد.... و همینطور در یک شب، ابتدا قتل و بعد آزادشدن هیپوگریف،راز پروفسور لوپین، موش مشکوک رون، حقیقت سیریوس بلک، بخشی از داستان ولدمورت و مرگ پدر و مادر هری و قلق بید کتک‌زن و درگیری با تعداد زیادی دیوانه‌ساز رو تجربه کردم ... بردن جام کوییدیچ توسط گریفندور و پیدا شدن پدرخوانده برای هری  از بهتری اتفاق‌های داستان بود. دلم میخواد هنوز هم توی این قسمت بمونم و اتفاق های پرهیجانش رو مرور کنم...راستی در قسمتی از داستان، ابرهای آسمان دنیای حقیقی باریدن گرفت و بر هیجان آن شب عجیب در ساختمان شیون آوارگان افزود...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بسم الله

کتاب‌های سری هری پاتر، تا اینجا شروع و پایانش مانند هم بوده است. از خانه دیوانه کننده دورسلی‌ها شروع می‌شود و به همان خانه لعنتی ختم می‌شود. جایی که هری در آن به شدت تحقیر می‌شود و به پدر و مادرش توهین می‌شود. اعضای خانواده دورسلی (خانواده خاله هری) که از خانواده پاتر دل خوشی ندارند، دائما هری را آزار می‌دهند و این یکی از لذت‌های همیشگی آن‌هاست. اما سوالی که ذهن را مشغول می‌کند این است که، علیرغم این حجم آزاری که او در خانه خاله‌اش می‌بیند، چرا دوباره در تعطیلات آخرِ سالِ مدرسه، به خانه آن‌ها برمی‌گردد؟؟؟؟ شاید دلیلش ترس او از بی کس و کاری اش باشد. شاید او با خود فکر می‌کند، داشتن کس و کار بد، بهتر از نداشتن شان است. اما قرار است در جلد سوم، هری، پدرخوانده‌اش را به شکل عجیبی پیدا کند...

داستان با اذیت‌های همیشگی خانواده دورسلی آغاز می‌شود، این بار قرار است خواهر آقای دورسلی که مانند حیوانات با هری برخورد می‌کند به خانه آن‌ها بیاید و این عذاب بیشتری برای هری است. قبل از آمدن عمه خانم، شبکه خبر اعلام می‌کند که یکی از جادوگران خطرناک (سیروس بلک) همکار با ولدمورت (قاتل پدر و مادر هری) از زندان مخوفی به نام آزکابان فرار کرده است و همشهری‌ها باید در هر کجا که او را دیدند، به پلیس گزارش بدهند...
اما او برای چه فرار کرده است؟ داستان حول این قضیه ادامه پیدا می‌کند...

این جلد حقیقتاً از دو جلد قبلی نفس بند آور تر بود. نیم بیشتر کتاب را یک نفس شنیدم و لذت بردم. جزئیات توصیفی شخصیت‌ها و صحنه‌ها، سیر منطقی داستان، پایان بی‌نظیر و شروع اعجاب آور و خنده دار از ویژگی های منحصر به فرد جلد سوم بود. دیگر به این نتیجه رسیده‌ام که ذهن خلاق جی کی رولینگ را باید ستود. تخیلات او که امروز می‌خوانیم و می‌بینیم، خالق لحظه‌های نابی برای نسل‌های متعدد است و کتاب او بنا به اذعان سایت‌های معتبر، پرفروش ترین کتاب تاریخ ادبیات!!!

هرچه زودتر خودتان را به خواندن یا شنیدن سری هری‌پاتر میهمان کنید...

احساس می‌کنم یکی از راه‌های تعامل با نسل امروز، همچنان ادبیات فانتزی است.
        

4

Darla

Darla

1404/4/11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

تری

تری

1403/12/10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

مهتابی، شا
        مهتابی، شاخدار،پانمدی‌ و دوست ترسوشون‌، دم باریک در یک قاب. بلک یه جا توی کتاب به هری میگه: من حاضرم بمیرم ولی به لی‌لی‌ و جیمز خیانت نکنم. و چقدر خوبه آدم یدونه از این‌ دوستا داشته باشه.😭😭✨️
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0