فریده چناری

فریده چناری

بلاگر
@Farideh.chenari

38 دنبال شده

168 دنبال کننده

            مهندسی خوانده‌ی علاقه‌مند به ادبیات و انسانیات:)
اندکی کتابفروش.
          
Maktab_AhdeGhajarie
farideh.chenari
پیشنهاد کاربر برای شما
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        تا تمام نشد زمین نگذاشتمش!
قطار که حرکت کردصفحه‌ی اولش را باز کردم:
"چه روز بدی بود!"
دوازده ساعت مسیر در پیش داشتم و یک کتاب دویست و هشت صفحه‌ای در دست، اما هنوز هم نمی‌دانم چطور به مقصد رسیدم و چطور به صفحه‌ی آخر کتاب.
من شاید مثل "عاطفه‌"ی داستان خیلی اطلاعاتی در مورد فلسطین نداشتم اما در حس مشترک دور بودن از وطن با "طوبی" و خانواده‌اش قرابت زیادی پیدا کردم. منی که بیشتر عمر بیست و چند ساله‌ام را به اجبار دور از وطن بودم و سعی در حفظ سنت‌ها و فرهنگ‌هایم داشتم درک می‌کردم که معنای جمله‌ی "او این هنر را دارد که فلسطین را کوچک کند و مثل یک گردنبد، همه‌جا با خودش ببرد." یعنی چه!
اما من اجازه‌ی برگشت را داشتم، هنوز در کشوری بودم که به زبان خودم صحبت می‌کردند. وطن من شهری بود که از آن دور شده بودم نه کشوری که به زور از من گرفته باشندش. شهری که هر بار اراده می‌کردم سوار قطار می‌شدم و در کمتر از نصف روز در هوای وطنم نفس می‌کشیدم. اما تصور اینکه برای هر بار بازگشت لازم باشد به هزار نفر جواب پس بدم و آخرش هم اجازه ندهند در مخیله‌ام نمی‌گنجد.
در مسیر انگار "طوبی" و "ریحان" همسفرم بودند، انگار روبه‌رویم نشسته بودند و طوبی از خاطرات و فرهنگ مردم فلسطین می‌گفت و ریحان با سرعت ترجمه می‌کرد و من در انتهای سفر دو دوست فلسطینی داشتم که با من از قطار پیاده شدند اما گمشان کردم. خدا خدا می‌کردم حالا که اثری ازشان نیست حداقل آن‌ها هم مثل من به وطن‌شان رسیده باشند، به دریای خودشان برگشته باشند، چون "طوبی می‌گوید دعا کردن اثر دارد".
      

4

باشگاه‌ها

باشگاه رواق

383 عضو

اوژنی گرانده

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه

پست‌ها

فعالیت‌ها

3