معرفی کتاب سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند اثر بهنام باقری

سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

بهنام باقری و 1 نفر دیگر
4.5
47 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

77

خواهم خواند

75

شابک
9786229554906
تعداد صفحات
408
تاریخ انتشار
1399/11/18

توضیحات

کتاب سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند، ویراستار مجتبی موحدیان.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سلول های بهاری: تاریخ شفاهی سلول های بنیادی به روایت: پدر علم سلول های بنیادی ایران؛ دکتر حسین بهاروند

نمایش همه

یادداشت‌ها

          دو سال پیش رفتیم همایشی که قرار بود از احمد مَدان، یکی از فرهنگ‌دوستان جناحِ بستک، به خاطر دستاورهایش در حوزه فرهنگ جنوب تجلیل شود. دو ساعتی راه بود. ساعت یک بامداد که برگشتم گراش، به هزاران عکس و فرهنگ بومی که گردآوری کرده بود فکر کردم. فردایش در روایتی شرح سفر را نوشتم و اسمش را گذاشتم: «من برای شهرم چه کرده‌ام؟»
الآن جرأت این را ندارم که بعد از سفر هفت‌هشت ساعته به زندگی دکتر حسین بهاروند، حتی تایپ کنم که «من برای وطنم چه کرده‌ام؟»
در ساعت‌ها و لحظاتی که نزدیک به چهارصد صفحه از زندگی این بشر را می‌خواندم، با خودم می‌گفتم «او در زندگی‌اش چه کرده که شده افتخار ایران در جهان؟» ولی هی هر فصل که رد می‌شدم، می‌دیدم صفحه‌ای دیگر از شخصیت چندبُعدی او ورق می‌خورد. دعای خیر پدر و مادر، حمایت همسر، همکارانِ همراه، ورزشِ مُدام، اعتماد به نفس، عشق به وطن، هم‌نوع‌دوستی، توکلش بر خدا، عشق به علم، زندگی با طبیعت و کوه و... کدام یک از این موارد او را برجسته کرده؟ دیدم او نه یکی که همه را با هم یک‌جا دارد. و اغراق نیست اگر او را نابغه‌ای خطاب کنم.
حرف‌هایش گاهی اوقات بوی شعار می‌دهد. ولی می‌توانستم با تمام وجود لمسش کنم. چون قبل و بعد از شعار که دیگر شعار نبود؛ زندگیِ واقعی پرزحمت دیده می‌شد و شعار هم به‌سان سُسِ خوش‌مزه‌ای وسط ساندویچی لذیذ.
و شاید اگر منِ معلم زیست‌شناسی که کارشناس ارشدِ زیست‌شناسیِ جانوریِ دانشگاه شیراز خوانده‌ام، سال ۹۲ که دبیری زیست‌شناسی عمومی اراک قبول شدم، این کتاب را می‌خواندم، دیگر سلولی‌مولکولی و ژنتیک و جنین‌شناسی را نمی‌خواندم که فقط خوانده باشم که نمرهٔ قبولی بگیرم، که پس‌فردا ذره‌ای از آن را به دانش‌آموزان‌‌ درس بدهم. می‌خواندم از سر ذوق. نه اینکه بشوم دکتر حسین بهاروند. که حداقل خودم از درس خواندن خودم لذت ببرم.
نمی‌دانم برای یکی‌که زیست‌شناسی را تخصصی نخوانده، چقدر از فصل‌های تخصصی کتاب که شرحی از فرآیند زحمات دکتر در حوزه‌ٔ زیست‌شناسی تکوین و سلولی است، می‌تواند استفاده کند؛ ولی حتماً برای همهٔ خوانندگان کتاب، توشه‌ای سنگین بر دوشش خواهد گذاشت و ساعت‌ها او را به فکر فرو خواهد بُرد.
این سؤالی بود که من از صفحات آخر کتاب برداشت کرده‌ام:
«دکتر بهاروند همه‌ٔ توانش را برای وطن و علم و خدمت به مردم گذاشت، من چه کرده‌ام؟»
خودمانی‌اش بگویم: «من چکاره‌ام؟»
        

2

          امانتی از فاطمه‌ی عزیز
زندگی دکتر حسین بهاروند به روایت خودش، خودِ عزیز و دوست داشتنی‌اش که خیلی‌ها برایش حق پدر قائل اند، بعضی دوستان هم با او راحت‌اند و "بهار" خطاب‌اش می‌کنند؛ واقعا هم اسم و فامیل برازنده‌ی ایشان است.
زندگی ایشان از گوشه کنارهای لرستان شروع می‌شود. خاطرات خانوادگی وصف می‌شوند. الگوهای زندگی‌شان در خانواده طرح می‌شوند. در دبیرستان با دیدن تصاویر کتاب درسی مرتبا لقاح به جنین‌شناسی علاقمند می‌شوند. از معلم می‌پرسن  در دانشگاه باید چه رشتی بخوانم که برسم به جنین شناسی؟ جواب می‌گیرند: زیست شناسی با پزشکی.
می‌رسیم به بزنگاه کنکور!
شب کنکور کسالتی پیش می‌‌آید که باعث می‌شود کمی کیفیت آزمونشان پایین بیاید و موعد انتخاب رشته یک اولویت بعد از آخرین اولویت پزشکی، یعنی زیست‌شناسی قبول شوند، زیست دانشگاه شیراز.
اینجا را یادم هست می‌گفتند با بچه‌ها برای اینکه مریض نشویم و هزینه برای درمان نکنیم باید ایمنی بدنمان بالا می‌رفت. میوه گران بود، هر شب شلغم می‌خوردیم! (سختی‌ها ادامه دارد)
گمانم از ترم ۳ بود که می‌رفتند در کلاس‌های مرتبط با جنین‌شناسی که خیلی سطحشان بالا بود شرکت می‌کردند‌. علاقه‌ی وافر جریان داشت!
یکی از دختران ورودی همین رشته بعدا می‌شوند همسر دکتر بهاروند، خانم پروانه فرزانه. آن هم با کلی نذر و نیاز و توسل به حضرت زهرا(س). یادم هست یک جایی از کتاب دکتر ایشان را هدیه‌‌ی عزیز حضرت زهرا(س) خطاب کردند.
تحصیلات هردو پیش می‌رود. دکتر بهاروند مقطع ارشد را در پژوهشگاه رویان می‌گذرانند و این تازه شروع ماجراست! (این کتاب برای شناخت رویان خوب است اما مکمل این شناخت کتاب داستان رویان از همین نشر است)
تحقیقات علمی توسط ایشان به نحوی شیرین و مطلوب بیان می‌شود و حتی اگر زیست نخوانده باشید یا دوست هم نداشته باشید باز علاقمند می‌شوید.
این بین کلی هم اذیت می‌شوند حتی از طرف دوستان داخل کشور. خارجی ها باور می‌کردند در رویان سلول بنیادی ساخته‌اند بعضی داخلی‌ها به رهبری نامه می‌زدند که: باور نکنید!

و در طول همه‌ی کتاب‌های این سبکی می‌بینید که عزیزانی چقدر سخت کار کردند و چه مشکلاتی داشتند و فائق آمدند و کاملا حس می‌کنید که:
۱.  إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
 ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ، ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. 

۲.  فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﺳﻨّﺖ ﻣﺎ ﭼﻴﺴﺖ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻱ، ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻜﻮﺵ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﺳﺎﺯ. 
(ترجمه المیزان)
        

2

          کتاب سلول‌های بهاری روایت زندگی آقای دکتر حسین بهارونده از کودکی تا حال حاضر. 

آقای دکتر بهاروند از افراد اصلی در جریان پیشرفت‌های پژوهشگاه رویان در زمینهٔ سلولهای بنیادی بودن. فهرست کارها و افتخاراتشون رو بخوام بگم دیگه این متن خییییلی طولانی میشه! غیر از اولین بودن در چندین مورد در ایران، چندین جایزهٔ ملی و بین‌المللی هم کسب کردن (مثلا عنوان یکی از بیست فرد تأثیرگذار سلول‌های بنیادی در سطح دنیا در سال 96).

حالا این‌ها در برابر صمیمیت و عشقی که تو این کتاب جریان داره هیچی نیست! در جریان خوندن این کتاب بارها از ته دل شاد شدم و لبخند زدم و بعضی جاها بغض کردم و اشکم جاری شد...
این کتاب یه مصداق واقعی و زیبا از زندگی یه جهادگر علمیه که همزمان ایمان به خدا درش موج می‌زنه. صحنه‏های زیبا و دوست‌داشتنی کودکی، ارتباط با پدر و مادر و خویشاوندان، تلاش خستگی‌ناپذیر و عاشقانه در راه رسیدن به قله‌های علمی، توصیف سختی‌های زندگی و صحنه‌های از دست رفتن عزیزان، همه بسیار زیبا بود.

در این کتاب مردی توصیف شده که عاشق علم‌آموزیه و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنه ولی تک‌بعدی و خشک نیست و استفاده‌ جا به جایی که از شعر می‌کنه گوشه‌ای از روح لطیفش رو به نمایش گذاشته.

این کتاب رو به هر کس که می‌خواد بیشتر از روزمره‌‌ها زندگی کنه و برای خودش اهداف بزرگ در نظر گرفته پیشنهاد می‌کنم و البته به هرکس که دنبال یه روایت دلنشین و حال‌خوب‌کن از زندگی می‌گرده :)
        

3