یادداشت پانیذ مالکی

عشق در روزگار وبا
        فلورنتینو آریزا سنگینی عشقی را در دلش ۵۰ سال با خود حمل می‌کند و می‌کوشد پیشرفت کند و از جایگاه مهمی در جامعه برخوردار شود تا عشق دیرین خود را از زمان نوجوانی بدست آورد. فلورنتینو آریزا هیچ وقت فرمینا دازا را فراموش نمی‌کند و تمام هدف زندگی اش را صرف رسیدن به او می‌کند. در واقع این عشق دیوانه وار تمام فکر و زندگی را از فلورنتینو آریزا گرفته اما نمی‌داند که در این راه موفق می‌شود یا نه!
کتاب خیلی قشنگی بود و داستان جالبی بود و حتما بیشتر از گابریل گارسیا مارکز خواهم خوند..ولی به نظر من فلورنتینو آریزا مشکلش عشق نبوده، بلکه گیر زیاد به یه آدم بوده که ۵۰ سال از زندگی خودشو بی دلیل صرف اون کرده.. در حالیکه میتونست زندگی خوب و مرفه و همراه با عشقی با زن دیگه ای بسازه و راحت زندگیشو بکنه..به هرحال بعضی آدما تو زندگیشون ممکنه همچین چیزی رو تجربه کرده باشن و خب جالبه که آدم با طرز فکر های مختلف راجب عشق آشنا بشه، در واقع هرکسی تعریف متفاوتی از عشق داره..
      
4

16

(0/1000)

نظرات

سلام و درود.
فیلمش هم هست.
دیدنش خالی از لطف نیست.
1

0

سلام بله فیلمش رو دیدم. در واقع کتابش پر از سانسور هست 

0