یادداشت روشنا

روشنا

روشنا

1403/9/28

پرتره
        همیشه از داستان‌هایی که روند تدریجی تغییر یک انسان رو روایت می‌کنن، خوشم میاد. پرتره داستانی از همین تغییرات تدریجیه.
خلاصه داستان رو سایر دوستان در یادداشت‌هاشون گفتن، من فقط دوست داشتم به یه موضوعی اشاره کنم.

در بخش دوم که حکایت تابلو را از زبان مردی جوان می‌شنویم، این‌طور به نظر میاد که تابلو حاوی نیروی اهریمنی است که هرکسی را ناچار به فساد می‌کشاند. اما از کجا معلوم که روایت هنرمند جوان ما حاوی تمام حقایق باشد؟ او تنها از داستان‌هایی که شنیده می‌گوید و داستان‌های عامیانه همیشه تکه‌ای از حقایق هستند نه همه‌ی آن.
در بخش اول که ما خود شاهد روند اضمحلال روح چارتکوف، یکی از قربانیان مرد رباخوار درون پرتره هستیم؛ به نظر نمی‌رسد که چارتکوف ناچاراً به فساد کشیده شده باشد. این چارتکوف است که در ابتدا با شبه‌رویایی که دیده است و پول‌هایی که پیرمرد به او نشان داده، با اشتیاق و ازخود‌بی‌خود شده به کیسه‌ی حاوی سکه‌های طلا چنگ می‌زند. بعد هم خود او است که در لذات غرق شده و استعداد خود را تباه می‌کند.
از این رو به نظر من، پرتره داستانی درباره‌ی وسوسه و به ظهور رسیدن صفات بد درونی فرد است. وسوسه‌ای که نماد همیشگی آن ثروت است. هرکس به دلیلی به پول مرد رباخوار احتیاج دارد و زمانی که آن را به دست می‌آورد، مجبور می‌شود در درون خود به جنگ برود.

سبک روایت پرتره واقعاً جالب بود و ایده‌های نویی داشت. مثلاً قسمتی که چارتکوف پشت‌سرهم از خواب می‌پرید، واقعاً باحال بود.
در کل پرتره کتاب جالب و خوبیه، امتحانش کنید :)

*آیا پرتره روزی به دیدن ما هم می‌آید؟
      
232

20

(0/1000)

نظرات

ممنون از یادداشت خوبتون 👌
1

1

روشنا

روشنا

1403/9/28

ممنون که خوندید  

1

به نظرم خیلی حدس و گمانی پیش رفتی و مدل روایت داستان این شکلی نبود 
8

0

روشنا

روشنا

1403/9/28

چرا حدس و گمانی؟
به خاطر این‌که میگم بخش دوم به نظرم راوی غیرقابل اعتمادی داشت؟ 

0

آخه داری میگی «از کجا معلوم» که فلان باشه، خب این از کجا معلوم باید یه مؤیدی تو خود متن داشته باشه، داشت همچین چیزی؟ یعنی جایی بود که باعث می‌شد ما به درستی این روایت شک کنیم؟
@roshana. 

1

روشنا

روشنا

1403/9/28

اگه منظورت اینه که آیا گوگول با من موافقه و واقعاً چنین قصدی داشته، مطمئن نیستم این‌طور باشه.
اما به نظرم اثر هنری مثل یک داستان، وقتی نوشته میشه دیگه از هنرمند مستقل میشه. برای همین با توجه به نوشته و داستان، دارم میگم که راوی بخش دوم یکی از شخصیت‌های داستانه که داره از دانسته‌هاش میگه و همون دانسته‌ها رو هم به نقل از دیگران میگه. خب از کجا معلوم که راوی قابل اعتمادی باشه؟ 
حالا چرا به نظرم قابل اعتماد نیست؟ چون داستانی که تعریف می‌کنه با بخش اول تا حدی تناقض داره. از همین نظر که ما تو بخش اول نمی‌بینیم که چارتکوف خیلی غیرمنتظره و با اجبار به سمت بدی بره. بخش اول که مسیر طی شده‌ی یکی از قربانیان رو می‌بینیم، اون‌طوری که مرد جوان تعریف می‌کنه نیست.
پ.ن: وقتی روایت‌شناسیا رو می‌ریزی تو داستانا 😂
@szm_books 

1