معرفی کتاب سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند اثر بهنام باقری

سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

بهنام باقری و 1 نفر دیگر
4.5
52 نفر |
34 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

89

خواهم خواند

94

شابک
9786229554906
تعداد صفحات
408
تاریخ انتشار
1399/11/18

توضیحات

کتاب سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند، ویراستار مجتبی موحدیان.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

نمایش همه
مردم مشوشپشت فرودگاهکمی دیرتر

۱۴۰۳

42 کتاب

در ۱۴۰۳ ‌‌‌ ‌ ‌ یادداشت‌ها: (۱) خط داستانی‌ش جالب بود (۵) ابولمشاغل و ابن مشغله کتاب انگیزه بخشی می‌تونن باشن (۱۰، ۱۱، ۱۲) یک مجموعه خوب برای نمونه برداری از داستانی که من می‌خوام (۱۸) طنز ظریفی که توی توصیفاتش هست رو دوست دارم (۱۹) باید بعد از خوندن "داستان" به عنوان نمونه بررسی کنمش (۲۳) جالب و احتمالا آموزنده (۲۶) و (۲۷) شخصیت ‌های جذاب و خاکستری و تعلیق‌های که با نصفه گذاشتن صحنه‌ها ایجاد می‌شد و کدهایی برای هر شخصیت فارغ از نام. داستان‌/شخصیت‌ های موازی یا نه در هم تنیده. (۲۸) چند پاراگراف. موقعیت طنز. (۳۰) تخیل. غافلگیری. کمیک. (۳۱) داستانی در اندیشه‌ها و یا برعکس. (۳۲ و ۳۳) مختصر و بسیار مفید. (۳۴) تکنیک موش و شیشه _ پرنده به پرنده یا همون خوردن فیل! (۴۰) از نظر بررسی صحنه‌هاش و تغییر بار ارزش‌هاش خوبه، نیست؟ (۴۱) خیلی خوب می‌شه اگه در حوزه علوم انسانی و یا کارهای فرهنگی هم همچین کتابی باشه. تصمیمات سال جدید: ۱. تا الان فقط ۱۷ درصد کتابهای امسال غیرداستانی بوده، خوبه که سال بعد به ۳۵ درصد برسه. ۲. سعی کنم توی سال جدید بیشترِ کتابهای خواهم خواند رو بخونم حداقل ۱۵ تاشون رو بخونم. (بهتره این ۱۵ تا از غیرداستانی‌ها باشه، همون جریان قورباغه‌ات رو اول قورت بده و اینها...)

7

پست‌های مرتبط به سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

یادداشت‌ها

          دو سال پیش رفتیم همایشی که قرار بود از احمد مَدان، یکی از فرهنگ‌دوستان جناحِ بستک، به خاطر دستاورهایش در حوزه فرهنگ جنوب تجلیل شود. دو ساعتی راه بود. ساعت یک بامداد که برگشتم گراش، به هزاران عکس و فرهنگ بومی که گردآوری کرده بود فکر کردم. فردایش در روایتی شرح سفر را نوشتم و اسمش را گذاشتم: «من برای شهرم چه کرده‌ام؟»
الآن جرأت این را ندارم که بعد از سفر هفت‌هشت ساعته به زندگی دکتر حسین بهاروند، حتی تایپ کنم که «من برای وطنم چه کرده‌ام؟»
در ساعت‌ها و لحظاتی که نزدیک به چهارصد صفحه از زندگی این بشر را می‌خواندم، با خودم می‌گفتم «او در زندگی‌اش چه کرده که شده افتخار ایران در جهان؟» ولی هی هر فصل که رد می‌شدم، می‌دیدم صفحه‌ای دیگر از شخصیت چندبُعدی او ورق می‌خورد. دعای خیر پدر و مادر، حمایت همسر، همکارانِ همراه، ورزشِ مُدام، اعتماد به نفس، عشق به وطن، هم‌نوع‌دوستی، توکلش بر خدا، عشق به علم، زندگی با طبیعت و کوه و... کدام یک از این موارد او را برجسته کرده؟ دیدم او نه یکی که همه را با هم یک‌جا دارد. و اغراق نیست اگر او را نابغه‌ای خطاب کنم.
حرف‌هایش گاهی اوقات بوی شعار می‌دهد. ولی می‌توانستم با تمام وجود لمسش کنم. چون قبل و بعد از شعار که دیگر شعار نبود؛ زندگیِ واقعی پرزحمت دیده می‌شد و شعار هم به‌سان سُسِ خوش‌مزه‌ای وسط ساندویچی لذیذ.
و شاید اگر منِ معلم زیست‌شناسی که کارشناس ارشدِ زیست‌شناسیِ جانوریِ دانشگاه شیراز خوانده‌ام، سال ۹۲ که دبیری زیست‌شناسی عمومی اراک قبول شدم، این کتاب را می‌خواندم، دیگر سلولی‌مولکولی و ژنتیک و جنین‌شناسی را نمی‌خواندم که فقط خوانده باشم که نمرهٔ قبولی بگیرم، که پس‌فردا ذره‌ای از آن را به دانش‌آموزان‌‌ درس بدهم. می‌خواندم از سر ذوق. نه اینکه بشوم دکتر حسین بهاروند. که حداقل خودم از درس خواندن خودم لذت ببرم.
نمی‌دانم برای یکی‌که زیست‌شناسی را تخصصی نخوانده، چقدر از فصل‌های تخصصی کتاب که شرحی از فرآیند زحمات دکتر در حوزه‌ٔ زیست‌شناسی تکوین و سلولی است، می‌تواند استفاده کند؛ ولی حتماً برای همهٔ خوانندگان کتاب، توشه‌ای سنگین بر دوشش خواهد گذاشت و ساعت‌ها او را به فکر فرو خواهد بُرد.
این سؤالی بود که من از صفحات آخر کتاب برداشت کرده‌ام:
«دکتر بهاروند همه‌ٔ توانش را برای وطن و علم و خدمت به مردم گذاشت، من چه کرده‌ام؟»
خودمانی‌اش بگویم: «من چکاره‌ام؟»
        

3

          #دانشمندها_هم_عاشق_میشوند

این کتابو چند ماه پیش شروع کردم و خیلی خوشم اومد ازش.
ولی ادامه ندادمش چون فکر میکردم یه نفر دیگه الان خیلی به خوندن این کتاب نیاز داره، دادم بهش.
تازه بهم برگردونده و من نشستم به تموم کردنش. 
فوق العاده ست. نه به خاطر قلمش. نه به خاطر تدوینش. بلکه به خاطر «آدم» ش. 
خود خود آدمِ این کتاب و البته «آدم» های دور و برش، باعث فوق العاده شدن این کتاب شدن. 
قصه ها قشنگن. من عاشق قصه و داستانم. همیشه حجم بالایی از مطالعه م، به رمان اختصاص داشته و داره. 
اما وقتی یه قهرمان ساده و معمولی ولی واقعی داری، صد برابر قهرمان های خیالی دنیای قصه ها، شیرین و جذاب و دوست داشتنی میشن برات... 
حسین بهاروند یه لُر غیور دوست داشتنی همیشه خندان، زحمت کش، پرتلاش، خستگی ناپذیر، مؤمن، صبور، اهل شعر و ادبیات، یک دانشمند تمام عیار و مهمتر از همه یه عاشقِ واقعی. 
حسین بهاروند که دوستان نزدیکش بهار صداش میکنن، پایه گذار علم سلول های بنیادی در ایرانه. یعنی اولین کسیه که تونست سلولهای بنیادی جنینی موشی و انسانی رو تولید کنه. 
از حق نگذریم قلم و تدوین این اثر هم قطعا در گیرایی کتاب موثره و سوژه عالی رو خوب پرداخته و نسوزونده.
نکته مهم اینه که ما با یه کتاب علمی خشک مواجه نیستیم.(هرچند جزئیات علمی خوبی داره. حوصله کنید بخونید، اطلاعات تون بالا میره، حوصله نداشتید هم میتونید رد شید. هرچند حیفه.) 
بلکه با یه زندگینامه پر فراز و نشیب از کودکی تا بزرگسالی این مرد نجیب طرفیم که پر از درس زندگی و پر از شگفتیه و حتی با زندگی عاشقانه ش که در فصل آخر غافلگیرمون میکنه و حسابی حال و هوامون ابری میشه.
در کنار این محتوای گیرا، #سلول_های_بهاری عنوان زیبا و با مسمای این کتاب و طراحی جلد ساده و دلنشینش باعث میشه بفهمیم با یه تیم این کاره طرفیم. 
ممنونیم راه یار جان به خاطر آشنا کردن ما با این قهرمان های ناشناخته. 
https://ble.ir/raheyarpub

ممنون از قلم خوب آقای #بهنام_باقری 


#نخبه_ها_وقتی_میرن_عزیز_میشن
#تا_هستن_قدرشون_رو_بدونیم
        

13

          امانتی از فاطمه‌ی عزیز
زندگی دکتر حسین بهاروند به روایت خودش، خودِ عزیز و دوست داشتنی‌اش که خیلی‌ها برایش حق پدر قائل اند، بعضی دوستان هم با او راحت‌اند و "بهار" خطاب‌اش می‌کنند؛ واقعا هم اسم و فامیل برازنده‌ی ایشان است.
زندگی ایشان از گوشه کنارهای لرستان شروع می‌شود. خاطرات خانوادگی وصف می‌شوند. الگوهای زندگی‌شان در خانواده طرح می‌شوند. در دبیرستان با دیدن تصاویر کتاب درسی مرتبا لقاح به جنین‌شناسی علاقمند می‌شوند. از معلم می‌پرسن  در دانشگاه باید چه رشتی بخوانم که برسم به جنین شناسی؟ جواب می‌گیرند: زیست شناسی با پزشکی.
می‌رسیم به بزنگاه کنکور!
شب کنکور کسالتی پیش می‌‌آید که باعث می‌شود کمی کیفیت آزمونشان پایین بیاید و موعد انتخاب رشته یک اولویت بعد از آخرین اولویت پزشکی، یعنی زیست‌شناسی قبول شوند، زیست دانشگاه شیراز.
اینجا را یادم هست می‌گفتند با بچه‌ها برای اینکه مریض نشویم و هزینه برای درمان نکنیم باید ایمنی بدنمان بالا می‌رفت. میوه گران بود، هر شب شلغم می‌خوردیم! (سختی‌ها ادامه دارد)
گمانم از ترم ۳ بود که می‌رفتند در کلاس‌های مرتبط با جنین‌شناسی که خیلی سطحشان بالا بود شرکت می‌کردند‌. علاقه‌ی وافر جریان داشت!
یکی از دختران ورودی همین رشته بعدا می‌شوند همسر دکتر بهاروند، خانم پروانه فرزانه. آن هم با کلی نذر و نیاز و توسل به حضرت زهرا(س). یادم هست یک جایی از کتاب دکتر ایشان را هدیه‌‌ی عزیز حضرت زهرا(س) خطاب کردند.
تحصیلات هردو پیش می‌رود. دکتر بهاروند مقطع ارشد را در پژوهشگاه رویان می‌گذرانند و این تازه شروع ماجراست! (این کتاب برای شناخت رویان خوب است اما مکمل این شناخت کتاب داستان رویان از همین نشر است)
تحقیقات علمی توسط ایشان به نحوی شیرین و مطلوب بیان می‌شود و حتی اگر زیست نخوانده باشید یا دوست هم نداشته باشید باز علاقمند می‌شوید.
این بین کلی هم اذیت می‌شوند حتی از طرف دوستان داخل کشور. خارجی ها باور می‌کردند در رویان سلول بنیادی ساخته‌اند بعضی داخلی‌ها به رهبری نامه می‌زدند که: باور نکنید!

و در طول همه‌ی کتاب‌های این سبکی می‌بینید که عزیزانی چقدر سخت کار کردند و چه مشکلاتی داشتند و فائق آمدند و کاملا حس می‌کنید که:
۱.  إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
 ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ، ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. 

۲.  فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﺳﻨّﺖ ﻣﺎ ﭼﻴﺴﺖ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻱ، ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻜﻮﺵ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﺳﺎﺯ. 
(ترجمه المیزان)
        

3

فیلم ذهن ز
          فیلم ذهن زیبا باعث شد که این کتاب را بخوانم حقیقتاً هم کتاب، هم فیلم در جایگاه خودشان عالی بودند البته در فیلم شخصیت پردازی بهتری صورت گرفته و سیر داستانی بسیار زیبایی دارد و امید در آن موج می‌زند. اقتباسی که در فیلم صورت گرفته از کتاب بهتر و دل‌نشین تر است.

وجود انسان های مومنی چون آقای حسین بهاروند در عرصه علم نیاز واقعی هر جامعه است که با وجود علمی که دارد نیاز خود به مذهب را انکار نمی‌کند و خود را مدیون میهن‌ش می‌داند و برای کم‌ کردن رنج از انسان ها تلاش می کند. از همه مهم‌تر پشتکار این انسان ستودنی ست.
در موضوعات علمی به نوشتن مقاله یا کتاب قانع نمی‌شود و علوم را برای برطرف کردن نیاز ها کاربردی می کند.  نسلی از محققین را تربیت می‌کند حتی حواسش به کودکان و نوجوانان هست که با موضوعات علمی ارتباط برقرار کنند. 
شیوه تامین مالی رویان که بیان شد هم جالب بود به قول آقای کاظمی گدایی علمی و برطرف کردن  نیاز از راه امور خیریه، در حالی که اکثر افراد فکر می‌کنند رویان مرکزی دولتی ست.
جای چنین فیلم ها و کتاب هایی برای محققین و علمای علوم انسانی و علوم اسلامی خالی ست که مردم بیشتر با دستاوردها و نتایج کار علوم انسانی آشنا شود، علوم تجربی به دلیل ملموس بودن دستاورد هایش بیشتر برای مردم شناخته شده است اما حقیقت این است، کسی که برای روح و عقیده انسان ها تلاش می‌کند کمک بیشتری به بشر می‌کند تا کسی که جسمش را درمان می‌کند.
به طور معمول عکس ها در انتهای کتاب خاطرات قرار دارند اما در این کتاب عکس ها در کنار موضوعات مربوط شان آورده اند برای من عکس های آخر کتاب انگیزه ای برای تمام کردن کتاب هستند هر چند این کتاب خودش جذابیت کافی داشت.

        

0