معرفی کتاب خانواده تیبو: جلد چهارم اثر روژه مارتن دوگار مترجم ابوالحسن نجفی

خانواده تیبو: جلد چهارم

خانواده تیبو: جلد چهارم

4.4
44 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

62

خواهم خواند

85

شابک
0000000091802
تعداد صفحات
664
تاریخ انتشار
1370/10/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب خانواده‌ تیبو نوشته‌ی روژه مارتن دوگار، نویسنده‌ی فرانسوی است. رمانی که نوشتنش از سال 1920 تا 1940 به طول انجامید. برخی این رمان را بزرگ‌ترین رمان قرن بیستم می‌دانند. رمان حول پسران خانواده‌ تیبو می‌چرخد: آنتوان و ژاک. آن‌ها پدری به‌شدت سخت‌گیر و مذهبی دارند. او بین کاتولیک‌ها دارای ارج و قرب فراوان است و اصلاً دلش نمی‌خواهد پسرها اعتبارش را لکه‌دار کنند. آنتوان در چارچوب ارزش‌های پدر زندگی می‌کند؛ اما ژاک که ذاتا سرکش است، مرتکب عصیانی بزرگ می‌شود. او با پسر یک خانواده‌ی پروتستان طرح رفاقت می‌ریزد؛ آن هم زمانی که کلیسا رابطه‌ی بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را به‌شدت نفی کرده بود. این دو دوست خانه و خانواده را ترک می‌کنند تا در مسیر دلخواهشان زندگی را از سر بگیرند و این هنور شروع ماجراست.

این رمان چهارجلدی هفت بخش دارد. عنوان فصل‌ها از این قرار است: دفترچه‌ی خاکستری، ندامتگاه، فصل گرم، طبابت، سورلینا، مرگ پدر، تابستان 1914 و سرانجام. در رمان خانواده‌ تیبو موضوعات مختلفی مطرح شده‌اند: مذهب، سیاست، انقلاب، جنگ، فلسفه‌ی زندگی و… . همین چیزهاست که آن را شبیه یک زندگی واقعی می‌کند. با خواندن این رمان ضمن لذت بردن از اثری شاهکار و خواندنی، اطلاعاتی هم از وقایع اروپای سال‌های ابتدایی قرن بیستم و سال‌های جنگ جهانی اول دستگیرتان می‌شود.

روژه مارتن دوگار در سال 1937 جایزه‌ی نوبل ادبی را از آن خود کرد. اهداکنندگان این جایزه علت انتخابشان را قدرت و صداقت هنری و همچنین ترسیم فوق‌العاده‌ی کشمکش‌های انسانی در رمان خانواده‌ تیبو دانسته‌اند. کتاب خانواده‌ تیبو با ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی منتشر شده است. در پاراگرافی از متن کتاب آمده است: «قاشق را از لای لب‌های سست بیمار گذراند و پیش از آن‌که آقای تیبو سرش را بچرخاند محتوای آن را در دهان او خالی کرد. دست‌های پیرمرد که روی زانوهایش قرار داشت بی‌صبرانه تکان می‌خورد. از این‌که به چنین وضعی افتاده بود و نمی‌توانست به‌تنهایی غذا بخورد غرورش جریحه‌دار می‌شد. کوششی کرد تا قاشق را از دست خواهر مقدس بگیرد، ولی انگشت‌هایش که از مدت‌ها پیش کرخ شده و اکنون آب آورده بود، یارای هیچ کاری را  نداشت.»
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خانواده تیبو: جلد چهارم

پست‌های مرتبط به خانواده تیبو: جلد چهارم

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اولین بار که اسم کتاب خانواده‌ی تیبو رو شنیدم وقتی بود که فهمیدم این یکی از کتاب‌هایی هست که نویسنده‌ش برای این کتاب جایزه برده نه دستاورد یک عمر زندگی هنری... کمی بعدش هم شنیدم بهترین ترجمه‌ی تاریخ ایران رو ابوالحسن نجفی روی این کتاب انجام داده و بالاخره مشتاقانه شروع به خوندنش کردم و واقعاً رمان خوبی بود. 

قبل از هر چیزی ردپای جنگ و صلح تولستوی رو به راحتی تو کتاب پیدا می‌کنید. روابط و برهه‌ی تاریخی کاملاً مشابه جنگ و صلحه و فقط جای جنگ ناپلئون و روسیه جنگ جهانی اول نشسته!‌دو جلد اول مثل جنگ و صلح به روابط شخصیت‌ها و جا انداختن ویژگی‌هاشون می‌پردازه و تو دو جلد دوم اون‌ها رو وارد شرایط جنگ می‌کنه و رفتارهاشون رو بررسی می‌کنه! انقدر این روابط در عین سادگی قشنگه که نمی‌تونید یه لحظه هم ازش دل بکنید! 

یه چیز جالب درباره‌ی این کتاب وجود داره... اون هم اینه که با اینکه این همه فیلم از کتاب‌های دنیا ساخته می‌شه از این کتاب حتی یک فیلم کوتاه هم اقتباس نشده... و معمولاً تو عامه‌ی مردم حتی خارج از ایران هم کتاب معروفی نیست... اون هم یه کتابی که به شدت جنگ گذشته رو نکوهش می‌کنه و در سال‌هایی چاپ شده که به جنگ جهانی دوم منتهی می‌شه و همون روند پوچ جنگیدن و کشته شدنی که رمان ذکر کرده باز هم تو دنیا اتفاق می‌افته.
        

10

فرشته غلامی

فرشته غلامی

4 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #معرفی_کتاب

«نه... حق نداریم که درباره‌ی انسان شک کنیم... من معایب انسان را خوب تشخیص می‌دهم! ولی معتقدم، می‌خواهم معتقد باشم که عمده‌ی این معایب، نتیجه‌ی زندگی در جامعه‌ی فعلی است... باید در برابر وسوسه‌های بدبینی مقاومت کنیم...
باید به انسان ایمان بیاوریم!
در انسان کششی باطنی، کششی خلل‌ناپذیر به سوی کمال هست...
و باید با شکیبایی بر این آتشِ مانده در زیر خاکستر آن‌قدر بدمیم تا روشن شود... تا شاید روزی شعله بکشد!»

از متن کتاب👆


«خانواده‌ی تیبو»
رمانی چهار جلدی از روژه مارتن دوگار و از آثار کلاسیک ادبیات فرانسه و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۳۷

داستان کتاب همانطور که از اسمش پیداست داستان یک خانواده است و بهتر است بگویم داستان دو برادر است به نام‌های آنتوان و ژاک، دو برادر با دو سرشت کاملا متفاوت!
داستان در اوایل قرن بیستم رخ می‌دهد و به تدریج وارد جنگ جهانی اول می‌شود.

ترجمه‌ی کتاب که کار آقای ابوالحسن نجفی است بسیار خوب و روان و هنرمندانه است، دو جلد اول به راحتی پیش می‌رود، جلد سوم چون شرح اتفاقاتی است که به وقوع جنگ جهانی اول پرداخته و افکار سیاسی مخصوصا سوسیالیستی وارد فضای داستان و گفتگوی شخصیت ها می‌شود از سرعت داستان کمی کاسته می‌شود اما در جلد چهارم باز هم داستان به نسبت روان می‌شود.

اگر می‌خواهید در مورد جنگ جهانی اول کتابی خوب و ملموس و در بستری از یک داستان زیبا مطالعه کنید، این کتاب، پیشنهاد بسیار خوبی است.

می‌خواستم یادداشت مفصلی بر کتاب بنویسم اما دیدم صحبت‌های آقا در مورد کتاب خواندنی‌تر است!

رهبر انقلاب در سفر به کرمان در سال ۸۴ و دیدار با دانشجویان با اشاره به مطالعه این کتاب می‌گویند:
«چند سال قبل، از یک نویسندهٔ قویِ فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانوادهٔ تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است. معمولاً رمان‌های بزرگ و قویِ فرانسوی‌ها و روس‌ها و دیگر کشورهایی که رمان‌های بزرگ از آن جاها منتشر شده، تصویر هنرمندانهٔ واقعیت‌های زندگی است. شما کتابهای بالزاک یا ویکتور هوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانه‌ای است از واقعیت‌هایی که در متن جامعه جریان دارد. این کتاب هم همین‌طور است. در آن جا، مجموعه‌های چپ و سوسیالیست در فرانسه و آلمان و اتریش و سوئیس چقدر تلاش کردند برای این که بتوانند جلوی جنگ جهانی اول را - که استشمام می‌کردند جنگی دارد راه می‌افتد - بگیرند؛ اما نتوانستند و همهٔ این تلاش‌ها هدر رفت. تلاش آنها برای ایجاد حاکمیت سوسیالیستی بود. بعد از اندکی، این حاکمیت در روسیه ی تزاری به وجود آمد؛ آن هم شد یک تجربهٔ ناموفق دیگر برای این حرکت غربی. تجربهٔ شوروی هم تجربهٔ غربی هاست؛ متعلق به شرق نیست. درست است که در بلوک بندی می‌گفتند شرق و غرب، اما آن هم متعلق به اروپاست؛ آن هم برآمدهٔ از افکار اروپایی‌ها و از تفکر مارکس و انگلس است؛ یعنی یک تجربهٔ ناموفق.»


یک بار دیگر طی بازدید از نمایشگاه کتاب در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ خاطره‌ای بدین مضمون در خصوص کتاب و ترجمه‌ی آن ذکر می‌کنند:
«سال‌ها قبل ابوالحسن نجفی با آقای مرحوم حبیبی و چند نفر دیگر از بزرگان ادبیات آمدند پیش ما. من پرسیدم «شما مترجم «خانواده تیبو» هستید؟» آقای نجفی از اینکه من اسم این رمان را بلدم تعجب کردند. بعد که نشستیم من از رمان تعریف کردم و نقدی هم به ترجمه ایشان گفتم. آقای نجفی با تعجب بیشتر پرسید: «شما واقعاً هر چهار جلد را خوانده‌اید؟ من اصلاً فکرش را نمی‌کردم شما حتی اسمش را شنیده باشید! … کتاب خانوادهٔ تیبو رمان خیلی خوبی بود که متأسفانه در حد قدرش معروف نشد.»

#یادداشت
#خانواده_تیبو
#روژه_مارتن_دوگار
#ابوالحسن_نجفی
#نشر_نیلوفر
#کلاسیک‌خوانی
        

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این، یادداشتی است بر مجموع چهار جلد خانواده تیبو که ذیل جلد چهار آن منتشر می‌شود. 
دو جلد اول، قصه آقای تیبو است: پیرمرد فرانسوی به شدت تثبیت شده ، ذی نفوذ،  ثروتمند و دیندار قرن 19 ،  در کنار دو فرزند دین ندارش آنتوان و ژاک..
فرزند اول، آنتوان، با جامعه همراه و همسو است. توانسته برای خود جایگاهی دست و پا کند؛ به فرآیند امور تکیه کرده و برای فرداهای روشن  می‌کوشد. 
ژاک اما، در چارچوب ها نمیگنجد. پیوسته در طغیان و عصیان و نفی  با جامعه درگیر است و  از قضا در عشق نیز مسیر دشواری در پیش دارد. 
او در ادامه شوریده حالی اش به محافل سوسیالیستیِ انتهای قرن 19 میپیوند؛ نویسنده در این جا  تحلیل های دقیقی از ضدسرمایه‌داری را در دهان ژاک، و دیگر سوسیالیست های قصه میگنجاند. 
. 
 در ادامه به 1914 و جنگ جهانی اول می رسیم.
تمام کنشگران موثر جنگ، سیاستمداران، نظامی ها، جنبش‌های صلح طلب بین الملل ، مطبوعات میهن پرست و ... ردیف می‌شوند تا در مظان شرح و نقد قرار بگیرند. 
شاید یک مورخ بهتر بتواند این چندصد صحفه تحلیل را نقد کند، اما من نشانه ای از تعصب و غرض ورزیِ نویسنده فرانسوی در آن نیافتم. در پایان آمریکا به عنوان منجی پایان دهنده جنگ نشان داده میشود که فکر میکنم در عالم واقع هم همینطور بوده. 
. 
اما نقطه عطف داستان آنجاست که ما شاهد یک روایت "خاکستری " از تمام طرفین درگیر جنگ هستیم. آنجا که نویسنده از هر طرف استدلال میکند و از میان روایت های مختلف، مسئولیت جنگ را تقسیم میکند! درست آنجا که فکر میکنید مسئولیت جنگ تماما بر عهده پان –ژرمن هاست روایت هایی از طرف مقابل رو می‌شود و ورق را بر می‌گرداند ... و این فرآیند جرح و تعدیل تا پایان داستان ادامه دارد! بسیار عالی!! 
از این وضعیت شبکه‌ای و چند متغیره  یاد بازی مافیا می‌افتم که چه طور پس از بازی بر سر نتیجه بحث میکنیم و اثر عملکرد هر یک از افراد بر  مسیر بازی و برد و باخت مشخص می‌شود.. 
.
. 
در مقام نقد نقاط منفی، بخش هایی از کتاب متاسفانه اروتیک است و عنصر دین نیز به خوبی تصویر نشده. جلد چهار و روایت سراشیبی پایانی داستان نیز نسبت نقاط اوج آن در جلد 3 اندکی ضعیف تر است. 
با این حال ، ژرف نگری نویسنده  در تحلیل هایش بسیار زیبا و خواندنی است، چه تحلیل های تاریخی و سیاسی چه تحلیل درونیات شخصیتهایش... 
. 
9.مرداد. 1403
        

0

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تیبو برای من یکی از بهترین داستان‌های تمام عمرم است. ترجمه ابوالحسن نجفی زیبا است و حتماً تاثیر شگرفی در این اشتیاق دارد. اما اینجا چند نکته دیگر را می‌خواهم ذکر کنم. برای من داستان به دو بخش تقسیم می‌شود. جلد اول و دوم حتماً بهترین داستان‌های تمام عمرم  است. روابط پدر و پسری و آنچه که از خانواده تیبو نویسنده می‌نویسد قابل لمس است و انگارخودت را در میان یکی از شخصیت‌ها در نهایت پیدا می‌کنی اما بخش دوم برای من جلد سوم و چهارم است. ظاهراً نویسنده حس کرده که جنگ دوم جهانی نزدیک است (یا شاید هم در زمان نوشتن شروع شده بود) و تغییر رویه می‌دهد. به شخصه قلم او در دو جلد پایانی برای من ضعیف‌تر است اما جلد سوم برایم یک حس عجیب دارد. انگار خاطره هر مملکتی را می‌خوانم که نزدیک جنگ یا انقلاب است. هر لحظه با خواندنش درک می‌کردم که چرا پدرم انقلاب کرد. چرا جنگ کردیم. روایت‌ها بسیار واقعی و دور از سانتی‌مانتال‌های میهن‌پرستی است و بیشتر برای من شبیه گزارش قبل از واقعه است. جلد چهارم هم به تبعیت از جلد سوم (جنگ جهانی اول در داستان) به بعد از جنگ می‌پردازد و در نهایت روایت فروکش می‌کند و ماجرای این خانواده به پایان می‌رسد.
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خانواده تیبو
روژه مارتن دوگار
ترجمه ابوالحسن نجفی


«بخش نخست»

«بخش اول-بدون خطر لو دادن ماجرا-»
.

“وقتی که موانع صلح میان انسانها را به دقت در نظر بیاوریم وحشت می‌کنیم… آیا چند قرن باید بگذرد تا تکامل اخلاقی- اگر چنین تکاملی در کار باشد- بتواند انسان‌ها را از این ستمگری غریزی، از این احترام فطری به زورگویی و اقتدار نجات دهد و بهیمیت انسان لذت نبرد از این که با اعمال خشونت پیروز شود، و شیوه‌های زندگی و احساس خود را به کسانی که ضعیف‌ترند و شیوه‌های دیگری برای زندگی کردن و احساس کردن دارند با خشونت تحمیل نکند؟… وانگهی سیاست هست، دولت‌ها هستند… برای صاحب قدرتی که جنگ را شروع می‌کند، برای زمامدارهایی که تصمیم به جنگ می‌گیرند و دیگران را به جنگیدن وا می‌دارند، این کار در مواقع ورشکستگی و درماندگی، وسوسه‌انگیزترین و آسان‌ترین راه حل است.”


کتاب هشتم، سرانجام، فصل هفتم، صفحه ۲۱۱۳.


خانواده تیبو، رمانی نوشته #روژه_مارتن_دوگار و یکی از مشهورترین رمان‌های تاریخی و اجتماعی قرن بیستم است. نه برترین رمان که یکی از رمان‌های قابل‌ توجه می‌نماید. 
رمان که در هشت کتاب و چهار مجلد به چاپ رسیده است، سرگذشت خانواده‌ای بورژوا و فرانسوی در ابتدای قرن بیستم است؛ خانواده‌ای شکوهمند، مسیحی مآب و اندکی سنتی که فرزندان آن، آنتوان و ژاک پا به عصری غریب و متجدد گذاشته‌اند و خود را در برابر ارزش‌هایی منسوخ و سترگ کذشتگان می‌یابند و از پذیرش این سرنوشت چاره‌ای ندارند. پذیرش بار گذشته‌ای که نه تنها تربیت آنان را به عهده داشته که حتی تمامی نسلشان را در گرداب کینه‌ توزی و انتقام دیرینه جامعه ملل اروپا به ورطه جنون جنگ جهانی نخست می‌کشاند. 

خانواده تیبو نه رمانی در مورد جنگ، که رمانی در توصیف امور جاری اجتماعی و فرهنگی نسلی پیش از جنگ است که با نبردی سراسری و غیرمنطقی به سوی هلاکت هدایت می‌شوند. رمانی سراسر تباهی و تیره روزی، عشق‌هایی سرسری و ناکام مانده که در تمامی ظلمات این اضمحال نیروی زندگی جوانان و رویاهایشان، گاهگاهی نقاطی نورانی و رخدادهایی روشن و پرشکوه به این تاریکی نوری گذرا می‌بخشد. گذرا و موقت و اما ماندگار و جاوید در ذهن مخاطب. 

داستان نسلی که در برخورد با فرو ریختن تمامی آرمان‌هایی که به امید جایگزینی با شریعت صلب و سخت گذشته طرح ریخته شده بود، وادار به سقوط در خوناب جبهه‌های جنگ شد. 
به راستی که به نقل قولی از کامو این رمان روایت مضمحل شدن مسیحیت بورژوایی در اروپای قرن بیستم است که در مسیر خود تبه شدن نسل‌های منتهی به جنگ را در ستیزه زمامداران و ملتی که سرشار از سرخوردگی تاریخی خود بودند تجربه کرد.
ژاک تیبو با پدری مستبد، کاتولیک، روحی لجوج و انقلابی را برای نه گفتن به استبداد یافت و آنتوان تیبو با دقتی علمی در پی ذات لذت و سعادتی غیر مذهبی در میان انسان. هردو اما در چنگ نیروهای وقایع اجتماعی و تاریخی زمانه خود اسیر.

این اثر با نکته سنجی نویسنده در توصیف و داستانسرایی، همراه با توانایی پردازش شخصیت‌ها در خلال تلون حالات روحی و پویایی احساسات و تفکر، همچنین با دیدی رئالیستی و واقعگرایانه نسبت به اوضاع و شرایط و شیوه منحصر به فرد شخصیت‌ها در برخورد با بافت رویدادهای تاریخی، زیبایی شفقت‌ آمیزی در نمایش دادن ضعف‌ها، کاستی‌ها و نادانی مردمانی دارد که هم قربانی و هم از عوامل یکی از بدرترین نابخردی‌های اخلاقی تاریخ بودند.
هرچند بازبینی نویسنده در نوشتن اثر در طی دهه سی میلادی قرن بیستم( با به قدرت رسیدن هیتلر) و همچنین تالیف مجدد فصل میانی(تابستان ۱۹۱۴) و داشتن بحث‌های نظری طولانی در باب سوسالیسم و شکست آن در برخورد با وطن‌پرستی منتج از جنگ، به یکپارچگی ادبی آن تکان‌های ریزی وارد کرده است، وانگهی در چیره دستی و توانمندی نویسنده و قلم‌فرسایی بی‌بدیل او شکی وارد نیست.

خانواده تیبو رمانی خوب و خواندنی است که ارزش ادبی آن نیازی به تعریف ندارد. با این حال اگر جنگ و صلح تالستوی را خوانده باشید، این اثر را به سختی در رقابت با آن رمان تاریخی می‌توان در نظر گرفت. هرچند که در ادبیات معاصر فرانسه جایگاه آن غیرقابل قیاس است. دریافت نوبل ادبیات برای روژه مارتن دوگار دلیلی بر تفاخر این اثر است.

ترجمه زیبنده و پرارج استاد #ابوالحسن_نجفی آنرا زینت داده و حظ و لذت خواندن را برای خواننده فارسی زبان دوچندان می‌کند.

خواندن این رمان را به علاقه‌مندان‌ ادبیات ناب(و نه هنر برای هنر) و همچنین شیفتگان تاریخ، پیشنهاد می‌کنم.

در پناه خرد

«بخش دوم»
.


نوشته‌ای از منظر دیدگاه شخصی الحاق می‌کنم، که خطر اسپویل دارد( یعنی لو دادن داستان. اصطلاح انگلیسی روزمره و شایعی شده.)
در صورت تمایل متن را پس از پایان بخوانید که از لذت مواجهه اولیه ناکام نشوید؛

روژه مارتن دوگار به راستی که نویسنده قابلی است. چطور بگویم؟ قصه گوی خوبی از دل روابط انسانی است. آن هم نه یک لحظه از زندگی و یا تراژدی‌هایی با آب و تاب چند ساله. بلکه او شاعر دهه‌های زندگی است. همه ما اغلب روابطی عاطفی با آنان که خیال نمی‌کردیم در پندار داشته‌ایم و یا به شگرفی شاهدش بوده‌ایم.
اما لذت دیدن اثرات، حین سال‌های تطور و تحولات شعور آدمی در طی دهه‌ها رفت و آمد روز‌های روزگار، در تار و پود داستانی خود، جلوه دیگری نیز به آن می‌بخشد. وانگهی دوگار با شیوه روایت که گویی خودش از بازگویی آن لحظات در هنگامه زیسته‌های آدمی، شگفت‌زده می‌شود، چنان ماجرایی را قصه‌ای جاودان در طی نسل‌های پیاپی از مخاطبانی بین المللی، می‌سازد. روایت و قصه‌ای انسانی، لمسی شفت‌آمیز و پرمهر می‌شود. آنچنان که تاستوی دوست داشت تا ادبیات را به آن آشتی دهد. تالستوی شیفته ایجاد دیدی پر مهر از طریق صناعت ادبی بود، و دوگار به راستی در زمره پیروان چنین دیدگاهی قرار دارد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

سامان

سامان

1403/9/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          جلد چهارم خانواده تیبو از دو بخش ادامه‌ی تابستان 1914 و سرانجام تشکیل شده.تابستان 1914 که کل جلد سوم و تقریبا نیمی از جلد چهارم رو به خودش اختصاص داده،طولانی ترین بخش کتاب بود.تفاوت ادامه تابستان 1914 نسبت به آنچه در جلد سوم بود این بود که کمی از میران مباحث و مجادلات سیاسی شخصیتها کاسته شده بود و اتفاق محور شده بود.قسمت انتهایی این بخش که ژاک در اون نقش اول رو داره دست خوش اتفاق عجیب و غریب و البته غم انگیزی میشه.اینطور بگم که نویسنده نسبت به ژاک بی رحم بود!
بخش سرانجام دیگر شخصیتهای کتاب مثل ژنی و ژان پسر ژاک و البته مهمترین شخص یعنی آنتوان بود.در این بخش ما به نامه نگاری ها و روزنوشت های آنتوان بر میخوریم.دست نوشته هایی که بعضا رنگ و بوی نصیحت و پندگویی به خودش میگیره،اما بسیار زیاد خواندنی و جالب بود.او در نامه هایی خطاب به ژنی و ژان مطالب گوناگونی رو مطرح میکنه.از طرفی در روزنوشت های خودش نظرات سیاسی او در مورد جنگ رو میخونیم.بخش درخشان این قسمت،جاهای بود که آنتوان به تحلیل و واکاوی شخصیت خودش پرداخته بود و سعی کرده بود صادقانه خودش رو زیر تیغ نقد و بررسی ببره.خیلی از این قسمت خوشم اومد.آنتوان که گرفتار بیماری شده از شرح حال خودش و دست و پنجه نرم کردن با بیماری اش هم مطالبی رو در روزنوشت هاش میاره که این بخش هم با تمام غم و اندوهش بسیار خواندنی و جذاب بود. در کل شروع و پایان خانواده تیبو بسیار عالی بود.شاید مطالب میانی به ویژه بخش طولانی تابستان 1914 هم سطح با سایر قسمتهای این مجموعه نبود اما این از ارزش زیاد این مجموعه کم نمیکنه.همچون سایر جلدها ترجمه روان جناب نجفی به اضافه پانویس ها و توضیحات ایشون خواندن این مجموعه رو آسانتر کرده بود.
از جنگ خوندن در روزهایی که سایه شوم جنگ و استرس اینکه ایران چه پاسخی به اسرائیل جنایتکار میده و اون در جواب چه میکنه تجربه عجیبی بود.
ان شالله اگر عمری بود،به زودی چیزکی هم در مورد کل مجموعه خواهم نوشت.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب عظیم خانواده‌ی تیبو در چهار جلد به زندگی دو برادر از خانواده‌ی تیبو پرداخته. شخصیت‌های اصلی کتاب اعضای دو خانواده هستند. خانواده‌ی تیبو شامل اسکار تیبو پدر سختگیر و کاتولیک بسیار مذهبی، دو پسر آنتوان و ژاک و خدمتکارانشون. آنتوان پزشکه و ژاک در ابتدای داستان محصل دبیرستانی. از بین خدمتکاران شخصیت‌هایی که بیشتر نقش دارند زنی هست به نام مادمازل که حق مادری گردن ژاک داره و دختر برادرش ژیز. اما خانواده‌ی دوم، خانواده‌ی پروتستان فونتانن، شامل خانم فونتانن و دو فرزندش دانیل و ژنی و همچنین ژروم همسرش. نقطه‌ی اتصال این دو خانواده دوستی ژاک و دانیل هست، جایی که شروع داستان با فرار این دو نفر شروع میشه. کتاب در دو جلد ابتدایی به زندگی این افراد پرداخته و برای من جذاب و دلنشین بود. در جلد سوم جایی که ژاک به سوسیالیسم متمایل شده کتاب به سمت شعارهای توی چشم و دیالوگ‌های طولانی سیاسی میره و به شدت از جذابیت داستان کم میشه تا جایی که گاهی روایت و داستان فدای ابراز عقاید سیاسی شده، در انتهای این جلد به جنگ جهانی اول میرسیم. جلد چهارم با ادامه‌ی جنگ و اتفاقات اون شروع میشه و همچنان وجه سیاسی داستان خیلی بیشتره اما کم‌کم جنبه‌ی اجتماعی و داستانی برمیگرده و جذاب‌تر میشه تا از سرنوشت اکثر شخصیت‌های کتاب مطلع بشیم اما دویست صفحه‌ی آخر کتاب در خلال نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه‌ی آنتوان دوباره نویسنده بیان عقاید خودش رو ارجح بر روایت دونسته و روان بودن و جذابیت رو شهید کرده و به پندهای اخلاقی و نظریات اعتقادی خودش پرداخته. من شخصاً دلم نمی‌خواد بعد از خوندن ۲۲۰۰ صفحه، بشینم ۲۰۰ صفحه شرح حال و عقاید و توصیه‌های اخلاقی بخونم! شما باید تو همون دو هزار صفحه توصیه‌های اخلاقیت رو لا به لای داستان میگفتی آقای دوگار. در نهایت خانواده‌ی تیبو پر فراز و نشیبه، با داستانی روان و جذاب شروع میشه، وارد بحث‌های سیاسی کسالت‌بار اما با اطلاعات جالب میشه، به جنگ میپردازه با رنگ و بوی دفاع از سوسیالیسم و انتقاد از همه حتی سوسیالیست‌ها! بعد دوباره سری به داستان شخصیت‌ها میزنه و متاسفانه در انتها دوباره خسته‌کننده شروع به خطابه می‌کنه. ه

از متن کتاب: 

ه«می‌گفت وقتی آدم سر و کارش با چنین خری می‌افتد حس می‌کند که خودش هم دارد خر می‌شود.»ه

ه«من از رده‌بندی متنفرم، از رده‌بندی کننده‌ها متنفرم! آدم را به بهانه‌ی رده‌بندی محدود می‌کنند، می‌تراشند، می‌سایند و آدم از میان چنگال آنها ناقص و معیوب و سر و دست شکسته بیرون می‌آید.»ه

ه«شاید کسی تا حالا به شما گفته باشد که دوستتان دارد ولی من مطمئنم که هیچکس نمی‌تواند احساسی نظیر احساس من به شما داشته باشد.»ه

ه«انقلابی که با بیدادگری، با دروغ، با قساوت صورت بگیرد برای انسان‌ها پیروزی دروغین است. چنین انقلابی نطفه‌ی فساد را در خودش دارد. آنچه با چنین وسایلی به دست می‌آورد پایدار نمی‌ماند. و خود این انقلاب دیر یا زود محکوم به فناست... خشونت سلاح ستمگر است! هرگز آزادی حقیقی برای ملت‌ها نمی‌آورد، فقط باعث پیروزی ستم تازه‌ای می‌شود.»ه

ه«سیاستمداری یعنی چه؟ یعنی در مبارزه‌ی اجتماعی، تن دادن به روش‌هایی که هر کدام از ما، در زندگی خصوصی، آنها را خلاف شرافت یا در حکم جنایت می‌داند.»ه
        

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دوشنبه، ۱۸ نوامبر ۱۹۱۸
دکتر آنتوان تیبو در حالیکه ۳۷ سال و ۴ ماه و ۹ روز داشت، فوت کرد. ساده‌تر از آنچه بتوان تصور کرد.

پایان ۳۳ روز زندگیِ من در خانه‌ی آقای تیبو.
به شدت حالم گرفته است و حوصله‌ای برای خواندنِ‌ نوشته‌‌های کامو که در پایان کتاب‌ آمده برای من باقی نمانده. البته بر دوستانم پوشیده نیست که از کامو خوشم هم نمی‌آید، شاید حرف‌هایش را بخوانم شاید هم نخوانم. به درک، حوصله‌ی خودم را ندارم، کامو را می‌خواهم کجای دلم بگذارم؟! 
فقط می‌خواهم بنوشم، بنوشم، بنوشم و  باز هم بنوشم تا بخوابم، بقیه‌اش مهم نیست. گور پدر همه‌ چیز

***مهم***
این سیاهه همانند سیاهه‌هایی که برای هر سه جلد پیشین بنوشته‌ام، به تنهایی مربوط به این جلد است و طبیعی‌ست که در روزهای آینده پس از مرتب کردن افکار و داده‌های ذهنم، ریویویی مفصلی برای دوره‌ی کامل این کتاب خواهم نوشت.

گفتاری مختصر اندر شخصیت محبوبم
دکتر آنتوان تیبو، خود واقعی من!
اگر تا پیش از این کتاب، شخصیت واقعی خودم را در دنیای کتاب‌ها به «سوکورو تازاکی»(مخلوق هاروکی موراکامی) بسیار نزدیک می‌دانستم، حال نظرم به کلی دست‌خوش تغییر گشته و آنتوان تیبو را به علل زیادی،  گذشته‌ی خود می‌دانم.
دکتر آنتوان، خام بود و در این دنیا بی‌تجربه، با او بزرگ شدم، قد کشیدم، تجربه کسب کردم و به پختگی کامل رسیدم و حال تنها آرزو می‌کنم که مثل او راحت بمیرم.

نقل‌قول نامه
"لحظه‌هایی هست که با خودم می‌گویم دیگر تمام شد و بعد از این ممکن نیست، اما باز هم هست!"

"پیروزی صلح‌طلبان آیا می‌تواند به تنهایی ضامن صلح باشد؟ حتی اگر روزی در کشورهای ما احزاب صلح‌طلب به حکومت برسند از کجا معلوم که آن‌ها هم تسلیم وسوسه جنگ نشوند و نخواهند آرمان صلح‌طلبی را از راه خشونت به بقیه جهان تحمیل کنند؟"

"از تناقض‌ها نباید بیش از اندازه ترسید. تناقض‌ها خوشایند ولی نیروبخش‌اند."

"هر حقیقتی، حقیقتِ موقت است."

"حال که این «رسوم جامعه» هیچ ارزش و اهمیتی ندارد چرا باید از آنها برآشفته شویم؟"

کارنامه
تنها یک ستاره بابت ادامه‌ی تابستانِ طولانی و به شدت خسته کننده‌ی ۱۹۱۴ از کتاب کسر و سپس بدون هرگونه لطف یا ارفاق به نویسنده، چهار ستاره برای این جلد منظور می‌نمایم.
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بلاخره تمام شد. ۴ جلد و ۸ کتاب تمام شد.
راستش این جلد را کامل نخواندم. تمام صفحات را خواندم ولی از نیمه‌ی کتاب به بعد از روی بعضی جملات و پاراگراف‌ها پریدم. اواخر کتاب دیگر ماجرای جنگ را دقیق دنبال نکردم. می‌دانم کار زشتی است! ولی واقعا خسته شده‌ام و زیادی‌ طولانی شده بود.

در مجموع دوستش داشتم. اول که کتاب را شروع کردم فکر می‌کردم قرار است ماجرای یک خاندان بزرگ  و پر شخصیت را بخوانم، ولی فقط با سه نفر روبرو شدم. پدر و دو پسر. 
پدر مردی مستبد، مذهبی، ثروتمند، با افکاری قاطع و استوار و بی‌رحم.
پسر بزرگ، آنتوان، مردی عمل‌گرا. پزشکی دقیق که هر چیزی را فقط وقتی می‌فهمد که با حواسش درک کند. و همین است که بی ایمان است و شهوت‌ران اما مرزهای اخلاقی خاصی دارد که از آنها تخطی نمی‌کند.
پسر کوچک، ژاک. عصیانگر و تنها و ترسیده. انقلابی_ کمونیستی پر شور و در جستجوی محبت و اعتماد.

💥هشدار افشا!
و در آخر کتاب  هر سه عضو خانواده مرده‌اند. و تنها تیبوی زنده پسر نامشروع ژاک است. تنها بازمانده‌ی دو خانواده‌ی تیبو و فونتانن.

فعلا حرف دیگری ندارم. کتاب کم ماجرا و پرحرف بود. 
        

33

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1