شروع یک علاقه و تبدیل شدنش به عشق و رسیدنش به وصال دستمایهی داستانهای رمانتیک زیادی بوده است اما حرف از اتمام یک رابطهی عاطفی شاید کمی سختتر باشد، آن هم اگر این اتمام با مرگ یکی از طرفین اتفاق بیوفتد، آن هم اگر این مرگ خودکشی باشد!
روایت کتاب نهایتا در یک شبانهروز یا کمی کمتر اتفاق میافتد اما واگویههای شخصیت اصلی داستان با خودش که ما حتی اسمش را هم نمیدانیم ما را با داستان و ماجراهایی که اتفاق افتاده یا قصد اتفاق افتادنشان وجود داشته مواجه میکند. گویی در اتاقی کسی روبهرویمان راه میرود و قصهی زندگیاش را با تمام جزئیات و البته با پرش افکار در حالت اضطرابی که قصد پنهان کردنش را دارد تصویر میکند.
ویژگیهای شخصیتی این فرد به نوعی است که تمام یا قسمتی از آنها را در شخصیتهای ساخته و پرداخته شدهی داستایوفسکی در سایر داستانهایش میبینیم؛ شخصی منزوی یا مطرود، خودبرترپندار، بیشفکر و ... .