معرفی کتاب پرتره اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول مترجم معصومه احمدی

پرتره

پرتره

4.1
51 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

80

خواهم خواند

42

شابک
9786005337945
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1390/4/13

توضیحات

        مرد نازنین مدت طولانی احمقانه ایستاد ، چهره اش مثل علامت سوال بود . همان شب ، چارت کوف سه پایه اش، بومهایش ، تابلوهایش و همه وسایلش را به آپارتمان جدید فرستاد . بعد بهترین ها را چید و بقیه را گوشه ای انداخت ، او شروع کرد به اندازه گرفتن اتاق ها در حالی که دزدکی به آیینه نگاه می کرد.
او جوشش آرزوهای شکست ناپذیری را احساس می کرد که به دست آوردنشان مایه افتخار بود . می خواست به دنیا نشان دهد که تواناست .او فکر کرد که صدای فریادی می شنود:« چارت کف! چارت کوف!»
-«آیا شما تابلوهای چارت کوف را دیده اید ؟ چه رنگ آمیزی ای ! عجب استعدادی!» یک هیجان جدی بر او چیره شده بود . صبح که شد ، ده دو کای دیگر برداشت و رفت تا از مسئول روزنامه تقاضای یک کمک سخاوتمندانه کند. سردبیر روزنامه او را دوستانه پذیرفت واو را استاد عزیز خطاب می کرد . دستش را فشرد . می خواست درروزنامه فردا، اطلاعیه ای چاپ کند که از خصوصیات استعداد او به خوبی تعریف کند . فقط نگران تیتر و عنوانش بود . عنوان مقاله چاپ شده این بود : 
«استعداد خارق العاده چارت کوف ».
-از متن کتاب-
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پرتره

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

سلام و نور
          سلام و نور 

ثروت خوبه اما نه بادآوردش 
ثروت خوبه اما نه وقتی باعث حرص و آز بشه
ثروت خوبه اما نه وقتی از راههای ناصحیح بدست بیاد و انسانهای زیادی رو خونه خراب کنه
ثروت خوبه اما نه وقتی ضد ارزشها رو به ارزش تبدیل کنه
ثروت خوبه اما...


کتاب پرتره ، داستان پرتره ایه از شیطان که توسط یک نقاش کشیده  شده و به دست هر کس میفته صفات رذیله درونیش رو فعال میکنه و ضد ارزشها رو براش به ارزش تبدیل میکنه.
قهرمان داستان ما یک جوان هنرمند و فقیره، خیلی فقیر. اون هنر اصیل رو میشناسه و  در وجودش  بهره ای از هنر اصیل را داره ، اما در دلش نسبت به هنرمندهای عامه پسند که با هنر مبتذلشون به راحتی پولهای کلان به دست میارن حسادت میکنه. پرتره بعد از چرخ زدنهای  زیاد در یک نمایشگاه با یک قیمت پایین به دست چارتکوف(همون قهرمانمون) میفته و...

پرتره، شاهکار دیگری از گوگوله، بند بندِ این داستان قابل تامل و بحثه، مثل یک آینه تمام نما وجود انسانِ آزمند و حریص  رو به نمایش میگذاره و از سرنوشت شومش صحبت میکنه.
تأکید گوگول در این داستان روی حفظ اصالت هنره و تأثیر هنر اصیل بر آرامش روح و روان انسان. همچنین  به ما میگه برای حفظ اصالت هنر و ایجاد اثری تاثیر گذار باید از چه راهی رفت و از چه راهی نرفت.
پیشنهاد میکنم برای یک بارم که شده حتما این کتاب رو بخونید، روش فکر کنید، باشد که در شؤونات مختلف زندگی به کارتون بیاد.
        

15

          پرتره٬ یک داستانِ جذابِ خواندنی نوشته‌ی نیکلای واسیلیویچ گوگول است.

پرتره٬ اولین کتابی بود که از گوگول می‌خواندم و تجربه‌ی آشنایی با قلم نویسنده برای من جذاب بود٬ کتاب را با ترجمه‌ی آقای پرویز همتیان بروجنی از نشر چشمه خواندم٬ ترجمه‌ی کتاب روان و خواندنِ آن برای من لذت بخش بود.

داستانِ کتاب به ۲بخش تقسیم شده: بخش اول مربوط به زندگیِ نقاشی جوان به نام چارتکوف و ملاقات اتفاقی او با یک پرتره‌ی خاص که موضوعِ اصلی داستان است و بخش دوم به چگونگیِ خلق‌ِ این اثر و زندگیِ نقاشِ آن پرداخته است.

از آنجایی که به واسطه‌ی جذابیت داستان نمی‌توانید آن را کنار بگذارید و همچنین با توجه به اینکه داستان در ۸۴صفحه نوشته شده و خواندن آن وقت زیادی از خواننده نمی‌گیرد٬ خواندنِ آن را به همه‌ی دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

از متن کتاب: برای انسانی که با جامه‌ای پاکیزه از منزل خارج می‌شود٬ تنها پاشیدن شدنِ لکه‌ای گِل از کالسکه‌ای در حال عبور کافی است که همه را به گردِ وی گرداند. مردم او را به یکدیگر نشان می‌دهند و درباره‌ی ظاهر کثیف وی به بحث می‌پردازند٬ اما همین اشخاص به توده‌ای از لکه‌های کثیف بر روی جامه‌ی عادی و روزمره‌ی رهگذرانِ دیگر به هیچ‌وجه توجهی نمی‌کنند٬ زیرا لکه‌ها بر روی جامه‌ای معمولی هیچ جلوه‌ای ندارند.
        

15

          داستان پرتره اثر نیکلای گوگول، تقابل میان معنویت و مادیت را به تصویر می‌کشد. چارتکوف، شخصیت اصلی، هنرمندی آرمان‌گراست که پس از خرید یک پرتره اسرارآمیز، وارد مسیری می‌شود که ارزش‌های هنری و اخلاقی خود را قربانی می‌کند. پرتره، که نیرویی شیطانی در آن نهفته است، نمادی از وسوسه و فساد است. این داستان شباهتی به “فاوست” دارد، جایی که روح فرد در ازای لذت و قدرت از دست می‌رود. چارتکوف نیز با پذیرش ثروت و شهرت، از هنر اصیل فاصله گرفته و به نقاشی‌های سطحی روی می‌آورد.

گوگول در این داستان نقدی بر جامعه هنری و اخلاق اجتماعی زمان خود ارائه می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه ارزش‌های مادی و سطحی‌نگری، هنرمندان را از مسیر اصیلشان منحرف می‌کند. چارتکوف که در ابتدا به دنبال حقیقت و زیبایی بود، به تدریج روح خلاق خود را از دست داده و به هنری تجاری و کم‌عمق روی می‌آورد. این انحطاط، نتیجه تأثیرات محیط اجتماعی و وسوسه‌های درونی است.

گوگول با استفاده از عناصر فراطبیعی، مانند زنده‌بودن پرتره و تاثیرات شیطانی آن، فضایی رازآلود و دلهره‌آور خلق می‌کند. این عناصر علاوه بر جذابیت داستانی، روان‌شناسی شخصیت چارتکوف را عمیق‌تر نمایان می‌کنند. در نهایت، پیام داستان هشدار در مورد خطرات تسلیم‌شدن به وسوسه‌های دنیا و از دست‌دادن ارزش‌های انسانی است. گوگول به مخاطب یادآوری می‌کند که روح هنرمند باید در برابر فساد و زرق‌وبرق‌های مادی مقاومت کند، زیرا این انحراف نه تنها هنر، بلکه جوهره انسانی فرد را نابود می‌کند.
        

52

Hossein

Hossein

1401/8/3

          نیکلای واسلیویچ گوگول ، نویسنده ای که در ابتدای جوانی دوران خودش فهمیده نشد اما پس مدتی نوشته هایش مورد توجه نویسندگان و منتقدان بسیاری قرار گرفت‌. زندگی پر فراز و نشیب و نقل مکان به کشورهای دیگر به دلیل طنز و نشانه گرفتن برخی عقیده های روسی باعث محبوب شدن آثار اوست.کتاب حاضر تمثیلی ست از هنرمندانی که برای پول و ثروت و شهرت ارزش هنر را زیر پا گذاشته و روح خود را در گور نادانی و سِقط نفس خاک می کنند. "پرتره" عبارت است از داستان کوتاهی در دوبخش در رابطه با پرتره ی نقاشی شده از یک بازرگان اشرافی نزول خوار . روزی این تابلو توسط نقاشی به نام چارتکوف خریداری می شود، او که نقاش جوانی ست و زندگی عادی خود را سپری می کند با خریداری این تابلو دچار ثروت می شود و از استعداد هنری خود در کشیدن نقاشی برای پول و شهرت استفاده می کند و پس از دوره ی کوتاهی دچار سقوط هنری و در نتیجه در ورطه ی مرگ می افتد. بخش دوم کتاب در رابطه با بیان حکایت و چگونگی نفرین شدگی این پرتره و تاثیر آن بر روی خریداران قبلی این تابلوست.
        

10

روشنا

روشنا

1403/9/28

        همیشه از داستان‌هایی که روند تدریجی تغییر یک انسان رو روایت می‌کنن، خوشم میاد. پرتره داستانی از همین تغییرات تدریجیه.
خلاصه داستان رو سایر دوستان در یادداشت‌هاشون گفتن، من فقط دوست داشتم به یه موضوعی اشاره کنم.

در بخش دوم که حکایت تابلو را از زبان مردی جوان می‌شنویم، این‌طور به نظر میاد که تابلو حاوی نیروی اهریمنی است که هرکسی را ناچار به فساد می‌کشاند. اما از کجا معلوم که روایت هنرمند جوان ما حاوی تمام حقایق باشد؟ او تنها از داستان‌هایی که شنیده می‌گوید و داستان‌های عامیانه همیشه تکه‌ای از حقایق هستند نه همه‌ی آن.
در بخش اول که ما خود شاهد روند اضمحلال روح چارتکوف، یکی از قربانیان مرد رباخوار درون پرتره هستیم؛ به نظر نمی‌رسد که چارتکوف ناچاراً به فساد کشیده شده باشد. این چارتکوف است که در ابتدا با شبه‌رویایی که دیده است و پول‌هایی که پیرمرد به او نشان داده، با اشتیاق و ازخود‌بی‌خود شده به کیسه‌ی حاوی سکه‌های طلا چنگ می‌زند. بعد هم خود او است که در لذات غرق شده و استعداد خود را تباه می‌کند.
از این رو به نظر من، پرتره داستانی درباره‌ی وسوسه و به ظهور رسیدن صفات بد درونی فرد است. وسوسه‌ای که نماد همیشگی آن ثروت است. هرکس به دلیلی به پول مرد رباخوار احتیاج دارد و زمانی که آن را به دست می‌آورد، مجبور می‌شود در درون خود به جنگ برود.

سبک روایت پرتره واقعاً جالب بود و ایده‌های نویی داشت. مثلاً قسمتی که چارتکوف پشت‌سرهم از خواب می‌پرید، واقعاً باحال بود.
در کل پرتره کتاب جالب و خوبیه، امتحانش کنید :)

*آیا پرتره روزی به دیدن ما هم می‌آید؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22