عشق سالهای وبا

عشق سالهای وبا

عشق سالهای وبا

3.5
124 نفر |
40 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

305

خواهم خواند

138

ناشر
مدبر
شابک
0000000053125
تعداد صفحات
512
تاریخ انتشار
1371/4/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
عشق در زمان وبا یکی از زیباترین رمانهاست که من از صد سال تنهایی هم خیلی بیشتر دوستش دارم.
خبرنگارها و کتابخوان ها به صد سال تنهایی چسبیده اند نمی دانم شاید هم حق با آنها باشد
در حالی که رمان دیگر مارکز عشق در زمان وبا خودش شاهکار است.
عشق در زمان وبا از درخشان ترین آثار گارسیا مارکز است رمانی جذاب و تامل برانگیز که با ترجمه بهمن فرزانه راز جاودانگی آثار نویسنده را چون ترجمه جاودان او از صدسال تنهایی بار دیگر هویدا می کند.
«عشق در زمان وبا» شاهکاری دیگر از نویسنده معاصر و چهره تابناک ادبیات آمریکای لاتین ـ گابریل گارسیا مارکز ـ است. رمانی جذاب و تأمل برانگیز که با ترجمه بهمن فرزانه از زبان ایتالیایی راز جاودانگی آثار نویسنده را چون ترجمه جاودان او از «صد سال تنهایی» بار دیگر هویدا می کند. از دیگر آثار این نویسنده می توان به «گزارش یک قتل»، «پاییز پدرسالار»، «ساعت شوم» و... اشاره کرد. گارسیا مارکز در سال 1982 برنده جایزه نوبل شد. بهمن فرزانه مترجم این کتاب سال هاست که در ایتالیا سکونت دارد. وی «عشق در زمان وبا» را از شاهکارهای گابریل گارسیا مارکز می داند و می گوید: «من این کتاب را خیلی دوست دارم. چرا که از آثار ماندگار این نویسنده است.» فرزانه این کتاب را از زبان ایتالیایی به فارسی برگردانده است و در این کار، ترجمه فارسی را با متن اسپانیایی و انگلیسی تطبیق داده است. دیگر آثار ترجمه شده بهمن فرزانه عبارتند از: «دفترچه ممنوع، درخت تلخ، هیچ یک از آنها باز نمی گردند، عذاب وجدان، عروسک فرنگی»از آلبا دسس پدس و «حریق در باغ زیتون، خاکستر، راز مرد گوشه گیر» از گراتزیا دلددا و ترجمه کتاب های تنی چند از دیگر نویسندگان ایتالیایی

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

          من اهل ژانر درام و رومنس نیستم، چه کتاب باشد چه فیلم؛
اما هرطور بود در اواخر نوجوانی نسخه پی دی اف این کتاب به دستم رسید و خواندمش.
روایت مارکز از عشق نمیدانم چقدر واقعی ست اما هرچه که بود، این داستان واقعی می نمود.
بهتر بگویم، نمیدانم چقدر آدم هایی که خلق کرده و دنیایی که در این کتاب ساخته، برگرفته از روایت واقعی انسان های دور و بر و گوشه و کنار زندگی اش بوده که دور از ذهن هم نیست، و نمیدانم چقدر احتمال دارد چنین اتفاقاتی مثل داستان بین آدم ها واقعا رخ دهد اما وقتی کتاب را میخوانی احساس قصه های پریان به تو دست نمی دهد و این خوب است. البته بد هم هست، چون بهرحال قصه ای بیش نیست و اگر حواسمان به این نباشد، شاید ناخودآگاه توقعمان نسبت به جریان رخ دادن عشق غیرواقعی شود.
هرچند که این داستان مثل بقیه داستان های مارکز، پر است از توصیفات و توضیحات زندگی آدم های مختلف دنیای ساخته شده در ذهن او، و نمیتوانم بگویم کاش کمش میکرد جون سبک مارکز این است. ولی ترجیح میدادم صحنه های زن و شوهری طور کمتری نوشته میشد که واقعا در روند داستان هم موثر نبودند.
        

3

        عشق سال های وبا 
کتاب بسیار خوب خوندنی بود.
حکایت یه عشق دوره نوجوانی بود که سال های زیادی گذشت تا فلورنتینو به فرمینا برسه که اون هم زن یه دکتر شده بود جایی که فلورنتینو کچل  پیر میشه اما با تلاش چندین ساله در نهایت بعشق خود میرسه.
 " اگر عشق واقعی باشه راه خودش رو پیدا می‌کنه " !!
خواندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

مهسا

1403/4/27

          این کتاب یکی از عاشقانه‌های معروف جهان رمان است. فلورنتینو، جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده‌ای متوسط است. او فرزند نامشروع مردی است که صاحب یک شرکت کشتیرانی است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش که مغازه‌ای خرازی دارد زندگی می‌کند. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می‌شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه‌ای وارد می‌شود، با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می‌شود. فرمینا که مادرش را در کودکی از دست داده است با پدرش زندگی می‌کند.

🔸محور اصلی کتاب روایت داستان عشق فلورنتینو به فرمینا دازا است که علی رغم مخالفت‌های پدر فرمینا و دوری این دو از هم برای مدت چند سال باقی می‌ماند. اما فرمینا در ادامه داستان با مردی به نام اوبرینو که پزشکی محقق و به دنبال ریشه کن کردن وبا  بوده ازدواج می‌کند. فلورنتینو پس از ازدواج معشوقه‌اش به خود قول می‌دهد تا عشق او را در درون خود تا ابد زنده نگه داشته و به آن وفادار بماند ...
        

10

          فلورنتینو آریزا سنگینی عشقی را در دلش ۵۰ سال با خود حمل می‌کند و می‌کوشد پیشرفت کند و از جایگاه مهمی در جامعه برخوردار شود تا عشق دیرین خود را از زمان نوجوانی بدست آورد. فلورنتینو آریزا هیچ وقت فرمینا دازا را فراموش نمی‌کند و تمام هدف زندگی اش را صرف رسیدن به او می‌کند. در واقع این عشق دیوانه وار تمام فکر و زندگی را از فلورنتینو آریزا گرفته اما نمی‌داند که در این راه موفق می‌شود یا نه!
کتاب خیلی قشنگی بود و داستان جالبی بود و حتما بیشتر از گابریل گارسیا مارکز خواهم خوند..ولی به نظر من فلورنتینو آریزا مشکلش عشق نبوده، بلکه گیر زیاد به یه آدم بوده که ۵۰ سال از زندگی خودشو بی دلیل صرف اون کرده.. در حالیکه میتونست زندگی خوب و مرفه و همراه با عشقی با زن دیگه ای بسازه و راحت زندگیشو بکنه..به هرحال بعضی آدما تو زندگیشون ممکنه همچین چیزی رو تجربه کرده باشن و خب جالبه که آدم با طرز فکر های مختلف راجب عشق آشنا بشه، در واقع هرکسی تعریف متفاوتی از عشق داره..
        

16