هری پاتر، سازمان ققنوس

هری پاتر، سازمان ققنوس

هری پاتر، سازمان ققنوس

جی. کی. رولینگ و 1 نفر دیگر
4.5
187 نفر |
21 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

464

خواهم خواند

38

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هری پاتر، سازمان ققنوس

نمایش همه
هری پاتر ومحفل ققنوس (هری پاتر5)هری پاتر و جام آتش (هری پاتر4)هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو از روشون کپی کرده

61 کتاب

* مجموعه‌ی دریازمین(1968) از ارسولا لگویین، از معروفترین کتابا درباره‌ی یه قلعه جادوییه که یه مدرسه است برای آموزش جادوگرای جوان. تو مصاحبه‌ای که لگویین با گاردین سال 2005 داشته می‌گه:«من از منتقدان متحیرم که کتاب اول هری پاتر را اوریجینال به حساب آورده‌اند. رولینگ خصوصیات زیادی دارد اما اصالت در میانشان جایی ندارد. این است که آدم را آزار می‌دهد.» هیچوقت از خودتون پرسیدین چرا بالای 20 ناشر دست‌نوشته‌ی اولیه رولینگ از هری پاتر رو رد کردن و دست‌آخر یه ناشر کوچیک حاضر شده با تیراژ محدود چاپش کنه؟ خب من براتون توضیح می‌دم. هری پاتر یه دستمال‌سفره هزار تیکه‌ی کپی شده از ایده‌های کتابای مختلفه. * مجموعه هفت جلدی بدترین جادوگر(1974) از جیل مورفی تو مجموعه بدترین جادوگر یه مدرسه‌ی شبانه‌روزی جادوگری داریم(یه قلعه که رولینگ هاگوارتز رو ازش کپی زده) که یه جادوگر بد سعی داره مدام توش نفوذ کنه(سلام ولدمورت!) شخصیتای اصلی هم سه تا دوست(مثل رون و هری و هرمیون) هستن که همکلاسی بلوند و نازپروردشون(مثل مالفوی) و دو تا وردستش (مثل کراپ و گویل) یکسره آزارشون می‌دن. این مدرسه گروهبندی داره و استادای سختگیر که نفر اصلیشون یه استاد معجون سازیه(سلام اسنیپ). مسابقه‌ی جارو سواری هم داره(واقعا خسته نباشی رولینگ با کویدیچت) و هر دانش‌آموزی هم باید یه حیوون دست‌آموز داشته باشه. حتی شروع هر سال تحصیلی هم با یه سرود شروع می‌شه. درس‌ها هم دقیقا همون درس‌های هاگوارتز هستن. لباس فرم و کلاه جادوگری و قلم پر و اینها هم جز فضاسازی داستانه. یعنی رولینگ هیچ خلاقیتی توی این موارد هم تو مجموعه‌ش‌ نداشته. از اینا بگذریم مک‌گناگال یه زیراکس از مدیر این مدرسه است. چه خصوصیات ظاهری و چه شخصیتی. یعنی امکان نداره‌ها که شما خانم ککلز رو ببینید و یاد مگ‌گناگال نیفتید. مخصوصا که مجموعه تصویرگری هم داره. این مدرسه جادوگری حتی یه جنگل هم ضمیمه‌ش داره. اینها فقط یه سری از کپی‌های رولینگ از این مجموعه هستن. ایراد اصلی اینجاست که رولینگ حتی به پلات‌های این مجموعه هم رحم نکرده و هر جا میلش کشیده اونها رو هم کپی کرده. جلد اول این مجموعه شخصیت بد قصه جاروی شخصیت اصلی رو طلسم می‌کنه تا مسابقه‌ش رو خراب کنه، درست مثل همون بخشی که رولینگ هم توی جلد اول هری پاتر کپی کرده. توی جلد سوم هم یه جادوگری داریم که مدت‌هاست تبدیل به قورباغه شده. اینم دقیقا مثل اون جادوگری که تو کتاب سوم هری پاتر معلوم می‌شه مدت‌ها موش بوده و سال به سال با خانواده‌ی ویزلی می‌رفته هاگوارتز و بر می‌گشته. در «بدترین جادوگر» یه فستیوال هم هست برای هالووین که خب رولینگ دیده دیگه واقعا ضایع می‌شه، پس جاش رو با کریسمس و میهمانی یول عوض کرده. توی یه جلد دیگه هم شخصیت بد قصه خودش رو با معجونی که توی پاتیل درست می‌کنه به شکل یه استاد دیگه درمیاره تا از این طریق بتونه ناشناس خودش رو وارد مدرسه بکنه. این شما رو یاد چی میندازه؟ بله! طرح داستان جلد چهارم هری پاتر و اون یارو که با خوردن مرتب اون معجون خودش رو جای یکی از استادای هاگوارتز جا می‌زنه. غیر از اینها فضاسازی و لحن شخصیت‌ها و دیالوگ‌های هری پاتر و حتی تنبیه‌هایی که شاگردها می‌شن هم سراسر یادآور همین مجموعه است. * گروشام گرینج(1988) از آنتونی هورویتس شخصیت اصلی یه پسر به اسم دیویده که خانواده‌ش ازش بدشون میاد.(واو! سلام هری!) تقریبا هر المانی که در هاگوارتز هست یه کپی آشکار از مدرسه‌ی جادویی این کتابه. تابلوهای سخنگو. رمز عبور برای ورود به خوابگاها. اشباح و معلم‌هایی که روح و گرگینه هستن. رسیدن به مدرسه‌ی جادوگری با قطار. فرستادن دعوتنامه با پرنده. البته رولینگ کلی خلاقیت به خرج داده و کلاغ رو کرده جغد! بعد از اون می‌رسیم به مسابقه‌ی جادوگری. مسابقه‌ی جام آتش یه کپی از مسابقه‌ی جام نحس این کتابه. رولینگ حتی به خودش زحمت نداده چیزی رو که شرکت‌کننده‌ها دنبالش هستن عوض کنه و هری و بقیه باید برن بازم جام پیدا کنن. * راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون حتی دروازه‌ی ورود به دنیای جادویی رو هم رولینگ از کتاب راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون کپی کرده. یعنی یه سکو توی ایستگاه کینگز کراس لندن. فقط رولینگ اسمش رو از سکوی سیزده به سکوی نه و سه چهارم تغییر داده. توی کتاب «راز سکوی شماره‌ی 13» شخصیت اصلی با یه خانواده‌ی بدجنس و پسر شرور و چاقشون مجبوره زندگی کنه. خب، اینم از کپی عمو و ورنون و خاله پتونیا و اون پسر چاقشون. * بازی کامپیوتری مجموعه‌ی جادوگری (1991) که بازم توی به مدرسه‌ی جادوگری می‌گذره و حتی شخصیت اصلیش همون ظاهر و عینک هری رو داره. با کلاه جادوگری و لباسای فرم و غیره. * خانه‌ی جادوگران(1991) از جین یولن. که اونجا هم یه پسر یتیم به اسم هری، ام ببخشید، هنری! میره به یه مدرسه‌ی جادوگری و باید یه پیشگویی رو محقق کنه و یه جادوگر شرور رو شکست بده. * مجموعه‌ی ماجراهای پریدین (1968) از لوید الکساندر. تو این قصه یه پسر یتیم داریم که از مرگ نجات پیدا می‌کنه و در سرنوشتشه که یه شر بزرگ رو شکست بده. (وای بازم سلام هری!) کاراکترهای مشابه و پلاتی که هول مسئله‌ی جاودانگی می‌گرده.(یاد جلد آخر هری پاتر افتادین؟ آفرین بر شما!) اتفاقات هر جلد مجموعه‌ی «ماجراهای پریدین» هم مثل مجموعه‌ی هری پاتر توی سال‌های پیاپی و دنبال هم اتفاق میفته. برای کسانی که متعصبانه مجموعه‌ی هری پاتر و رولینگ رو می‌پرستن، ناراحت‌کننده است اما حقیقت اینه که خلاف تصور عامه، رولینگ ابدا نویسنده‌ی خلاقی نیست. اون فقط یه اسکی‌کننده‌ی ماهره که ایده‌های نویسنده‌های خلاق و با استعداد دیگه رو کنار هم گذاشته و با عوض کردن جنسیت شخصیت‌ها و دستکاری سنشون یه قصه سر هم کرده که از قضای روزگار مردم بهش اقبال نشون دادن. و البته این وسط به هیچوجه نباید کمک ویراستارهاش، قدرت تبلیغات و نقدنویسی‌های جهتدار و بعدتر اقتباس سینمایی رو در همه‌گیر شدن قصه‌ش دست‌کم گرفت. این لیست باز هم تکمیل می‌شود.

2

پست‌های مرتبط به هری پاتر، سازمان ققنوس

یادداشت‌ها

        هری‌پاتر و محفل ققنوس سال پنجم هری در هاگوارتز را برایمان به نمایش درمی‌آورد. ما از همان اول کتاب تغییرات فضا و حس و حال شخصیت‌ها و بیرون آمدن از راحتی‌شان را می‌بینم. این جلد با ورود دلورس آمبریج دچار تنش‌هایی کوچک و البته حرص‌دهنده می‌شود. ما همچنان هیجان‌های کوچک‌تری مثل مسابقات کوییدیچ را در کنار نبرد نهایی کتاب که معمولا با ولدمورت و دار و دسته‌اش است را تجربه می‌کنیم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          بسم الله

اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که جلد جدیدی از مجموعه هری‌پاتر را بخوانم و مثل همیشه از خانه خالهِ هری شروع شود، اما این بار اتفاقات خیره‌کننده‌ای، نشان از ارتباط خاله پتونیا و جادوگران بدهد!!

این بار خانم نویسنده، که در جلد قبلی لرد سیاه را زنده کرده بود، داستان جدیدی برایمان آورده است. لورد ولدرمورت که جان تازه‌ای پیدا کرده به دنبال گسترش قدرتش، نیروهای خود را فراخوانی کرده است. دامبلدور که داستان هری، درباره جان گرفتن مجدد ولدرمورت را پذیرفته، محفلی بر ضد او تأسیس کرده است. اما نکته اساسی این است که هیچ‌کس جز اعضای این محفل، حاضر نیستند قبول کنند که لرد سیاه دوباره جان گرفته و جهان را تهدید می‌کند. حتی وزارت سحر و جادو هم، کسانی که چنین ادعایی دارند را، دیوانه می‌داند. آیا این تفرقه و متحد نبودن مخالفین لرد سیاه، سبب می‌شود که او بیش از پیش قدرت بگیرد؟

جلدهای میانی سری هری‌پاتر (مثلاً جلد یک و دو محفل ققنوس) اصولاً به اندازه جلدهای پایانی (مثلاً جلد سوم محفل ققنوس) جذاب نیستند. چرا که وظیفه آن‌ها آماده سازی داستان برای جلدهای پایانی و نتیجه‌گیری است. پس نباید عجله کرد. باید اجازه داد تا خانم رولینگ ذره ذره داستانش را برایمان بچیند و ما تک‌تک قطعات پازلش را ببینیم، تا بتوانیم در موقعیت مناسبی آن‌ها را کنار هم قرار دهیم و از دور شاهکار دیگری از این بانو را تشویق کنیم.
        

7

          خب خب این هم تموم شد، خیلی چیز خاصی ازش  یادم نمونده...
اما بهترین و جالب ترین قسمتش مربوط به خاندان بلک بود و کشف روابط خانوادگی شخصیت ها
با این وجود به نظرم شخصیت آمبریج(همین آمبریج خالی) یکی از منفور ترین شخصیت هایی‌ ست که بهش برخوردم و انصافا خانم رولینگ در شخصیت پردازی  پیشرفت قابل توجهی داشته.
یکی از مشکلات من با کتاب هنوز باقیه، اونم معرفی نکردن درست و حسابی شخصیت هایی که از همون ابتدا باهاشون آشنا شدیم.
مثل تریلانی و مک گونگال حتی سیموس و دین و به خصوص دراکو که نقش مهمی هم داره در روند داستان اما من هنوز نمیشناسمش....
پس کی قراره برامون بگی خانم رولینگ...
توصیف ها و جزییات اتفاقات و روایت ها نسبت به کتاب اول خیلی بهتر شده و به نظرم همین باعث شده کتاب طولانی بشه، اما دیگه داره زیادی طولانی میشه
همون طور که در ابتدا نویسنده توصیف را فدا کرده بود تا به تمام اتفاق ها بپردازه، الان هم نمیتونه ترمز توصیفاتش را بکشه و داره از روی ریل خارج میشه...
بنابراین باز هم زندانی آزکابان در صدر قرار داره...
        

26

        اول اینکه این فاج واقعا روی مخه  حتما ولدمورت باید بیاد رسمی یکی رو بکشه که تو بفهمی اون برگشته چرا واقعا آنقدر بدجنس بی رحمی که فکر میکنی دامبلدور میخواد  جات رو بگیره نترس دامبلدور از همون اول قرار بود جای تو باشه خودش نخواست وگرنه الان اينجا نبودی این همه چرت پرت راجب هری و دامبلدور بگی و از پرسی انتظار نداشتم با خانوادش اینجور رفتار کنه اتفاقا  بهترین خانواده رو داشت  که اون لیاقتش رو نداشت امیداورم سرعقل بیای بی ادب و از آمبریج هم متنفرم دلم میخواد خفه اش کنم  بعدش دامبلدور  واقعا خیلی زیاد داره زحمت میکشه و خیلی خیلی زیاد داره اذیت میشه و واقعا حقش نیست بهش یه سری لقب های بد بهش بگن و باید بگم خودت پیر شدی فاج عزیز🥰🗡🗡🗡🗡🗡 و حس میکنم دامبلدور از دست چیزی یا سرچیزی با هری قهره 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9

        از بعد دو جلد جام آتش و قبل شاهزاده دورگه محفل ققنوس واقعا غم انگیزه.
هری تازه دوسال بود که بی گناهی پدر خوانده اش بهش ثابت شده بود و واقعا هیچ کدوم از ما دلمون نمی خواست سیریوس از دست بره و هری واقعا ضربه بدی خورد.
تنها کسی که اونو آروم کرد لونا بود که بهش گفت میتونه بره جای اون اتاق تاق نما دار و با پدر خونده اش حرف بزنه. 
اون هری رو درک کرد چون خودش فقدان عظیمی رو تجربه کرده بود.
با این حال در جلد بعدی یعنی شاهزاده دورگه میخونیم که هری در طول تابستون هیچ کار خاصی نکرده وغذا نخورده.خودشو تمام مدت تو اتاق حبس کرده. 
واقعا ما هر کدوم به جای هری بودیم دووم نمی آوردیم درسته؟
نکته مثبت این بود نویسنده به ما نشون باید تحمل مونو زیاد کنیم و درباره احساساتمون با کسایی که مارو دوست دارن حرف بزنیم.
اگه در جلد بعدی دامبلدور با هری حرف نمی زد مطمئنا هری هم دووم نمی آورد....


مرسی که دنبالم میکنین
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4